کتاب شاه بهار
معرفی کتاب شاه بهار
کتاب شاه بهار نوشته سعید تشکری است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است و جلد سوم مجموعه ولایت است.
درباره کتاب شاه بهار
در جلد رمان با نام ولادت داستان زندگی دو چوپان خراسانی که یکی کاتب و دیگری صحاف است روایت شده است.
فرزند خواندههای خود را که در ویرانههای شوش بعد از دیدن مولای خود امام موسی کاظم (ع) به دنیا آمدهاند به نام هم کردهاند. حالا لیلا و هاتف بزرگ شدهاند و پس از سالها و مرگ این کاتب و صحاف با هم ازدواج میکنند اما درگیر یک سوال مهم هستند، ما که هستیم؟
لیلا و هاتف برای پیدا کردن پاسخ خود و ازدواج با یکدیگر به مدینه میروند تا حقیقت امام هشتم شیعیان را بفهمند. داستان جلد سوم پس از شهادت امام رضا (ع) آغاز میشود و اینبار فرزندان آنها به سودای یافتن و درک مولایشان امام جواد (ع) از نیشابور و مرو عازم قم و بغداد میشوند و در این مسیر است که شمهای از دوران خلافت معتصم و ظلم او بر شیعیان و سادات رضوی ترسیم میشود.
خواندن کتاب شاه بهار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی مذهبی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شاه بهار
نامش نیلا بود. نیلی و نیلگون. آبی، دریایی و آسمانی. مانند آسمانِ پاک و صافِ نیشابور و رودِ پرجوش و خروش نیل. چشم که باز کرده بود و گوش که تیز کرده بود مادر و پدرش او را به همین نام خوانده بودند؛ نیلا. دختری که مستِ سنگ و خاک و آب بود. عمرش را گذاشته بود رویِ انتخابِ سنگهایِ جورواجور و رنگارنگ. دلش قرص بود که کار با سنگ او را راسختر و محکمتر از هر زمانی خواهد کرد. که میتوانست از سنگ سختی را بیاموزد و دل قوی دارد اما چون سنگ، دلسنگ و دلسخت نگردد.
سراسرِ وجودش این بود که رویِ سنگ طرحی بزند و حکی. که بشکافدش و نقشی بر آن بیافریند که عمرش چون خودش باشد، دراز و پابرجا. این نعمت و هنر را از مادرش به ارث برده بود، مادر رفته بود و نیلا مانده بود؛ به یادگار. با هنری که به غایت و نهایت نیک و نیکو به دخترش آموخته بود. آموختهٔ مادرش بود به مهر و عطوفت. به صبر و شکیبایی. اما حیف که مادرش چون سنگهایِ کارش عمری بلند نداشت. رویِ ناملایماتِ زندگی کمرش را شکست و خَمید. قامتِ استوارش ترک برداشت و خُرد شد. مادر رفت و پدر ماند. پایکوب بر همان عاداتی که داشت.
نیلا ماند و به دیارِ مادریاش هجرت کرد و شد همسایهٔ مسجد و قدمگاه آقا امام رضا. با بانویی چون خود دمخور و همکلام و همسخن شد و سنگِ مسجد را حجاری کرد و تراش داد و نقش و نگارش بخشید. سنگِ بنایِ قدمگاه آقا را نو و تر و تازه ساخت و رنج نبودِ مادر را به گنج بدل کرد و حصهاش را پیشکشش کرد. زیرا هرچه داشت و نداشت همه از از مهرِ مادر بود و خلاص.
نامش نیلایِ دریایی و آسمانی بود، دختری از دیار نیشابور و طوس. قَد کشیده در طوس و اکنون در نیشابور. در جوارِ قدمگاهِ مولایش علیبنموسی.
حجم
۲۳۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۲۳۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه