کتاب پناهجویان در گذر تاریخ
معرفی کتاب پناهجویان در گذر تاریخ
کتاب پناهجویان در گذر تاریخ نوشتهٔ گری وینر و ترجمهٔ شهربانو صارمی است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را منتشر کرده است. این کتاب، شرح تلاش انسان در جستوجوی امنیت در گذر زمان است.
درباره کتاب پناهجویان در گذر تاریخ
همواره مسئلهٔ پناهجویی و پناهجویان در دنیا و میان سیاستمداران حائز اهمیت بوده است. تقریباً همیشه میان احزابی که میخواهند به پناهجویان جا و مکان بدهند و آنهایی که نمیخواهند به آنها اجازهٔ ورود به «کشورشان» را دهند تنش وجود دارد. بحران پناهندگی در قرن بیستویکم مسئلهای فراگیر در دنیاست. درگیریهای سوریه، افغانستان، عراق، میانمار، سودان، جمهوری دموکراتیک کنگو و جاهای دیگر باعث مهاجرتهای گسترده شده و چشمانداز جمعیت و سیاست را در دنیا تغییر داده است. مخالفت با پذیرش پناهجویان به ایالات متحده محدود نمیشود. خروج بریتانیا از اتحادیهٔ اروپا تا حد زیادی واکنش به پذیرش مهاجران و پناهجویان خاورمیانه و آفریقا در این کشور است. در آلمان نیز ظهور گروه راستگرای افراطی «آلترناتیو برای آلمان» نیز واکنشی به سیاست آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، در پذیرش پناهجویان خارجی به حساب میآید.
اوج بحران پناهندگی در سدههای بیستم و بیستویکم، با پناهجویانی آغاز شد که اکنون تعداد آنها به ۲۰ میلیون نفر میرسد. از ابتدای خلقت بشر، پناهجویان به دنبال پناهگاهی برای گریز از آشوبها بودهاند. درواقع، بشر از زمانی که آدم و حوا از بهشت عدن رانده شدند دربهدر به دنبال محلی امن برای ادامهٔ حیات بوده؛ «به عبارتی، بشر از همان زمان آواره بوده است.»
پناهجو کسی است که مجبور شده به دلیل آزار و اذیت، جنگ یا خشونت از کشور خود بگریزد. فرد پناهجو از آزار و اذیت به خاطر نژاد، دین، ملیت، عقاید سیاسی یا عضویت در گروه اجتماعی خاصی دچار هراس است. او به احتمال زیاد نمیتواند به زادگاه خود بازگردد یا از بازگشت وحشت دارد. جنگ و خشونتهای قومی، قبیلهای و مذهبی از علل مهم گریختن پناهجویان از کشورشان است.
کتاب پناهجویان در گذر تاریخ سعی دارد شرح دهد که انسان در طول تاریخ چگونه در تلاش برای پیداکردن مکانی امن برای زندگیاش بوده است.
خواندن کتاب پناهجویان در گذر تاریخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران و دوستداران کتابهای جامعهشناسی و تاریخ پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پناهجویان در گذر تاریخ
«هرچند اصطلاح «پناهجو/آواره» تا دههٔ ۱۹۵۰ تعریفی حقوقی در نظام بینالمللی نداشت، پناهجو همیشه وجود داشت. همانطور که گیل لوشه نوشته: «از وقتی نوع بشر به صورت گروههای سازمانیافته که در آن عدمتساهل و سرکوب وجود داشته زندگی کرده، موضوع (پناهجویان) موضوعی سیاسی و بشردوستانه بوده است.» به گفتهٔ لوشه، آلکساندر بتس و جیمز میلنر: «جنگها، اغتشاشات سیاسی، تبعیضهای قومی، درگیریهای مذهبی و نقض گستردهٔ حقوق بشر باعث آوارگی انسانها شده است.» تاریخ بشر آکنده از داستانهایی در مورد مهاجرت و طردشدگی است، و احترام به پناهجویان و محافظت از آنها بخش مهم بسیاری از سنن مذهبی و کتابهای مقدس است. در فرهنگهای کهن، پرستشگاهها پناهگاه فراریان از جنگ، بلواهای سیاسی و آزارهای مذهبی بودند. در بسیاری از متون و روایات غیردینی نیز بر یاری کسانی که از سرکوب گریختهاند تأکید شده است.
