کتاب بدیع
معرفی کتاب بدیع
کتاب بدیع نوشتهٔ میرجلال الدین کزازی است. نشر مرکز این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر سومین جلد از کتابهای مجموعهٔ «زیباشناسی سخن پارسی» است.
درباره کتاب بدیع
کتابهای «بیان»، «معانی» و «بدیع» که همراه یکدیگر مجموعهٔ «زیباگرایی سخن پارسی» را ساختهاند، به آسانی و روشنی دانشجویان و دیگر خوانندگان را با فنون و هنرورزیهای که سخن ادبی را از سخن روزمره و همیشگی تمایز میبخشد، آشنا میکنند. کتاب حاضر پس از دیباچهای کلی دربارهٔ زیباشناسی سخن، به دانش بدیع که شامل شناخت برونیترین هنروزیهای سخنورانه است، میپردازد و هنرهای بدیعی را در ۳ بخش آرایههای برونی، آرایههای درونی و بازی با واژگان بررسی میکند. واژههای پارسی تازهای که برای اصطلاحات بدیع پیشنهاد شدهاند و همچنین پرسشهایی برای خودآزمایی، در پایان کتاب حاضر آمدهاند.
کتاب بدیع تلاشی است برای آشنایی با زیباشناسی سخن در ادب پارسی و گامی است، هرچند کوتاه، که در این راه بلند و دشوار برداشته شده است. تلاش بر آن بوده که در این کتاب، از ۳ قلمرو زیباشناسی سخن (که در بالا ذکر شد) «بدیع» بررسی شود. این کتاب با هدف بازیافت و بازشناخت ادبیات پارسی از دید زیباشناسی و در قلمرو «بدیع» به دوستداران ادبیات پارسی پیشکش شده است.
خواندن کتاب بدیع را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران مطالعه پیرامون ادبیات و زبان پارسی پیشنهاد میکنیم.
درباره میرجلال الدین کزازی
میرجلال الدین کزازی دیماه ۱۳۲۷ در کرمانشاه و در خانوادهای فرهیخته و فرهنگی چشم به جهان گشود. او اصالتاً اهل روستای کزاز در استان مرکزی است. جلالالدین دورهٔ دبستان را در مدرسهٔ آلیانس کرمانشاه گذراند؛ سپس دورهٔ دبیرستان را در مدرسهٔ رازی به پایان رساند و برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ زبان و ادب پارسی به تهران رفت. او در دانشکدهٔ ادبیات فارسی و علوم انسانی دانشگاه تهران دورههای گوناگون آموزشی را سپری کرد و سال ۱۳۷۰ به اخذ درجهٔ دکتری در این رشته نائل آمد. عنوان پایاننامهٔ او «نمادشناسی در شاهنامه» بوده است. کزازی عضو هیئتعلمی دانشکدهٔ ادبیات فارسی و زبانهای خارجی وابسته به دانشگاه علامه طباطبایی است. او علاوه بر فعالیت تخصصی و دانشگاهی، در نهادها و مؤسساتی چون بنیاد فردوسی، پژوهشکدهٔ فرهنگ و هنر اسلامی، آکادمی علم و... به تربیت دانشپژوهان و دوستداران فرهنگ و ادب فارسی میپردازد. کزازی افزون بر زبان فرانسوی که از کودکی با آن آشنایی یافته، با زبانهای اسپانیایی، آلمانی و انگلیسی نیز آشناست. او تاکنون دهها کتاب و نزدیک به ۲۰۰ مقاله نوشته و در همایشهای علمی و فرهنگی بسیار در ایران و کشورهای دیگر سخنرانی کرده است؛ همچنین زمانی را نیز در اسپانیا و به تدریس ایرانشناسی و زبان فارسی اشتغال داشته است.
