کتاب عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود
معرفی کتاب عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود
کتاب عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود سرودهٔ احمدرضا احمدی است. نشر افکار این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی چندین شعر از این نویسنده و شاعر معاصر ایرانی است.
درباره کتاب عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود
کتاب عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود مجموعهای از شعرهای احمدرضا احمدی را در خود گرد آورده است. عنوان برخی از این شعرها عبارت است از: «این شاخه نیست»، «ما هنگامی رسیدیم»، «در سرای بامدادان»، «یک بار هیزم بود» و «مرا صدا میکنید».
شعر فارسی عرصههای گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرنها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر بهدست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصهها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بیمحابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفتاقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشههای اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدانگونه که هیچ جامعهای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشههایش بینیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است. معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندیاری) میدانند. احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
خواندن کتاب عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
درباره احمدرضا احمدی
احمدرضا احمدی ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ در کرمان به دنیا آمد. وی شاعر، داستاننویس، نمایشنامهنویس، ویراستار و نقاش است که پیشازاین کارمند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز بوده است. احمدی فعالیتهای هنری و ادبی خود را از سال ۱۳۴۰ آغاز کرد:
او در سال ۱۳۴۳ در «گروه ادبی طرفه» آغاز به کار کرد؛ گروهی که احمدی به همراه نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضائی، اکبر رادی، جعفر کوشآبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری آن را با هدف دفاع از «هنر موج نو» تأسیس کرد. این گروه ادبی، مجلهٔ طرفه و تعدادی کتاب در زمینهٔ شعر و داستان را منتشر کردند. او سپس فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را آغاز کرد؛ مهر ۱۳۴۹. او تا سال ۱۳۵۸ در سمت مدیر تولید موسیقی برای صفحه و نوار ماند و از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۷۳ در بخش انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به ویراستاری مشغول بود. وی ردیف موسیقی ایرانی، آوازهای محمدرضا شجریان، شعرخوانی و ضبط صدای شاعران مهم (با آثاری از نیما یوشیج، احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد، یدالله رؤیایی، نصرت رحمانی و…) را تدوین میکرد. احمدی، بهعنوان یک شاعر، آشنایی عمیقی با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما داشت؛ ازاینرو توانست حرکتی متفاوت را در شعر معاصر آغاز کند. او از ۲۰ سالگی بهطورجدی به سرودن شعر پرداخت. نخستین مجموعه شعر را با عنوان «طرح» در سال ۱۳۴۰ منتشر کرد؛ همچنین آثاری در حوزهٔ ادبیات کودک و نوجوان نوشت.
احمدرضا احمدی را باید بنیانگذار سبک موج نو در دههٔ ۱۳۴۰ در شعر معاصر ایران دانست. در نیمهٔ دوم این دهه، موج نو تبدیل به حرکتی مدرنیستی در فرهنگ ایرانی شد و در داستان، نمایشنامه، تئاتر، سینما و نقاشی تأثیر گذاشت. آثار احمدی در زمینههای کتابهای شعر، نثر، شعر و قصه برای کودکان و رمان نوشته و منتشر شده است. او در هنرهای دیگری همچون سینما (بهعنوان گوینده و...)، ترجمه، شعرخوانی و... نیز فعالیت داشته است. وی برای چاپ آثارش با نشرهای متعددی از جمله ثالث، چشمه و کتاب نشر نیکا، نظر و... همکاری داشته است. احمدرضا احمدی جوایز مختلفی را نیز دریافت کرده است. خیابان گیتی در محدودهٔ بلوار نلسون ماندلا واقع در منطقه ۳ شهرداری تهران، در تاریخ ۲۸ آبان ۱۳۹۹، به نام احمدرضا احمدی تغییر نام یافت.
بخشهایی از کتاب عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود
«هنوز روزنامههای مرده را
به آب جوی نیانداخته بودم
که گفتم: گفتار مرا بخاطر بسپار
که امروز هم پایان یافت.
دو چهره را زود از یاد بردم
یکی که سخن از مرگ میگفت
و آن دیگری که مدام به در خانه
خیره بود
پس
بی اعتنا به روز و روزگار و کفش
و حادثه
به خیابان رفتم
در کنار سبزههای
مانده از عید و نوروز
دوباره عمر را نیایش کردیم
کمی سجده کردیم گیاه را
کمی از بادهای بهاری گفتیم
سپس در پیادهروها
به راه افتادیم
پیازهای زنبق
دانههای گل لادن
دانههای گلهای اطلسی
در ویترین مغازهها بود
پس گفتیم:
پس کو لادن
پس کو اطلسی
پس کو زنبق
گلفروش به ما میگفت:
باور کنید
پیازها را
باور کنید
دانههای گل لادن را
دانههای اطلسی را.»
حجم
۶۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۶۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه