کتاب ملت عشق
معرفی کتاب ملت عشق
کتاب ملت عشق نوشته الیف شافاک است. این کتاب را انتشارات شانی منتشر کرده است.
درباره کتاب ملت عشق
کفر شیرین در واقع داستان شمس تبریزی عارف صوفی است که او چشمانداز مرگش را میبیند و میداند که باید کسی را پیدا کند تا بتواند دانش و عرفان خود را به او انتقال دهد. بهموجب همین او از سمرقند به قونیه سفر میکند، جایی که بزرگمرد صوفی زمان یعنی جلالالدین رومی در آن زندگی میکند.
او داستان خود را در مورد چگونگی تبدیلشدنشان به دو دوست روایت میکند و اینکه چگونه رومی شروع به تغییر میکند و چگونه مردم از شمسالدین تبریزی و خانواده مولوی نفرت پیدا میکنند. از سوی دیگر، اللا بعد آنکه بهشدت تحتتأثیر کتاب کفر شیرین قرار میگیرد، با فرستادن ایمیل موجبات آشنایی خود با عزیز را پیریزی میکند. در طی همین نامههای الکترونیکی، اللا میداند که آماده است تا از فرزندان، شوهر و هر چیز دیگری در زندگیاش بهخاطر او بگذرد.
خواندن کتاب ملت عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب قطعاً برای کسانی که به زندگی مولانا و اطرافیانش علاقه دارند میتواند جذاب باشد. پس اگر شما هم مایلید درمورد زندگی مولانا و شمس و ارتباط این دو بیشتر بدانید خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
درباره الیف شافاک
الیف شافاک از والدینی ترک و بریتانیایی در فرانسه به دنیا آمد و بعد از جدایی والدینش همراه با مادرش به ترکیه بازگشت. او تحصیلات خود را در دانشگاه فنی در آنکارا در رشته مطالعات زنان و دکتری علوم سیاسی به پایان رساند. او اولین کتاب داستانش را در سال ۱۹۹۴ و در سال ۱۹۹۷ هم رمان دومش را منتشر کرد. پس از اتمام دوره دکترا به استانبول آمد و آینههای شهر را نوشت.
الیف شافاک در سال ۱۹۹۸ برنده جایزه «رومی» که به بهترین اثر ادبیات عرفانی ترکیه تعلق میگیرد برای رمان «پنهان» شد. او ۱۰ رمان به انگلیسی و فرانسوی و ترکی منتشر کرده است که برخی از آنها به زبان فارسی ترجمه شدهاند، مانند: آینههای شهر، شپش پالاس، ملت عشق، شرافت، مرید معمار و حرامزاده استانبول. او بهخاطر رمان دومش به نام حرامزاده استانبول که به نسلکشی ارمنیان اشاره کرده بود، از سوی دادگاههای ترکیه به اهانت متهم شد. در ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۶ بهخاطر کمبود مدرک پرونده او از نو بسته شد.
سفرهای متعدد و علم گسترده الیف شافاک تأثیر زیادی در نوشتن آثار او داشته که به بیش از سی زبان دنیا ترجمه شدهاند. او پرمخاطبترین نویسنده زن ترکیه است. او با حسی از چند فرهنگ و چند زبان مینویسد و با سنتهای شرق و غرب هم آشنا است. او تأثیرات تناقضهای فرهنگی را بر زندگی زنان به تصویر میکشد.
الیف شافاک مفاهیم تاریخی، فلسفه و عرفانی را در میان داستانهای امروزی قرار میدهد و بهرهگیری از عرفان شرقی داستانهای خارقالعادهای میآفریند. او علاقه خاصی به «مولانا»، دارد که اندیشههای عرفانی این شاعر را با اندیشههای غربی و مدرن پیوند میزند و در میان داستانهایش روایت میکند. او بازگوکننده مشکلات زنان است و عمیقاً باور دارد که زنان از جمله آسیبپذیرترین گروههای جامعه هستند. همچنین از نویسندگان موردعلاقهاش میتوان به «امیلی برونته»، «آلبر کامو»، «مارسل پروست»، «ویلیام شکسپیر» و «میگل د سروانتس» اشاره کرد که همه آنها از نویسندگان فاخر ادبیات جهان هستند.