میرجلالالدین کزازی از نوجوانی نوشتن و سرودن را آغاز کرده است و در آن سالها با هفتهنامههای کرمانشاه همکاری میکرد و آثار خود را در آنها به چاپ میرساند. او هنوز نیز گهگاه شعر میسراید و نام هنریاش در کارِ شاعری «زروان» است. ترجمهٔ او از «انه اید» اثر «ویرژیل» برندهٔ جایزهٔ بهترین کتاب سال شده است. تألیف او «نامهٔ باستان» نیز که در ۹ جلد به چاپ رسیده، رتبهٔ نخستین پژوهشهای بنیادی در جشنواره بینالمللی خوارزمی را در سال ۱۳۸۳ کسب کرده است. سایر قدردانیهایی که از او به عمل آمده به این شرح است:
جایزهٔ بهترین کتاب سال، ۱۳۶۹
برگزیدهٔ چهرههای ماندگار در فرهنگ و ادب، ۱۳۸۴
چهرهٔ برگزیده استان کرمانشاه، ۱۳۸۴
سپاسنامه از انجمن معتبر ادبی پارناسوس یونان، ۱۳۸۴
پژوهشگر برگزیدهٔ دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی، ۱۳۸۵
چهرهٔ ماندگار در کرج، ۱۳۸۷
استاد نمونهٔ دانشگاه آزاد، ۱۳۸۷
جایزهٔ برترین کتاب سال در مؤسسهٔ انتشارات دانشگاه تهران برای دورهٔ ۱۰جلدی «نامهٔ باستان» (متن شاهنامهٔ فردوسی با توضیح و بررسی)، ۱۳۸۸
پژوهشگر نمونهٔ استان مرکزی، ۱۳۸۸
تقدیر در بخش مستندنگاری جایزهٔ ادبی جلال آلاحمد، برای کتاب برگزیدهٔ «آنک پاریس»، ۱۳۹۶
بخشهایی از کتاب بدیع
«زبان برای سخنور به رنگها میماند برای نگارگر؛ یا به سنگها برای پیکرتراش؛ یا به آواها برای آهنگساز. رنگها آنگاه که به قلم نگارگرانی شگفتیکار چون: «داوینچی» یا «روبنس»، یا «رامبراند» با هم درمیآمیزند، جانی شگرف مییابند. پردههایی برنگاشته میشوند، با ارزش زیباشناختی بسیار که بس از آن رنگها دورند. تخته سنگی بیارج که به هر تخته سنگی دیگر میماند، آنگاه که قلم آهنین هنرمندی بیمانند چون «میکلآنژ» آن را برمیتراشد، دیگر تخته سنگی مرده و افسرده نیست؛ جان میگیرد. آنگاه که «میکلآنژ» قلم به دست میگیرد، موسی یا داود از دل سنگِ سخت بدر میآیند. در آن هنگام، تخته سنگ موساست؛ داود است. آواهای پراکنده آهنگین، آنگاه که باهنرِ فراسویی و جادویی موسیقیدانی چون «بتهوفن» درهم میتنند؛ به یکدیگر میپیوندند؛ درمیآمیزند، پیکرههایی بشکوه، شگفت، جاندار میآفرینند که سنفونیهای اوست. «بتهوفن»، جان بیآرام و شوریده خویش را در این پیکرههای شگرف میریزد؛ میدمد. آنچنانکه گویی هر سنفونی او، پارهای از جان اوست؛ هنوز تپنده؛ هنوز ناآرام. هر سنفونی او توفانی است سهمگین که در پیکره آواها به بند کشیده شده است. آنگاه که توفان بند میگسلد، تو را همچون خاشاکی، خُرد و سبک برمیگیرد؛ دَرْمیرباید؛ تا در جهانهایی ناشناخته و رازآمیز؛ در جهانهای جان دراندازد. نگارههای داوینچی، روبنس و رامبراند آمیزهای از رنگهاست؛ امّا چیزی است فراتر از آنها. تندیسههای میکلآنژ از سنگ برآمدهاند، اما سنگ نیستند. سنفونیهای بتهوفن را آواها پدید آوردهاند. لیک این آواها در پیکره سنفونی او جانی یافتهاند که هنر بتهوفن است.»
حجم
۱۷۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۱۷۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه