کتاب بر بلندی های مکه
معرفی کتاب بر بلندی های مکه
کتاب بر بلندی های مکه نوشتهٔ بنت الهدی صدر است و با ترجمهٔ مهدی سرحدی در انتشارات امام موسی صدر منتشر شده است. این کتاب حاوی چندین سفرنامه و مقاله است.
درباره کتاب بر بلندی های مکه
بانوی شهید، بنت الهدی، بهخوبی درمییابد که برای یادآوری و بیان آموزههای الهی و تقویت بنیانهای فرهنگی جوانان جامعهٔ اسلامی باید زبان نو و ادبیات و قالب جدیدی را انتخاب کند.
او که اسلام و ظرفیت پاسخگویی آن را به نیازهای زمان میشناسد، در سایهٔ پر برکت برادر دانشمندش و فقیه زمانشناس، شهید آیتالله سید محمد باقر صدر، به شناخت مبانی فلسفی و فکری میپردازد.
سپس، به شناخت ادبیات و ساختار قصهنویسی همت میگمارد و زبان قصه و روایت را برای بیان اندیشهها، هشدارها، تحلیلهای جامعهشناختی و روانشناختی خود بر میگزیند.
مجموعهٔ نوشتههای شهید بنتالهدی صدر آینهٔ تلفیق و ترکیب این سه خصیصهٔ بزرگ در حیات علمی و فکری این بانوی اندیشمند و دلسوز خاندان صدر است که ثمرهٔ آن نگارش چندین قصه و روایت و سفرنامه و نامه و مقاله در دهههای پنجاه و شصت و هفتاد قرن بیستم است و این همه دلایل و اسبابی است که مؤسسهٔ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر را برای ترجمه و تدوین و انتشار مجدد قصهها و خاطرات ایشان مشتاق کرده است. این کتاب یکی از سفرنامههای این بانوی بزرگوار است.
خواندن کتاب بر بلندی های مکه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به سفرنامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بر بلندی های مکه
«پرتوهای سپیدهدم از افق سر برآورده است و ولادت روز دیگری را نوید میدهد... و امروز، با لحظهها و ساعتهایی که در دل خود جای داده است، تأثیری بس شگرف در زندگی من خواهد گذاشت...
امروز از یک نظر، طولانی است ... بسیار طولانی! چراکه تأثیر آن در زندگی من تا مدتها ماندگار خواهد بود. هرچند از لحاظ زمانی، با دیگر روزها تفاوتی ندارد و با پایان یافتن ساعتها و دقایقش، به انتها میرسد.
آری، امروز سزاوار آن است که بسیار طولانی باشد و با دستاوردهای جاودانهای که برای من خواهد داشت، برای همیشه ماندگار و جاودانه شود.
***
پیشقراولان صبح کمکم از راه میرسیدند و از پایان یافتن لحظات شب خبر میدادند ... آن شب در افکار و اندیشهها و با بیم و امیدهایی که بر جانم گسیل داشت، بس طولانی بود، و شمار دقایقی که خواب به چشمانم راه یافت، بسیار کوتاه.
سرانجام، صبح از راه رسید ... صبحی نمناک از قطرات باران و تیره از سایهٔ ابرهایی که روشنایی ظاهری آن را در پس پردهٔ خود پوشانده بودند. اما در پس آن سایهٔ تیرهگون، دریایی از نور و رحمت نهفته بود، چراکه با آمدن آن روز، جانهای مؤمنان به سوی خدا به حرکت در میآمدند، تا با خروش خود، ندای جاودانهای را که خداوند عزوجل، پیامبر خود، ابراهیم خلیل (ع) را بدان خطاب کرد، به اجابت برخیزند: «وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک رِجَالاً وَعَلَی کلِّ ضَامِرٍ یأْتِینَ مِن کلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ.»
باید به سوی فرودگاه روانه میشدیم. لحظهای درنگ کردم تا برای آخرین بار به وسایلی که برای آن سفر طولانی و پر رمز و راز مهیا کرده بودم، نگاهی بیندازم تا مبادا چیزی از قلم افتاده باشد. نیازی به شمارش نبود ... یک ساک، همین و بس! مگر کسی که به سوی بیتالله بار سفر میبندد، چه چیزی با خود میبرد؟ مگر نه اینکه در آغاز، بشر برای حج گزاردن به سوی خانهای فرا خوانده شد که در سرزمینی بی آب و علف بنا شده بود؟ آری، کسی که به سوی این آستان رو میکند، گویی دعای پیامبر خدا، ابراهیم (ع) شامل حال او میشود، آنگاه که به خداوند عرضه داشت:
«رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکنتُ مِن ذُرِّیتِی بِوَادٍ غَیرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیتِک الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیقِیمُواْ الصَّلاَةَ.»
و این گونه شد... آن خانه، قبلهگاه مسلمانان شرق و غرب زمین شد. تمدنهای بشری با آن همه شکوه و عظمت، رو به زوال نهادند و فرو پاشیدند، اما آن خانه در کشاکش حوادث روزگار، جاودانه شد و به بلندای حق، سرافراز ماند. کسی که آرزوی حضور در آن آستان را در دل میپروراند، با خود چه میتواند ببرد؟ جز لوازم ضروری سفر: قرآن کریم، کتاب ادعیه و مناسک، و چراغ قوهای کوچک برای جمعآوری ریگ در مشعر الحرام و ... دفترچهٔ خاطرات و قلمی برای نوشتن و البته گذرنامهٔ سبز رنگ و کارت بهداشت زرد رنگ.»
حجم
۲۲۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۲۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
نظرات کاربران
خیلی زیبا فضا رو توصیف کردن به طوری که حس میکنی توام اونجا هستی و داری با نوشته ها پیش میری.. نکات عمیق زیادی آمیخته با ادبیات داستانیشون شده بود که به نظرم کتاب رو دارای ارزش فراوانی میکنه