کتاب نوبت ناتانائیل
معرفی کتاب نوبت ناتانائیل
کتاب نوبت ناتانائیل نوشتهٔ علی میرفتاح است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب نوبت ناتانائیل
کتاب نوبت ناتانائیل یک اثر عرفانی و معرفتی و بهشتی و جهنمی است که پیش از شروع، این عبارات را بر پیشانی خود دارد: «خداوند فرمود بهشت به گستردگی آسمان و زمین است. یکی از پیامبر پرسید پس جهنم کجاست؟ پیامبر جواب داد وقتی روز میرسد شب کجاست؟»
«ناتانائیل» نام یکی از حواریون حضرت عیسی (ع) است که بهخاطر امتناع از پرسش خدایان غیر، پوست کنده و وارونه به صلیب کشیده شد. ناتانائیل در واقع همان بارتولومی یا سَنت بارتولومه (بارتولومی قدیس) است. در متون مسیحی گفته میشود این قدیس روز قیامت با پوست کنده خود در دستش، در محشر حاضر شده و از خدا دادخواهی میکند. عباراتی هم که از متن رمان «ناتانائیل» برای معرفی آن انتخاب شده، به اینترتیباند:
گفتم «ناتانائیل کیه؟» گفت «زیبایی محضه. قشنگی خالص و خُلّص. جزو طایفهایه که قشنگیهای دنیا رو از سرریز قشنگی اینا گرفتن.» گفتم «یعنی چی از اینا گرفتن؟» گفت «بیانش حتی برا بهشتیا سخته. چه برسه به من».
رمان «نوبت ناتانائیل» ۳۱ فصل دارد که عناوینشان بهترتیب عبارت است از:
سیاهنامهتر از خود، بهمن کوچک، مامور برگزیده، چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد، پارک شعر، برخورد نزدیک از نوع سوم، همزاد، پیش به سوی بالیوود، سنگ سرنوشت، بر بوی پسته آمد و بر شکّر اوفتاد، آب و آتش، کرگدن تنها نرو، صدرنشینان جهنم، استعاذه، مگنوم، جوجه لبنانی، معارف غنی باید و معنوی، شهود شاعرانه پریمیتو مدرن، غم اولاد، آفتاب تابان، غلام حبشیْ سید قریشی، صد و ده به داد میرسد، نوبت ناتانائیل، اراذل و ارامل مقیم مرکز، خوب بد زشت، منجنیق آه مظلومان، پرسشی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس، پناه بر افعی، تونل نور، سمپوزیوم افلاطونی، فرگشت واژگون.
خواندن کتاب نوبت ناتانائیل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمان ایرانی پیشنهاد میکنیم.
درباره سید علی میرفتاح
سید علی میرفتاح، نویسندهٔ نوبت ناتانائیل، متولد ۱۳۴۶، روزنامهنگار و نویسنده است. «قلندران پیژامه پوش»، «شمسیه لندنیه: مواجهه حاج سیاح محلاتی با شرلوک هلمز انگلیسی»، «گیت دخانی: گزارش پنج دیدار» و «یک غول، یک جن، یک پری "مجموعه قصه و نوشته"» ازجمله آثار او در حوزهٔ ادبیات داستانی هستند. او سابقهٔ نویسندگی آثار تصویری چون سریال «خاطرات مرد ناتمام» را نیز در کارنامه دارد. سردبیری نشریات چون اعتماد و کرگدن هم ازجمله سوابق مطبوعاتی او محسوب میشوند.
بخشی از کتاب نوبت ناتانائیل
«صبح شد. هم نور خورشید به چشمم تابید، هم هیاهوی شهر گوشم را آزرد. ته حلقم تلخ بود، ذهنم تقلا میکرد بال و پرش را از خواب و رویا برچیند، هرچه زودتر عالم واقع را دریابد. با چشمانی باز و بسته، با سری منگ، با خیالی پریشان، پتو را کنار زدم بلند شدم؛ بلند نشدم؛ میخواستم خیز بردارم بلند شوم که همان مأمور جهنمی را روبهروی تختم، روی صندلی دیدم. همچه جا خوردم که عین برق گرفتهها به عقب پرت شدم. کمرم محکم به دیوار خورد. راه نفسم برای دقیقهای، بند آمد. ذهنم اما چنان سریع تصویر این بزرگوار را پردازش کرد که در کمتر از ثانیهای هر آنچه را شب قبل بر من و حضرتش رفته بود با جزئیات به یاد آوردم. حساب کار دستم آمد که این عالیجناب دوزخی، هرچه هست و هرکه هست، خواب نیست، وهم نیست، از دستش خلاص نتوانم شد. بعید نیست دیوانه شده باشم، مرزهای رویا و واقعیتم در هم آمیخته شده باشند. فرق عاقل و مجنون، یکی در همین است که اولی درِ زندگی واقعیاش را به روی وهم و رویا میبندد، دومی نه خوابش خواب است، نه بیداریاش بیداری. دیگران از بیرون راحتتر بتوانند قضاوتم کنند، عقل و جنونم را نمره دهند. من چهطور بتوانم آنچه را روز روشن، داخل اتاقم، روبهروی تخت، روی صندلی لهستانی، به چشم سر میبینم و صدایی را که واضح و دقیق با پردهٔ صماخم میشنوم به خواب و خیال و جنون نسبت دهم؟ نه؛ خوب یا بد، به طوع یا به اکراه مأمور دوزخی، واقعی است و ملاقاتم با او در دنیای واقعی اتفاق افتاده... من داخل اتاقم بودم، در خانهام نفس میکشیدم، نرمی پتو و زبری موکت زیر دست و پام میآمدند و... به هر معنا و نشانهای بیدار بودم؛ بیدار بیدار. تردید اما لاکردار خواب و بیداری نمیشناسد؛ مثل خوره روح را میخورد و عقل را میجود. من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم/ تو به یک جرعهٔ دیگر ببری از دستم. در زندگی یومیه شک و تردیدهام کم بودند، هپروتی شدن هم افتاد به جانم... .»
حجم
۲۶۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲۶۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب مانند دیگر آثار سید علی میرفتاح نمونه عالی نثر فارسی و نمونه درخشان طنز در ادبیات است.