دانلود و خرید کتاب عمارت هیتلر داود خدایی
تصویر جلد کتاب عمارت هیتلر

کتاب عمارت هیتلر

نویسنده:داود خدایی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عمارت هیتلر

کتاب عمارت هیتلر نوشتهٔ داود خدایی است. انتشارات سوره مهر این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان تصاویری از تبریز و اتفاقات رخ‌داده در این شهر را در مقاطع مختلف تاریخی ارائه می‌کند.

درباره کتاب عمارت هیتلر

کتاب عمارت هیتلر رمانی ایرانی است که در ۱۷ فصل نوشته شده است. راوی این رمان در آغاز از یک جفت چشم آبی می‌گوید که همه‌جا او را می‌پایند؛ از لای تمام درزها، توی لامپ‌ها و حتی پریز برق و تلفن. این چشم‌ها به راوی نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند؛ ۲ چشم آبی و پشت‌بندش نفس‌های خش‌دار پیرمردی که آرامش را بر او حرام کرده است. چشم‌های آبی نفرین‌شده‌ای که با آمدنشان نفرینی باستانی را با خود آورده و نفس‌های خش‌داری که گویا می‌خواهند به زبانی کهن با این راوی حرف بزنند.

راوی «عمارت هیتلر» که از خانوادهٔ قاجار است، ناخواسته با اتفاقی روبه‌رو می‌شود که مسیر زندگی او را تغییر می‌دهد و آن اتفاقْ همین حضور ۲ چشم آبی در زندگی اوست. این اتفاق باعث می‌شود شاهد روایتی از سال ۱۳۲۰ و حضور آلمانی‌ها و روس‌ها در شهر تبریز و سپس حوادث انقلاب ۱۳۵۷ و نقش پدر و مادر راوی در انقلاب و سپس حوادث پس از انقلاب باشیم. راوی که قصد داشت از کشور مهاجرت کند، توسط همین ۲ چشم آبی در جریان اتفاقات زیادی قرار گرفته، راه زندگی سعادتمند را در ماندن در ایران می‌بیند. 

خواندن کتاب عمارت هیتلر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصرایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب عمارت هیتلر

«زیاد اهل کافه و کافه‌نشینی نیستم. نه اینکه نرفته باشم. رفته‌ام، ولی خیلی کم. نه آن‌چنان دوستی داشتم که قرارهایم را توی کافه بگذارم و نه معشوقه‌ای که پنهان از چشم همه به کنجی توی کافه پناه ببریم و میان دود سیگار در فرصتی کوتاه دستش را توی دست بگیرم. توی خیابانی که کمال آدرسش را داده بود چند کافه بود. نمی‌توانستم بی‌مقدمه بروم تو و از دختری بپرسم که مشخصات دقیقش را هم نمی‌دانستم. باید می‌رفتم و به تک‌تک کافه‌ها سر می‌زدم تا اگر پیدایش کردم، مقدمات یک صحبت خصوصی را فراهم کنم. همه چیز باید طبیعی به نظر می‌آمد تا دختره رم نکند. رسیدم وسط «داش ماغازالاری». کافهٔ پلاک هفت نظرم را جلب کرد. کنار در ورودی تخته‌سیاهی گذاشته و روی آن با خطی زیبا نوشته بودند «به کافه پلاک هفت خوش آمدید». از دالان‌مانندی رد شدم و به حیاط بزرگی پا گذاشتم؛ محیطی آرام و دنج درست وسط شلوغی مرکز شهر و نزدیک چهارراه شهناز. چند لحظه مکث کردم تا به محیط آشنا شوم. معمولاً وقتی برای اولین بار پا به جای ناشناسی می‌گذارم، مثل این است که از روشنایی رفته باشم توی فضایی تاریک. باید چند لحظه مکث می‌کردم تا چشم‌هایم به تاریکی عادت کند.

میزی به دور از بقیه در گوشه‌ای دنج نظرم را جلب می‌کند. می‌روم پشت آن می‌نشینم. نزدیک غروب آفتاب است. دور میزها گروه‌های یک یا چند نفری نشسته‌اند و حرف می‌زنند. چند نفری هم مافیابازی می‌کنند. اطرافم را به‌دقت نگاه می‌کنم تا دختری ببینم با موهای حنایی فرفری. پشت پیشخان وسط محوطه را با نایلونی جدا کرده‌اند و مرد جوانی روی بوم‌های بزرگ نقاشی می‌کند. رنگ‌ها به صورت نامنظم درهم فرورفته‌اند. انگار نطفه‌ای در حال شکل‌گیری باشد. نطفه‌ای که در سرداب نمور خانهٔ آبا به دست ازمابهتران خفه شد. شاید هم نطفه الان بزرگ و بزرگ‌تر شده و قد کشیده و شده مثل یکی از ازمابهتران. کلفت وضع حمل می‌کند. جیغ می‌زند و جیغ می‌زند. نمی‌داند بچه‌اش نوزادی مرده است و هر چقدر هم که داد بکشد نوزادش را برده‌اند و توی آب سرد حوض شسته‌اند. قلم را روی رنگ‌ها می‌کشد و نطفه محو و محوتر می‌شود و جیغی که تولدی بی‌حاصل را پایان می‌دهد.»

neda
۱۴۰۱/۰۸/۱۳

روایت جذاب این رمان جدید که در دل تبریز میگذره حس خوبی میده. به تموم کسانی که به تاریخ ایران علاقه مند هستند و از رمان های عشقی، ماجراجویی و جادویی لذت میبرند، توصیه میکنم.

reyhaneh
۱۴۰۲/۱۰/۲۱

واقعا فضاسازی عالی بود و خودم رو تو دل داستان احساس میکردم. شیرین و جذاب بود. گاهی نفس آدمو حبس میکرد حتما پیشنهاد میکنم فقط آخر قصه زیاد واضح نبود اگه کسی فهمید لطفا به منم بگه😊

فرزانه دانش پور
۱۴۰۱/۰۹/۱۳

بد نبود با توجه به حجم کم داستان سریع خوندمش توصیفاتش از فضای پیرامون برام جالب بود میتونستم فضا رو لمس کنم.

yunes
۱۴۰۲/۰۸/۲۳

کتاب خیلی خوبیه من کتاب خوندن از این کتاب شروع کردم

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۲۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۵۷,۰۰۰
۲۸,۵۰۰
۵۰%
تومان