بخشی از کتاب ملت عشق
«اگر در داخل رودخانهای سنگی را بیندازی، تأثیر چندانی ندارد. فقط سطح آب شکافته میشود و کمی موجدار میشود. صدای نامحسوس «تاپ» میآید اما همین صدای ناچیز هم در هیاهوی آب و موجهایش گم میشود. همین و بس. اما اگر همسان سی سنگ را در برکهای بیندازی اثرش بسیار ماندنی تر و عمیقتر است. همان سنگ، همان سنگ کوچک، آبهای برجامانده را به حرکت درمیآورد. در جایی که سنگ به سطح آب برخورد کرده ابتدا حلقهای نمایان میشود. انگار حلقه جوانه میدهد، جوانه شکوفه میزند، لایه به لایه باز میشود و باز میشود. یک سنگ کوچک در یکچشم برهمزدن چهکارها که نمیکند. در تمام سطح آب پخش میشود و در لحظه کوتاهی میبینی که همهجا را فراگرفته. دایرهها، دایرهها را به وجود میآورند تا زمانی که آخرین دایره به ساحل بخورد و ناپدید شود.
همه اعضای خانواده دور میز نشسته بودند و غذا میخوردند. شوهرش بشقابش را با غذای موردعلاقهاش ران سرخشده مرغ پر میکرد. از دوقلوها ایوی قاشق و چنگالش را موازی هم در دست گرفته بود و صداهایی از خودش درمیآورد که گویی دارد طبلی خیالی میزند. خواهرش اورلی هم برای آن که با رژیم جدیدش، روزانه حداکثر ۶۵۰ کالری، هماهنگ شود مشغول حساب کردن لقمههایی بود که میتوانست بخورد. دختر بزرگش ژانت تکهای نان در دست گرفته بود و با حالتی متفکرانه پنیر خامهای رویش میمالید. علاوه بر اعضای خانواده، عمه استر هم کنارشان نشسته بود. او به آنجا آمده بود تا کیک کاکائویی موزاییکی را که خودش پخته بود بهشان بدهد و زود برود، اما نتوانسته بود در مقابل اصرار آنها مقاومت کند و برای ناهار مانده بود. اللا با آن که بعد از ناهار خیلی کار داشت، دلش نمیخواست از پشت میز بلند شود. این اواخر خیلی کم پیش میآمد همه اعضای خانواده اینگونه دور هم جمع شوند. فرصت خوبی بود و او امیدوار بود همه جو را گرم بکنند.
دیوید بیمقدمه گفت: «عمه استر، اللا خبر خوب را بهت گفت یا نه؟ زنم کار فوقالعادهای پیدا کرده، خبر داری؟ آن هم بعدازاین همه سال.» اللا در دانشگاه زبان و ادبیات انگلیسی خوانده بود و با آن که ادبیات را دوست داشت اما بعد از فارغالتحصیلی بهصورت منظم هیچ جایی مشغول کار نشده بود تنها برای چند مجله زنان کارهای جزئی ویراستاری انجام داده بود، عضو چند کلوب کتابخوانی شده بود و گاهی اوقات هم برای روزنامههای محلی نقد کتاب نوشته بود. همین و بس. با آن که زمانی دلش میخواست منتقد سرشناس کتاب بشود، اما زمان زیادی از این خواستهاش گذشته بود. اللا این حقیقت را قبول کرده بود که سیل زندگی او را به سمتوسویی کاملاً متفاوت کشانده است. آخر کار نه منتقد مشهور ادبی، بلکه زن خانهداری وسواسی شده بود با کلی کارخانه و مسئولیتهای خانوادگی که علاوه بر همه اینها با سه تا بچه هم باید سروکله میزد.»
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۴۷ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۴۷ صفحه
نظرات کاربران
عالی،با صدای ماندگار
تا بحال چهار بار این کتاب و خواندم عالیه،،