کتاب دریای معرفت
معرفی کتاب دریای معرفت
کتاب دریای معرفت نوشتهٔ نصرالله پورجوادی است. انتشارات شرکت کتاب هرمس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر از «بایزید بسطامی» تا «نجم دایه» را در بر گرفته است تا دربارهٔ مفهوم «معرفت» سخن بگوید.
درباره کتاب دریای معرفت
کتاب دریای معرفت که در ۱۲ بخش نوشته شده، دربارهٔ «معرفت» است. نویسنده کوشیده تا نگاه خود به این مفهوم را از دریچهٔ تمثیل دریا رقم بزند و بر آن وفادار باقی بماند. نصرالله پورجوادی نقطهٔ آغاز کتاب حاضر را داستان بایزید و معرفت استغراقی او دانسته است. بایزید فقط به فرق میان شناخت ساحلی که «علم» خوانده میشود و شناخت استغراقی که «معرفت» خوانده میشود، اشاره کرده است. صوفیان دیگر سعی کردهاند دربارهٔ ماهیت آن معرفت که در هنگام فنا دست میدهد نیز توضیح دهند. در فصلهایی از این کتاب کوشیده شده تا سخنان صوفیان دیگر را دربارهٔ معرفتی که در درون دریا دست میدهد، توضیح داده شود؛ دریایی که میتوان آن را دریای هستی نامید.
انگیزهٔ نویسنده در ابتدا شرح یکی از فصلهای کتاب «سوانح» نوشتهٔ «احمد غزالی» بود که در آن تمثیل غوّاص، دریا، صدف و دُر به کار رفته است. جستجو دربارهٔ گذشتهٔ این موضوع نویسنده را از طرح اولیهای که برای خود وضع کرده بود، خارج کرد و مقاله تبدیل به کتاب شد.
خواندن کتاب دریای معرفت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران حوزهٔ عرفان و تصوف پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب دریای معرفت
«دشواریهای زبان انصاری
ژرفترین مطالبی که در ادبیات کهن پارسی درباره معرفت و توحید (خدا شناسی) به دست ما رسیده است سخنان کموبیش پراکنده صوفی هروی خواجه عبدالله انصاری (۳۹۶-۴۸۱) است که در کتاب طبقاتالصوفیه او درج گردیده و رشیدالدین فضلالله میبدی قسمتهایی را در بخش یا نوبت سوم تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار آورده است. انصاری به عنوان صوفیی حنبلی اگر چه سخت مخالف کلام و فلسفه است، با این حال سخنان او در باب معرفت و وجود (یافت) تا حدی صبغه فلسفی دارد، البته نه فلسفه مشائی و حتی افلاطونی، بلکه فلسفههای وجودی (اگزیستانس) که در آن دو بحث هستی و شناسایی با هم یکی میشوند و ادراک حقیقت هستی از راه غرق شدن هستی موهوم انسان در دریای معرفت صورت میگیرد، ادراکی که در پارسی به آن «یافت» و در تازی «وجود» گفته میشد. و تازه، یافت، از نظر انصاری، آخرین درجه از درجات شناسایی نیست.
درک معانیی که انصاری درباره هستی و شناسایی بیان کرده به دو دلیل دشوار است. یکی این که وی سخنان خود را در مجالس درس تقریر میکرده و شاگردان او آنها را تحریر میکردهاند. این تحریرات در مواردی مبهم و گاه غلط است. انصاری در این مجالس هم به بازگو کردن اقوال دیگران میپرداخته و هم خودش میاندیشیده و افکار خود را به زبان میآورده است، و در بحث از معرفت گاه آنقدر به معروف نزدیک میشده که با او به مناجات میپرداخته است. به همین دلیل مناجاتهایی که از وی در ضمن بحث معرفت نقل گردیده است خود حاوی اندیشههای ژرف عرفانی است. متأسفانه به تحریرات شاگردان انصاری که خود به لهجه هراتی قدیم هم بوده است نمیتوان اطمینان کرد و خواننده امروزی ناگزیر است که با توجه به معانیی که انصاری میخواسته است بگوید صورت صحیح الفاظ را حدس بزند، کاری که البته خالی از خطر نیست.
علت دیگر دشواری سخنان انصاری این است که وی الفاظ پارسی را به معانی خاصی که نزد صوفیان و عارفان خراسانی متداول بوده به کار برده است. البته، تعداد این الفاظ زیاد نیست، ولی به هر حال بیتوجهی به معانیای که انصاری از این الفاظ اراده میکرده است درک سخنان او را ناممکن میسازد. خوشبختانه مطالبی که میبدی در کتاب خود نقل کرده است گاهی در رفع ابهامات کمک میکند، هر چند که در مواردی نیز خود آنها درست نقل نشده است.
یکی از الفاظی که انصاری، و به تبع او میبدی، به معنای خاص به کار بردهاند لفظ «وجود» است. این لفظ هر چند که در عصر انصاری به معنایی که فلاسفه به آن داده بودند، یعنی هستی، به کار میرفته است، اما انصاری آن را به معنای اصلی، یعنی یافت، به کار میبرد. اما یافتی که انصاری از آن سخن میگوید نوع خاصی از شناخت است.»
حجم
۲۱۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۲۱۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه