دانلود و خرید کتاب پیراهنی بر آب لیلا باقری
تصویر جلد کتاب پیراهنی بر آب

کتاب پیراهنی بر آب

معرفی کتاب پیراهنی بر آب

کتاب الکترونیکی «پیراهنی بر آب» نوشتهٔ لیلا باقری در گروه انتشاراتی ققنوس چاپ شده است. از جمله نکات مثبت رمان پیراهنی بر آب نگاه ویژۀ نویسنده به افسانه‌ها و باورهای بومی است که رمان را کاملاً از تقلید نمونه‌های خارجی دور و تلاشش را برای آفرینش فانتزی ایرانی آشکار می‌کند. خواننده در این رمان بارها با صحنه‌های خارق‌العاده غافلگیر می‌شود و هرچه به انتهای رمان نزدیک‌تر شود، شگفتی داستان هم بیشتر خواهد شد. پیراهنی بر آب ما را با شهری زیرزمینی و موجودات خیالی و باستانی ایرانی چون هوبره آتشین بال، موسیقار، درخت تیغال و ... روبه‌رو می‌کند و ما را به درون تخیل ناب ایرانی می‌برد.

درباره کتاب پیراهنی بر آب

معمولا آنچه از رمان فانتزی در ذهن داریم، رمان های خارجی است با قصه ها و رویدادهایی که اغلب غربی محسوب می شوند. اما پیراهنی بر آب مملو از باورها، آداب، قصه ها و شخصیت هایی برگرفته از فضای ایرانی است. گرچه مخاطب با رمانی به سبک امروزی مواجه است اما با پیشرفت داستان به گذشته های دور خود پیوند می خورد.  در این رمان با شهری زیرزمینی، آیین‌های فتوت مشاغل، عروس قنات و موجودات خیالی و باستانی ایرانی چون شاهباز، موسیقار، هوبرۀ آتشین‌بال، درخت تیغال و... روبه‌روییم که ما را به درون تخیل ناب ایرانی می‌برد.

رمان فانتزی پیرآهنی بر آب روایت بخشی از زندگی «پری» است که همراه با مادرش زندگی می کند و ناخواسته وارد ماجراهایی عجیب می شود و دنیایی که برایش غریب است. پری با آدم های تازه آشنا و مجبور می‌شود خان‌های مختلفی را پشت سر بگذارد و به سمت سرنوشت نامعلومش برود.

کتاب پیراهنی بر آب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های فانتزی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب پیراهنی بر آب

پری غبار آغشته به بوی ماندگی را با نفس عمیقی فرومی‌دهد و با لذت زل می‌زند به سقف. «الآن تو اسیر موهای منی یا موهای من اسیر تو؟» آزاد سیگاری از جیبش درمی‌آورد و آتش می‌زند. حلقه‌های دود را به هوا می‌فرستد تا ذره‌ها را در میان بگیرند و در هم بپیچند. «زندانبانی که همه‌ش باید مواظب اسیرش باشه کم از زندانی نداره.» پری بلند می‌خندد. «خب کی زندانبانه، کی زندانی؟» آزاد چشم‌هایش را می‌بندد و دود را با سروصدا، کشدار و طولانی, بیرون می‌دهد. لبخندی می‌نشیند در چشم‌هایش که دوباره زل زده‌اند به موها. پری کمی سرش را می‌چرخاند سمت آزاد تا بتواند لب‌های برجسته و ته‌ریش زبر و مشکی او را تماشا کند. «کلی بطری آب جمع کرده‌م برات... دوستات که وقت کار باهاشون حرف می‌زنی. امروز چند تا جمع کرده‌ای از سطل زباله‌ها؟» آزاد با انگشت عددهایی را در هوا جمع می‌زند. «۲۵۰۰ تا... تانکر سهمیۀ آب دیروز نیومد توی محله, وگرنه که پنج‌هزارتایی جمع می‌کردم. در عوض، تعداد درصورتی‌ها بیشتر از درآبی‌ها بود. دخترا پرچمشون بالاست.» پری سرخوش می‌خندد. «خیلی بامزه‌س که با بطری‌ها رفیق می‌شی.» آزاد آهی می‌کشد و لبش را می‌جود. پری از گوشۀ چشم وراندازش می‌کند. «چیزی شده؟» آزاد فیلتر سیگار را مثل تیله پرت می‌کند کنج دیوار، کنار دریچۀ بادگیر, و چشم می‌دوزد به سقف. «پریروز توی سولۀ روبازِ پایین میدون واسه یه خانومه خونه درست می‌کردم. تشنه بودم و قمقمه‌م خالی بود. پول نداشتم آب بخرم. خانومه هم پول نداشت که پیش‌پیش مزدم رو بده. زبون کوچیکه‌م چسبیده بود ته حلقم. از خونه فقط مونده بود کف رو بزنم. دراز کشیدم زیر چاردیواری. سقف و دیوارها همه از بطری آب بود, همه خشک. هرچی نگاه کردم هیچ کدومشون حتی یه قطره آب نداشتن. انگار هیچ‌وقت توی خودشون آبی نداشته‌ن. چند دقیقه‌ای دونه‌به‌دونه همه رو گشتم. می‌خواستم فقط یه قطره پیدا کنم محض این‌که یه قطره پیدا کرده باشم. هیچی‌به‌هیچی... یهو کاتر رو کشیدم به جون بطری‌های سقف و شکمشون رو پاره کردم!» چشم‌های پری گرد می‌شود و می‌گوید: «رفیقات...!» و سرش را بی‌هوا تند می‌چرخاند سمت آزاد و «آی...» بلندی می‌گوید از سرِ درد. آزاد از ننو پایین می‌پرد و بافتۀ موها را باز می‌کند و برای عذرخواهی پنجه‌اش را می‌برد لای موها و تندتند تکان می‌دهد تا درد ریشه‌ها کم شود.

کتیبه سپید
۱۴۰۰/۱۰/۲۰

فایل نمونه بیشتر شبیه دلنوشته بود تا ژانر فانتزی. ”بخشی از کتاب” هم که اینجا آورده شده، یه عاشقانه لوس و مسخره‌ست که اونقدر شبیهش رو توی فیلم و سریال‌های مختلف دیدم، دیگه جذابیتی برام نداره. مثلا یه دختر توی

- بیشتر

حجم

۲۰۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۹ صفحه

حجم

۲۰۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۹ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
تومان