آوارگان در یونان و روم باستان
چنانکه از ادبیات یونان باستان برمیآید, مسئلهٔ آوارگی موضوع مباحث بسیار بوده است. آثار بیشمار ادبی، از اودیسهٔ هومر گرفته تا اُدیپوس در کولونوس سوفوکلس, به افراد دربهدر و بیخانمانی پرداختهاند که دنبال پناهگاه میگشتند. یونانیها مهماننوازی یا کسنیا را پاس میداشتند که عبارت بود از رفتار محترمانه و سخاوتمندانه با بیگانگان. وقتی اُدیپوس، نابینا و راندهشده از سرزمین مادری خود تبس، به کولونوس (نزدیکی آتن) میرود، تسئوسِ پادشاه بیچونوچرا کمکش میکند. در اودیسهٔ هومر هنگامی که اودیسه برهنه و مستأصل در ساحل سخریا، زادگاه فایاکیاییها, آبتنی میکند, با نهایت احترام با او رفتار میشود, هرچند این کار پوسیدون، ربالنوع دریاها, را که کینهٔ وی را در دل دارد خشمگین میکند. گرچه این داستانها بیشتر اسطورهاند تا تاریخ, طرز فکر یونانیان در برخورد با بیگانگان را نشان میدهند.
در اودیسهٔ هومر، فایاکیاییها از اودیسهٔ ناامید و تنها بهگرمی استقبال میکنند.
با این حال, شاید هم در واقعیت چنین نبوده است. به نوشتهٔ رابرت گارلندِ مورخ, «از هزاران نفری که در یونان بیخانمان میشدند فقط اندکی میتوانستند با استفاده از کسنیا در جستجوی سرپناه موقت یا دایمی باشند، حال این رسم تا چه حد از دشواری آوارگی یا مهاجرت میکاست جای سؤال دارد.» از نظر یونانیان باستان، حتی آنهایی که در شهری مانند آتن در آرامش نسبی زندگی میکردند، احتمال اینکه مجبور شوند خانههایشان را ترک کنند خطری واقعی بود. اما در بسیاری از جنگهای دامنهدار چنین خطری برای بسیاری از یونانیان به واقعیتی خشن تبدیل میشد.
خانهبهدوشی در یونان باستان امری رایج بود. به نوشتهٔ گارلند, «از زمانهای بسیار قدیم یونانیان همواره در حال جابهجایی بودند، و از مسکن مأنوس خود یا به اجبار دیگران رانده میشدند یا... به دلیل مسائل اقلیمی. این ماجرا در سراسر عصر باستان ادامه داشت.» آماری از آوارگان دنیای باستان در دست نیست, اما بیخانمانی رویدادی معمول بود و اکثر آوارگان «که زمانی پیوندهای محکمی با زادگاه خود داشتند, بیآنکه نشانی از آنها باقی بماند ناپدید میشدند». این تا حدی بدان دلیل است که هیچیک از مورخان آن زمان چندان علاقهای به افراد معمولی خانهبهدوش نداشتند. به استدلال گارلند, «هرچند برخی از یونانیان نوآور چیزی مانند روزنامه ابداع کرده بودند، واقعاً شک دارم که اخبار مربوط به آوارگان سرخط آن بوده باشد. برای هیچکس... ‘پیامدهای گستردهٔ’ جنگ، قحطی و رنجهای هزاران قربانیِ چنین مصیبتهایی اهمیت نداشت.» با این حال, معلوم است که تعداد زیادی از یونانیان مشهور مجبور به جابهجایی و پناهندگی در سرزمینهایی غیر از سرزمین مادری خود شدند. از جمله ارسطوی فیلسوف، پوتاگوراسِ ریاضیدان، ائوریپیدسِ نمایشنامهنویس, و توکودیدسِ مورخ.
بعدها در دوران روم نیز تعداد پناهجویان بسیار بود و رومیها تا حدی با این بیخانمانها به سبب وضع اسفناکشان همدردی میکردند, که با توجه به خاستگاه امپراتوری روم جای تعجب ندارد. به گفتهٔ ریچارد مایلز, «یکی از عوامل اصلی این احساس همدردی که ریشه در اساطیر خود آنان داشت سرگردانی بنیانگذار افسانهای روم، آینئاس شاهزادهٔ تروایی، بود که با گروه کوچکی از همراهان و خویشاوندان نزدیکش تنها بازماندگان ویرانی فاجعهبار شهر زادگاهشان به دست یونانیان» در جنگ تروا بودند.»
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه