کتاب دختر چند فصل
معرفی کتاب دختر چند فصل
کتاب دختر چند فصل نوشته لیلا آقالو است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است و مجموعه داستانهای برگزیده جایزه ا هنری در سال ۲۰۱۹ است.
درباره کتاب دختر چند فصل
کتاب زنبق های دهه هشتاد، مجموعه داستانهای کوتاهی است که در سال ۲۰۱۹ برنده جایزه ا.هنری شدند. جایزه ا. هنری هرسال به عنوان یکی از معتبرترین جوایز ادبی آمریکا، به داستانهای منتخب نشریات آمریکا و کانادا اهدا میشود. این جایزه را به افتخار ویلیام سیدنی پورتر که به نام هُنری اُ.هنری معروف بود، نامگذاری کردند. او در طول حیاتش، چهارصد داستان کوتاه نوشت که همگی آنها به دلیل خلاقیت بینظیر و طنز ظریفش، به عنوان بهترین نمونههای داستان کوتاه در دنیا شناخته میشوند.
این کتاب با سردبیری لورا فورمن منتشر شده است. لورا فورمن در تشریح آثار این کتاب به این موضوع نیز اشاره دارد که عمده اتفاقات و چهارچوب این داستانها در قالب خانواده و تناقصات و اشکالات و کاستیهای موجود در ساختار آن روایت میشود تا بتواند شرحهای متفاوت از دلیل غیرنرمال شدن این ساختار از زاویه دیدهای و در ساختارهای متفاوت بیان کند.
خواندن کتاب دختر چند فصل را به چه کسانی پشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دختر چند فصل
موقعی که در دفتر گروه زبان انگلیسی بودم و تلفن منشی به دفتر رئیس وصل شد تا من در آنجا با مادرم که پشت تلفن گریه میکرد صحبت کنم حرف بیربط یا سوتی ندادم در حقیقت منشی مرا از کلاس به سمت دفتر رئیس هدایت کرد تا با مادرم تلفنی صحبت کنم و در آنجا او گریه میکرد و گفت که پدرم به خاطر کشتن مردی در زندان است و نمیدانست که چه کاری انجام دهد جز اینکه مجبور شده بود به من زنگ بزند و اطلاع دهد. او میدانست که من باید خبردار شوم و میدانست که هر چند این مکالمه برایم ناراحتکننده خواهد بود اما اگر به من اطلاع ندهد بیشتر ناراحت میشوم، و از آنجایی که در آن زمان تلفن منزل و یا خط مستقیم دفتری و هچنین تلفن همراه نداشتم او مجبور شده بود که به تنها شمارهای که به او داده بودم تا در موقع اضطراری از آن استفاده کند، زنگ بزند. و این مورد اضطراری نبود بلکه مسئلهای مهمتر مربوط به او و مربوط به من، که ما، من و او میبایست از پس این کار برمیآمدیم، سعی و تلاش او این بود که پشت تلفن گریه نکند در زمانی که در پیتسبورگ پشت خط منتظر ماند و زمانی که با غریبههای پشت خط فیلادلفیا صحبت کرد، از نوع غریبههای سفیدپوستی که همه چیز در برابرشان ضایعتر میشد، صدای یک زن و بعد یک مرد را شنید تا قبل از اینکه به صدای من برسد و خبری را به من بدهد که میبایست از آن مطلع میشدم و ربطی هم به کس دیگری نداشت. خبر وحشتناکی که حتی با گفتن به من قلبش را میشکست هر چند من باید خبردار میشدم و میخواستم از ماجرا مطلع شوم علیرغم جایی که بودم و موقعیتی که تلاش میکردم به دست بیاورم، دور از خانه در محاصره غریبهها، و اکثر آنها سفیدپوست که همه چیز را بدتر میکرد، لازم نبود او چیزی بگوید چرا که در کلام پنجم و یا ششم آن را در صدای او شنیدم، صدای او که از جنس مدیر نبود. داستانی نه برای گوشهای رئیس، چرا که او مردی باشخصیت جنوبی از دنیای متجدد اندیشمند جفری چاوسر۲۶ بود که گوشی تلفن را به من داد و خودش عذرخواهی کرد و دَر دفترش را پشت سرش بست تا من بتوانم در آرامش به صدای گریه آرام مادرم گوش دهم و سعی کنم تا قتل یک مرد و قاتل بودن پدر و زندانی کردنش و سر بریده مرد را هضم کنم، حالا میتوانم با خود حرف بزنم و به سوءتفاهمها، شوخیهای بد، بدخواهی، برتری، حقارت که وقتی بین دو زبان تغییر جهت میدهم، بخندم.
حجم
۲۴۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
حجم
۲۴۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه