
کتاب ارمیا
معرفی کتاب ارمیا
کتاب ارمیا نوشته رضا امیرخانی است و نشر افق آن را منتشر کرده است. این کتاب در مجموعهی ادبیات امروز جای میگیرد و روایتی از زندگی، جنگ و بازگشت به خانه را در بستر سالهای پایانی جنگ ایران روایت میکند. ارمیا، شخصیت اصلی داستان، جوانی دانشجو است که از شمال شهر تهران به جبهه اعزام میشود و در کنار دوستانش، بهویژه مصطفی، با واقعیتهای تلخ و شیرین جنگ و دوستی دستوپنجه نرم میکند. روایت کتاب از زاویه دید شخصیتها و با نثری صمیمی و گاه طنزآمیز به تجربههای زیستهی رزمندگان و خانوادههایشان میپردازد. ارمیا نهتنها داستانی از جنگ بلکه روایتی از هویت، تعلق، فقدان و جستوجوی معنای زندگی در شرایط بحرانی است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ارمیا
کتاب ارمیا نوشتهی رضا امیرخانی داستانی است که در بستر سالهای پایانی جنگ ایران شکل گرفته است. این کتاب با محوریت شخصیت ارمیا معمّر، دانشجویی جوان از شمال تهران، به روایت تجربههای او در جبهه و پس از آن میپردازد. ساختار کتاب بر پایهی روایتهای متوالی از جبهه، روابط میان رزمندگان و بازتاب تأثیرات جنگ بر زندگی شخصی و خانوادگی ارمیا شکل گرفته است. امیرخانی با استفاده از زبان محاورهای و توصیفهای ملموس، فضای جبهه، حسینیهها، سنگرها و حتی خانههای شهری را به تصویر کشیده است. در کنار ارمیا شخصیتهایی چون مصطفی و سهراب حضور دارند که هرکدام با ویژگیها و دغدغههای خاص خود بخشی از فضای انسانی و اجتماعی آن دوران را بازتاب میدهند. کتاب ارمیا نهتنها به وقایع جنگ بلکه به پیامدهای روانی و اجتماعی آن از جمله سوگ، دلتنگی و تلاش برای بازگشت به زندگی عادی پس از جنگ، توجه کرده است. روایت کتاب با طنز، اندوه و تأمل در معنای زندگی و مرگ آمیخته شده و تصویری چندلایه از تجربهی زیستهی نسل جنگ ارائه میدهد.
خلاصه داستان ارمیا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان ارمیا با حضور دو شخصیت اصلی، ارمیا و مصطفی در جبهه آغاز میشود. ارمیا، جوانی دانشجو و اهل شمال تهران با مصطفی که از جنوب شهر آمده، دوستی عمیقی پیدا میکند. روایت کتاب با توصیف لحظات نماز، شوخیها و همدلیهای این دو در سنگر و فضای جبهه پیش میرود. شهادت مصطفی نقطهی عطفی در زندگی ارمیا است؛ او پس از این واقعه دچار اندوه و خلأ عمیقی میشود و حتی پس از جراحی ترکش، از سنگر بیرون نمیآید. ورود دکتر حیدری، روانکاو اعزامی به جبهه به داستان زاویهی دیگری از تأثیرات جنگ بر روان رزمندگان را نشان میدهد. ارمیا در گفتوگو با دکتر، از احساس گناه، بیارزشی و فاصلهی خود با شهدا سخن میگوید. با اعلام آتشبس و پایان جنگ، فضای جبهه تغییر میکند؛ رزمندگان با خاطرات و سوگهای خود تنها میمانند و ارمیا در حسینیه، با سخنان و دعاهایش، اندوه جمعی را به اوج میرساند. بازگشت ارمیا به خانه، مواجهه با خانواده و تلاش برای بازسازی هویت و معنای زندگی، بخش پایانی روایت را شکل میدهد. کتاب با نگاهی انسانی و جزئینگر، تجربهی زیستهی یک نسل را در بستر جنگ و پس از آن به تصویر کشیده است.
چرا باید کتاب ارمیا را بخوانیم؟
کتاب ارمیا با روایتی صمیمی و جزئینگر، تجربههای انسانی و پیچیدهی رزمندگان و خانوادههایشان را در سالهای پایانی جنگ به تصویر کشیده است. این کتاب نهتنها به وقایع جنگ بلکه به احساسات، دغدغهها و بحرانهای هویتی پس از بازگشت از جبهه میپردازد. شخصیتپردازی دقیق، دیالوگهای زنده و روایت ملموس از فضای جبهه و خانه، امکان همذاتپنداری با شخصیتها را فراهم کرده است. ارمیا اثری است که بهجای کلیشههای رایج، با نگاهی انسانی و انتقادی، به معنای دوستی، فقدان، تعلق و جستوجوی معنای زندگی میپردازد. خواندن این کتاب فرصتی برای درک بهتر لایههای پنهان جنگ و تأثیرات آن بر نسل جوان فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که به روایتهای انسانی از جنگ، تجربههای زیستهی نسل جوان در شرایط بحرانی و دغدغههای هویتی و اجتماعی پس از جنگ علاقهمند هستند. همچنین به دانشجویان، علاقهمندان به ادبیات معاصر ایران و کسانی که بهدنبال درک عمیقتری از تأثیرات جنگ بر زندگی فردی و جمعیاند، توصیه میشود.
