کتاب مدیریت افکار منفی
معرفی کتاب مدیریت افکار منفی
کتاب مدیریت افکار منفی نوشتهٔ نیک سالوپو و ترجمهٔ عصمت میکائیلی و یوسف مددی است و نشر برگ و باد آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب مدیریت افکار منفی
هرکسی در زندگی در مواقعی بلعیدهشدن زندگی با افکار منفی و اضطراب را تجربه کرده است. اگر فکر منفی سراغتان بیاید، خیلی زود اضطراب هم به دنبال آن خواهد آمد.
برای مقابله با تفکر منفی باید به الگوی خود تلنگری بزنید. این فکر را کنار بگذارید که «اگر بتوانم مشکلاتی را که به آنها حساس هستم رفع کنم افکار منفیام هم پایان مییابد.» اما پایان نخواهد یافت! شما دهها بار اینکار را انجام دادهاید اما همیشه چیز جدیدی برای منفیبودن و اضطراب پیدا میکنید. اکنون زمان فکرکردن به راههایی است که مفید و مشوق شما باشد. پادزهر تفکر منفی و اضطراب این است: روی روشهای تفکر تمرکز کنید که باعث رشد شما شود، در مقابل قضاوت مداوم خودتان و فکرکردن به بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد. از اینکه شرایط محیط خارج را دلیل بدبختی خودتان بدانید تغییر جهت بدهید. این واقعیت را بپذیرید که تمایل شما به فکر منفی بخش سخت موضوع است.
باید باور داشته باشید دلیل ناراحتی و مبارزه شما طرز تفکرتان در مورد شرایط است نه خود آن شرایط.
کتاب مدیریت افکار منفی به شما کمک میکند با این افکار منفی خود مقابله کنید و یک بار برای همیشه از دست آنها خلاص شوید.
خواندن کتاب مدیریت افکار منفی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند از افکار منفی خود رهایی یابند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مدیریت افکار منفی
«فکر کردن هم روش دارد. مشکل اینجاست که ۹۹ درصد از ما هرگز روش فکر کردن را آموزش ندیده ایم.
از لحظه تولدتان شما در گردباد زندگی قرار میگیرید بنابراین میآموزید که تمام وقت خود را صرف شرایط بیرونی کنید و هرگز متوجه نمیشوید که چطور باید در مورد این شرایط فکر کنید. وقتی حدودا ۲۰ ساله بودم شروع به ماهیگیری کردم و زمانی را در رودخانه سپری میکردم برای اینکه بفهمم ماهیها بیشتر به دنبال کدام طعمهها میآیند. وقتی تازه شروع کرده بودم نمیدانستم چطور باید نخ را به قلاب ببندم با دانش زیادم یک گره پیچیده ساختم برای این نوع گره حلقه ای ایجاد میکردم نخ را میپیچاندم و در هزاران جهت میچرخاندم اما در آخر باز هم از قلاب خارج میشد. روزی با یکی از دوستانم به ماهیگیری رفتم او به من یاد داد که گره را چطور باید ببندم. از آن زمان تا کنون من به افرای زیادی آموزش داده ام که چطور نخ را به قلاب ماهیگیری خود ببندند، فکر کردن هم همینطور است زیرا شما به کسی نیاز دارید که روش تفکر را به شما بیاموزد.
خوب فکر کردن مثل داشتن دوچرخه مخصوص برای دوچرخه سواری در کوهستان است. توضیح خواهم داد. امسال تابستان ما از بنر الک کارولینای شمالی بازدید کردیم آنجا به کوهستان رفتم یک پیست اسکی که در ماههای تابستان دوچرخه سواری در شیب تپه را برگزار میکند و به آن دوچرخه سواری کوهستانی سراشیبی گفته میشود زیرا تله اسکی شما را بالای کوه میبرد و شما از آنجا با دوچرخه به پائین برمیگردید. قضیه از این قرار است که دوچرخه سواری در شیب کوهستان دیوانگی است شما روی تخته سنگهای عظیم تپه های شیب دار میروید و میلغزید. کنترل همه اینها برای یک دوچرخه سوار معمولی کار سختی است. زمان انتخاب کردن دوچرخه اجاره ای اصرار داشتم شبیه دوچرخه ای باشد که چند سال مالک آن بودم مرد جوانی که در پیدا کردن دوچرخه مناسب به من کمک میکرد پیشنهاد کرد از مدل متفاوتی که مخصوص صخرهها ساخته شده استفاده کنم اما من میخواستم از مدلی که با آن آشنایی بیشتری داشتم استفاده کنم. بنابراین کاری که خودم میخواستم را انجام دادم و سپس با تله اسکی به بالای کوه رفتم بعد از آنکه در شیب زمین های خائن شروع به دوچرخه سواری کردم واضح بود که سنگ هاو پستی و بلندیها دوچرخه کرایه ای مرا مثل پرکاه به این سو و آن سو پرت کنند بدلیل اینکه سیستم تعلیق به اندازه کافی سنگین نبود که در سرعتهای بالا بتواند سنگها و دست اندازها را تحمل کند. برگشتم به مغازه و گفتم: حق با شما بود من به دوچرخه پیشنهادی شما نیاز دارم.
چند لحظه بعد از سوار شدن به دوچرخه مخصوص متوجه تفاوت شدم. دوچرخه مدل جاینت گلوری بود. بلندیها و دست اندازها را به راحتی پشت سر میگذاشت. کنترلم را در عبور از روی صخرهها و سنگهایی که عبور از آنها با دوچرخه هایی که سیستم تعلیق ضعیفی دارند دیوانگی به نظر میرسید حفظ کردم. با سیستم تعلیق بزرگتر من میتوانستم از روی دست اندازها عبور کنم انگار که آنها وجود نداشتند. باورم نمیشد که سنگها و دست اندازها چقدر بزرگ هستند و من میتوانم دوچرخه را هدایت کنم مطمئنا با دوچرخه دیگر من واژگون میشدم اما با گلوری میتوانستم بر روی موانع تهاجمی به طرز شگفت انگیزی ثبات و کنترل را حفظ کنم.
این کتاب قصد دارد سیستم تعلیق مغز شما را ارتقاء دهد و شما به راحتی توانایی مدیریت افکار و موقعیتها را خواهید داشت که قبلا ثبات ذهنی شما را از کار انداخته بودند. به یاد داشته باشید که مشکل اصلی در کوهستان سنگها و دست اندازها نبودند بلکه دوچرخه من بود کارمند ایستگاه دوچرخه سعی کرد به من بگوید اما من گوش نکردم. مجبور شدم دوچرخه سواری در دست اندازهارا تجربه کنم قبل از اینکه حاضر به شنیدن چیزی که او میگفت باشم.
امیدوارم به اندازه کافی دست اندازها و خرابی های وابسته به افکار منفی را در زندگیتان تجربه کرده باشید که برای دریافت پیام این کتاب آماده باشید. شخصا به دلیل گوش نکردن و درخواست نکردن، دردهای زیادی کشیدم که میخواهم با شما درمیان بگذارم. اما یکبار که هنگام دوچرخه سواری در کوهستان این کار را انجام دادم زندگی بسیار هموارتر و لذت بخش تر شد.»
حجم
۸۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۸۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه