کتاب کتاب ساحلی
معرفی کتاب کتاب ساحلی
کتاب کتاب ساحلی نوشتهٔ امیلی هنری با ترجمهٔ مریم رفیعی در نشر نون چاپ شده است. این کتاب در مدت کوتاهی که از انتشارش میگذرد موفقیتهای بسیاری به دست آورده و در فهرست کتابهای پرفروش قرار دارد. کتاب ساحلی داستانی عاشقانه را بهانه میکند تا به موضوعات تفکربرانگیزی مانند عشق، رازهای خانوادگی، خیانت، شکست، و بازگشت به باورهای گذشته بپردازد و نشان دهد اعتقادات و پیشداوریهای ذهنی چطور میتوانند مانعی برای رسیدن به شادی و خوشبختی باشند.
درباره کتاب کتاب ساحلی
رمان کتاب ساحلی داستان زندگی ژانویه را روایت میکند، نویسندۀ کتابهای عاشقانه که راز ناخوشایندی را دربارۀ پدرش کشف کرده و ایمانش را به روابط عاشقانه از دست داده و دیگر قادر به نوشتن پایانهای خوش برای کتابهایش نیست؛ تا زمانی که دیدار دوبارۀ همدانشگاهی سابق و رقیب فعلیاش باعث میشود خود و باورهایش را به چالش بکشد.
امیلی هنری، نویسندۀ جوان آمریکایی، داستانهایی دربارۀ عشق و خانواده مینویسد. او در کالج هوپ و مرکز هنر و مطالعات رسانهای نیویورک در رشتۀ نویسندگی خلاقانه تحصیل کرده است و اکنون بیشتر وقتش را در شهر سینسینتی در ایالت اوهایو میگذراند.
کتاب کتاب ساحلی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به رمانهای عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کتاب ساحلی
موهای تیرهام را از جلوی چشمهایم کنار زدم و توفالهای آبی کدر و گچکاری سفیدبرفیاش را تماشا کردم. فقط تظاهر کن اومدی به یه ایربیانبی.
بلافاصله یک فهرست خیالی ایربیانبی از ذهنم گذشت: ویلای سهخوابهٔ سهحمامهٔ ساحلی بسیار جذاب، مدرکی که ثابت میکند پدرت یک عوضی به تمام معنا بود و زندگیات یک دروغ.
از پلههایی که در دامنهٔ چمنپوش تپه ساخته شده بودند بالا رفتم. خون به گوشهایم هجوم آورده بود و پاهایم میلرزید و انتظار لحظهای را میکشیدم که دهانهٔ جهنم باز میشد و دنیا زیر پایم را خالی میکرد. این اتفاق قبلاً افتاده. پارسال. و نکشتت، پس اینم نمیکشدت.
روی ایوان، تکتک حسهای بدنم به اوج رسید. زقزق صورتم، به هم پیچیدن دلورودهام، عرقی که از گردنم پایین میچکید. کارتن جینها را به پهلویم تکیه دادم و کلید را در قفل فرو کردم. بخشی از وجودم امیدوار بود کلید گیر کند. که معلوم شود این یک شوخی استادانه بود که بابا قبل از مرگش برایمان طراحی کرده.
یا بهتر از آن، واقعاً نمرده بود. از پشت بوتهها بیرون میپرید و فریاد میکشید: «گول خوردی! تو که واقعاً فکر نکردی من یه زندگی دوم مخفی دارم، آره؟ تو که فکر نکردی من یه خونهٔ دوم با زن دیگهای غیر از مادرت دارم؟»
کلید بدون هیچ زحمتی چرخید. در به سمت داخل باز شد.
خانه سوتوکور بود.
موج درد وجودم را فرا گرفت. همان دردی که از وقتی مامان تماس گرفت و خبر سکته را داد، حداقل روزی یک بار حس میکردم. از وقتی هقهقکنان آن کلمات را بر زبان آورد. اون مرده، ژانی.
بابایی در کار نیست. نه اینجا، نه هیچجای دیگری. و بعد درد دوم، مثل چرخیدن چاقو در زخم: به هر حال پدری که میشناختی هرگز وجود نداشت.
هیچ وقت واقعاً نداشتمش. همانطور که هیچ وقت واقعاً نامزد سابقم ژاک یا غذای فرانسویاش را نداشتم.
این فقط داستانی بود که برای خودم تعریف کرده بودم. از این به بعد یا فقط حقیقت زشت را میدیدم، یا هیچ چیز دیگری را. عزمم را جزم کردم و به داخل قدم گذاشتم.
حجم
۳۳۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۳۳۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
نظرات کاربران
کتاب عاشقانه قشنگی بود:) کتاب درمورد دختر نویسندهای بود که تا سال پیش زندگی خوبی داشت تا اینکه پدرش فوت میکنه و یهو همهچیز بهم میریزه و تصمیم میگیره بیاد در ویلای ساحلیای که پدرش براش بهجا گذاشته زندگی کنه و
میتونم بگم یک اثر عاشقانه ی کلاسیک در دنیای امروز به شدت من و یاد کلاسیک های عاشقانه سبک جین آستین میندازه شخصیت پردازی خوب و داستان گیرایی داره.
اوایلش خب به خاطر مقدمه شروع داستان یکم کسل کننده بود و مونولوگ گویی زیاد داشت ولی به نرور جذاب شد و توصیفات و دیدگاهی که بیان کرده بود برای من خیلی قشنگ بودن.
ی کتاب عاشقانه تقریبا کلیشه ای . تو داستان اشاره به فیلم و سریال ها ی زیادی میشه که ممکنه برای خواننده حوصله سربر باشه. این موضوع که ترجمه ی کتاب افتضاحه ( انگار گوگل ترنسلیت ترجمه کرده ) هم
کتاب خوبی برای گذراندن وقت بود ، برخلاف اکثر کتاب ها ابتدای داستان کشش و جاذبه بیشتری داشت و متاسفانه در بخش های پایانی حالت کلیشه ای به خود گرفته بود. در ابتدا بسیار به جزئیات توجه شده بود ولی
ترجمهی کتاب واقعا خوب نبود و بد سانسور کرده بودن، اینجوری بود که یهو شخصیتها از وسط خونه میپریدن به وسط مهمونی و پرشهای اینجوری زیاد داشت که میموندی الان چیشد؟؟ داستان خوب شروع شد و شخصیتپردازیها خوب بودش ولی
یک نیمه عاشقانه تکراری که خیلی جاذبه کافی رو نداشت
دوستش داشتم؛ تحلیلش از احساسات مختلف و تفکیکشون، واقعا برام جذاب بود.
کتاب ساحلی داستان دو نویسنده است که در طول داستان دنیاشونوبه تصویر می کشن ، داستان اوج و فرود خاصی نداره تعلیق و گره گشایی ساده و روان داره آنچه در طول داستان اتفاق می افته رشد شخصیتها هست و
این کتاب واقعا فوق العادس یه کتاب دیگه هم از این نویسنده ترجمه شده که پیشنهاد میکنم هر دوی اینارو بخونین:)🪐🧡