بخشی از کتاب ارمیا
«چشمانِ مصطفا، ارمیا را بر خطوط کتاب ترجیح دادند اما چشمهایش مثل همیشه از نخستین درِ نماز ارمیا جلوتر نرفتند، یعنی نمیتوانستند. چهگونه به آن چشمان نیمباز مشکی مشکی میتوانستی چشم بدوزی، زمانی که تو را نگاه نمیکند و افق دیدش جایی ماورای تو و سنگر است؟ چهگونه چادر گلمنگلی نگاهت را بر سجدهٔ سادهاش پهن میکردی، زمانی که شانههای ارمیا در سجدهٔ بیصدا میلرزید؟ مصطفا کتاب را بست، عینکش را درآورد و آن را با دستمالی که در میان لباسهای خاکیاش بهطرز عجیبی تمیز مانده بود، پاک کرد. یکی از شیشههای عینک لق شده بود. آرام گفت: «موجی شده.» و بعد باز هم بیاختیار نگاهش ارمیا را و نمازش را به عینک ترجیح داد؛ یعنی همیشه همینطور بود. هنگامی که مصطفا در دورهٔ آموزشی کنار ارمیا مینشست، گوشهایش صدای ارمیا را به صدای استادان ترجیح میداد. دستانش موقع دست دادن و لبهایش موقع بوسیدن با شرمی بیمعنی ارمیا را ترجیح میدادند. بیاختیار نگاهش ارمیا را و نمازش را ترجیح داد.»
حجم
۱۸۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۱۸۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه

نظرات کاربران
حتما شنیدید کسی ک جنگ رو دیده دیگه نمیتونه مثل بقیه آدما زندگی کنه.این کتاب هم چنین روایتی داره.پسر مرفه،ارمیا،جنگ دیده شده و حالا چطور قراره بعد از اتمام جنگ،با اون ادبیات خاص خودش که در دفاع مقدس پررنگ تر
ارمیا روایت رزمندهای است که با پایان جنگ تحمیلی، از فضای معنوی جبهه، پرت میشود به دنیایی که در آن زندگی جور دیگری در جریان است! برای کسی که همنفس شهدا بوده، تحمل آدمهای معمولی و دغدغه های معمولیشان خیلی
برای من به اندازه تعریفی که از کتاب شنیده بودم ، نبود.در مجموع محتوای کتاب با توجه به سال انتشار آن و قطعا تجربه ای که در سال های آتی فعالیت نصیب نویسنده محترم شده است و در آن زمان
من نتونستم با شخصیت داستان ارتباط برقرار کنم. اما کل داستان رو خوندم. برای کسی که حالات و روحیات شخصیت اصلی براش جالب باشه بنظرم خوشش بیاد. اما برای من جذابیتی نداشت.
خیلی عالی و زیبا در ادامه ی این کتاب، رمان بی وتن رو هم از همین نویسنده بخونید
نمیتونم نظر قطعی بدم چون نیمه کتاب رهاش کردم. با توجه به کتاب قبلی که از ایشون خوندم یعنی من او، کتاب جدیدشون اونطور برام جذاب نبود و نتونستم ادامه بدم. خیلی ریتم کتاب یکنواخت بود
اولین و شفافترین اثر #رضا_امیرخانی که به وضوح میتوان دریافت او برای «خودش» نوشته است، او، پس دوره دانشجویی گرفتار افسردهگی شده و این کتاب ماحصل تجربیات اوست در این دوران. برای کسانی که به دنبال زمانی هستند، برای فکر کردن به
بسیار کتاب پر کشش و جذابی هست تقریبا ده سال پیش نسخه چاپی این کتاب رو مطالعه کردم اولش کمی طول کشید تا با کتاب همراه شدم ولی تا پایان کتاب با نویسنده همراه بودم . خداقوت به نویسنده کتاب
اگه کتاب های خوب امیرخانی رو میخونید خوبه که اینم بخونید کتاب خوبه ولی نشون میده که اولین کتابه و یه کم خامه. نشون دهنده تجربه کم نویسنده اس نسبت به کتابی مثل من او.
خیلی قشنگه حتما بخونید داستان دو دوست که یکی شهید می شود و دیگری .... حتما جاهایی گریه میکنی و دلت میسوزه