کتاب بدرود دون پایگی
معرفی کتاب بدرود دون پایگی
کتاب بدرود دون پایگی نوشته شریل سندبرگ است و با ترجمه آزاده رادنژاد در انتشارات آموزه منتشر شده است. این کتاب به شناخت موانع پیشرفت در کار و حرفه و راهکارهای عبور از آنها میپردازد.
درباره کتاب بدرود دون پایگی
کتاب حاضر آشکار میکند که به رغم تبلیغات رسانهها و سرمایهداری غربی هنوز «برابری راستین» در مغرب زمین متحقق نشده است. درست است که زن غربی دیری است که میتواند رأی بدهد، در جامعه حاضر باشد و بیرون از خانه کار کند، ولی روابط، انتظارات و کلیشهها هنوز تغییر اساسی نکردهاند و پیشرفت در کار و حرفه برای او بسی پرهزینه تمام میشود. این هزینه چنان گزاف است که گاه باعث میشود از بلندپروازی دست بردارد و به حضور اجتماعی در مراتب پایین در کنار ایفای نقشهای سنتی خود دل خوش کند. درست است که او در «انتخاب» مخیر است ولی اوضاع چنان کارگردانی شده است که او ناخودآگاه، دونپایه، بیصدا و کم اثر بودن را انتخاب کند.
سندبرگ باور دارد که زنان و مردان با آگاهی از انتظارات اجتماعی کلیشهای و از بین بردن موانع درونیای که تحت سیطرهٔ این انتظارات ایجاد میشوند میتوانند اوضاع را به نفع جامعه تغییر دهند.
سندبرگ در کتاب حاضر از حاکمیت تعاریف جنسیتی از زن و مرد و انتظارهای اجتماعی کلیشهای بر روح و روان و منطق ما سخن میگوید، انتظاراتی که باعث میشوند زنان «پشت میر ننشینند»، «دست خود را بلند نکنند»، «قبل از ترک کردن ترک کنند»، «حقیقت خود را نشناسند و از آن سخن نگویند»، «همیشه گرفتار ترسهای خود باشند و بخواهند همه را راضی نگاه دارند»، «نتوانند با همسر خود به شراکتی منصفانه برسند» و سرانجام، «خود را مجبور ببینند که به همه آن انتظارات فرهنگیاجتماعی (که به قول برنه براون به شدت متعارض و ناسازگارند) پاسخ دهند و طبق الگوی ناممکن «ابرزنی» رفتار کنند.
خواندن کتاب بدرود دون پایگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به پیشرفت در کسبوکار پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بدرود دون پایگی
تابستان ۲۰۰۴ نخستین فرزندم را باردار بودم. آن زمان فروش برخط (on line) و گروههای عملیاتی گوگل را اداره میکردم. سه سال و نیم قبل، به این شرکت پیوسته بودم؛ یعنی وقتی تازه راه افتاده بود و فقط چند صد کارمند داشت و در ساختمانی قدیمی مستقر بود. سه ماه از شروع کارم نگذشته بود که گوگل به شرکتی با هزاران کارمند تبدیل شد و به مجتمعی چندساختمانه نقل مکان کرد.
بارداری راحتی نداشتم. بدحالی صبحگاهی این دوران، که اغلب تا سه ماه اول ادامه دارد، در تمام نه ماه بارداری مرا میآزرد. سی و دو کیلوگرم اضافه وزن پیدا کرده بودم، پاهایم را، که به اندازهٔ دو شمارهٔ کفش ورم کرده و به تودهای بیشکل تبدیل شده بود، فقط وقتی میتوانستم ببینم که روی لبهٔ میز وسط مبلمان میگذاشتم. یکی از مهندسان گوگل مرا به وال تشبیه کرده بود.
یک روز، بعد از صبحی سخت که به زلزدن به کف توالت گذشت، باید خود را به عجله به جلسهٔ مهمی با یک مشتری میرساندم. رشد سریع گوگل مشکل پیدا کردن جای پارک را بیشتر کرده بود. آن روز تنها جایی که توانستم ماشین را پارک کنم، از دفتر کارم خیلی دور بود. پس شروع کردم به دویدن در پارکینگ، که البته بیشتر تند راه رفتن بود. حالت تهوعم بیشتر شده بود، به طوریکه وقتی به جلسه رسیدم فقط دعا میکردم مسائل مربوط به فروش تنها چیزی باشد که از دهانم خارج میشود. شب، ماجرا را برای همسرم دیو تعریف کردم. او گفت یاهو، یعنی محل کار آن موقع او، برای مادران باردار در مقابل هر ساختمان، جای پارک مخصوص گذاشته است.
روز بعد به تاخت (البته از نوع اردکوار) رفتم که بنیانگذاران گوگل، لاری پیج و سرگی برن را در دفترشان ببینم، اتاق بزرگی که انبوه اسباببازی و ابزارها کف آن پخش شده بود. به سرجی، که گوشهٔ اتاق در حال انجام دادن یکی از حرکتهای یوگا بود، گفتم که هرچه زودتر به پارکینگی برای زنهای باردار نیاز داریم. او نگاهی به من انداخت. فوراً درخواستم را پذیرفت و گفت پیش از این هرگز به این مسئله فکر نکرده بوده است.
تا وقتی در موقعیت زن باردار قرار نگرفته بودم، نمیفهمیدم که زنان باردار به پارکینگ مخصوص نیاز دارند و امروز از بابت این بیتوجهی شرمندهام. آیا من در مقام یکی از زنان عالیرتبه گوگل وظیفه نداشتم به چنین مسئلهای فکر کنم؟ ممکن بود من هم مثل سرجی هیچوقت متوجه این مسئله نشوم. زنان باردار دیگر حتماً در سکوت از این مسئله رنج بردهاند بدون اینکه درصدد یافتن راهی برای حل این مشکل برآمده باشند. شاید هم اعتمادبهنفس یا قدرت لازم برای حل چنین مشکلی را نداشتهاند. وجود یک زن باردار در سطوح بالا، حتی اگر شبیه وال به نظر برسد، میتواند اوضاع را تغییر دهد.
حجم
۲۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۲۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه