بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتاب ساحلی | طاقچه
تصویر جلد کتاب کتاب ساحلی

بریده‌هایی از کتاب کتاب ساحلی

نویسنده:امیلی هنری
انتشارات:نشر نون
امتیاز:
۳.۳از ۳۹ رأی
۳٫۳
(۳۹)
گاهی اوقات صرفاً دلم برای دوست‌داشتن مردم تنگ می‌شد.
کاربر ۴۲۵۵۹۵۴
بعضی وقت‌ها نگران این می‌شم که حقیقت ارزش دردی رو که به همراه داره، نداشته باشه
Tabasom
«بله، عشق اتفاق می‌افته. ولی بهتره واقع‌بینانه باشه تا مرتب بدبیاری نیاری. و احتمال اینکه عشق برات بدبیاری بیاره خیلی بیشتر از اینه که خوشبختی ابدی به ارمغان بیاره. و اگه تو رو آزار نده، اون‌وقت تویی که یه نفر دیگه رو آزار می‌دی. رابطه برقرار کردن یه جورایی سادومازوخیزمه. مخصوصاً وقتی می‌شه همهٔ چیزهایی رو که از رابطهٔ عاشقانه به دست میاد، از دوستی به دست آورد، بدون رسیدن به نقطهٔ پایان اجتناب‌ناپذیرش و تباه کردن زندگی یه نفر دیگه.»
Tabasom
وقتی حس می‌کردی دنیا تاریک و ترسناک است، عشق می‌توانست تو را به رقصیدن وادارد؛ خنده می‌توانست کمی از دردت بکاهد؛ زیبایی می‌توانست ترست را سوراخ‌سوراخ کند. همان لحظه تصمیم گرفتم زندگی‌ام پر از هر سه باشد.
ghazal
زندگی بی‌معنیه، ژانویه. به پرتگاه زل زده‌ام.
Kamand Kamoei
«هر کسی که سرگردان است الزاماً گم نشده».
پریسا همانی
آسمان به رنگ کبود بی‌رحمانه‌ای درآمده بود. دیدن این رنگ روی پوست یک نفر باعث می‌شد حالت بد شود. اما در این فضا واقعاً زیبا بود. عجیب است که چطور برخی چیزها می‌توانستند در بعضی شرایط منزجرکننده باشند و در برخی شرایط دیگر خارق‌العاده.
کاربر ۴۲۵۵۹۵۴
بعضی وقت‌ها نگران این می‌شم که حقیقت ارزش دردی رو که به همراه داره، نداشته باشه
Zohreh
انگشت‌هایش با بی‌قراری روی فرمان ضرب گرفته بودند و من اجازه دادم چشم‌هایم از روی رگ‌های ساعدش پایین بلغزد، از پشت بازویش بالا برود و به نقطهٔ اتصال دست و آستین برسد.
Kamand Kamoei
این چیزی بود که باعث شد عاشق کتاب‌خواندن شوم، چیزی که باعث شد در درجهٔ اول به نویسندگی روی بیاورم. حس اینکه دنیایی جدید مانند تار عنکبوت در حال تنیدن دورتادورت بود و تا زمانی که خود را تمام‌وکمال را نشانت نمی‌داد، نمی‌توانستی تکان بخوری.
کاربر ۴۲۵۵۹۵۴
گاس گفت: «می‌بینی؟ همین مزخرفات باعث می‌شه نتونم به پایان خوش اعتقاد داشته باشم. تو این دنیا هیچ وقت چترهای کاغذی‌ای که قولشو داده بودن، گیرت نمیاد.» گفتم: «گاس، خودت باید چتر کاغذی‌ای باشی که دوست داری تو این دنیا ببینی.»
کاربر ۴۲۵۵۹۵۴
کل تابستون پارسال به این فکر می‌کردم که دیگه هیچ وقت احساس خوشحالی نمی‌کنم و حالا که یه سال گذشته، هنوز ناراحت و نگران و عصبانی‌ام، ولی یه وقتایی خوشحال هم هستم. اینجوری نیست که اتفاقات بد انقدر زندگیت رو سوراخ‌سوراخ کنن که عمق گودالش باعث شه هیچ خوبی‌ای به اندازهٔ کافی بزرگ نباشه که دوباره خوشحالت کنه. هر چقدر هم اتفاقات مزخرف بیفته، همیشه گل‌های وحشی هم وجود دارن. همیشه پیت‌ها و مگی‌ها و باد و طوفان توی جنگل و نور آفتاب روی موج‌ها وجود داره.»
Zohreh
آدم‌هایی که به دلایل درست کارهای اشتباه می‌کردند. آدم‌هایی که به دلایل اشتباه کار درست را انجام می‌دادند.
Kamand Kamoei
بگذارید یک نکته را دربارهٔ کتاب‌های پایان خوش برایتان بگویم: اینکه خودتان باورشان داشته باشید، تأثیر دارد.
صدای اردک
برای ژانویه، تا وقتی داستانم رو در کنار تو سپری کنم، برام مهم نیست تهش چطوری تموم می‌شه.
کتاب خور
اولین دور مریضی مامان به من آموخت که عشق طناب فرار است، ولی دومین موج مریضی‌اش بود که به من آموخت وقتی در حال غرق شدنی، عشق می‌تواند جلیقهٔ نجاتت باشد.
ghazal
عشق اغلب نه از چیزهای براق، بلکه از چیزهای منطقی ساخته می‌شد. چیزهایی که فرسوده می‌شدند و زنگ می‌زدند و بعد می‌توانستی تعمیرشان کنی و صیقلشان بدهی. چیزهایی که به طور مرتب گم می‌شدند و باید جایگزینی برایشان پیدا می‌شد.
ghazal
این کارمان حالا شبیه یک استعارهٔ بسیار آشکار بود ـ او که یک شکاف واقعی را بینمان نگه می‌داشت و من که هر شب مشتاقانه به ملاقاتش می‌رفتم. تعجبی نداشت که آن‌قدر گیج شده بودم. او حدومرزهای دقیقی را حفظ کرده بود و من آن‌ها را نادیده گرفته بودم. هیچ استعدادی در این زمینه نداشتم، آمادگی‌اش را نداشتم که خود را مجذوب کسی ببینم که از نظر عاطفی اصلاً در دسترس نیست.
کاربر ۴۵۰۶۰۹۷
بعضی وقتا آدم‌های خوب یا حداقل نجیب کارای بد می‌کنن. و بعضی وقتا واقعاً فکر می‌کنن کاری که انجام می‌دن درسته.»
کاربر ۴۵۰۶۰۹۷
جولی-آن گفت: «شاید اولش همچین چیزی داشته باشی. ولی اگه داشته باشی، با پیر شدنت شکلش تغییر می‌کنه. وقتی همهٔ دوروبریهات خلافش رو می‌گن، چطور باید باور داشته باشی درست درسته و غلط غلط؟ باید فکر کنی از بقیه باهوش‌تری؟»
کاربر ۴۵۰۶۰۹۷
من زمینه را برای شکسته شدن دلم فراهم کرده بودم و اکنون حس می‌کردم فقط باید خود را آماده می‌کردم و منتظر می‌ماندم ضربه فرود بیاید.
کاربر ۴۵۰۶۰۹۷
و فهمید که اشکالی ندارد گهگاهی اجازه دهی کمی زشتی قاتی داستانت شود. که این باعث نمی‌شود همهٔ زیبایی‌ها از کفت بروند.
فرناز
چیزی که می‌خواهم بگویم این است که من شروع کردم به تعریف داستانی زیبا دربارهٔ زندگی‌ام،
آوا فروتن
«بوسیدن یک سیگاری مثل لیس زدن جاسیگاریست
پریسا همانی
گاهی اوقات تنها کاری که از دستتان برمی‌آمد این بود که یکدیگر را محکم بگیرید، تا زمانی که تاریکی دوباره به بیرون تفتان کند.
آوا فروتن
اولین دور مریضی مامان به من آموخت که عشق طناب فرار است، ولی دومین موج مریضی‌اش بود که به من آموخت وقتی در حال غرق شدنی، عشق می‌تواند جلیقهٔ نجاتت باشد.
Tina
بارها و بارها به من گفت که خودم نیستم. ولی اشتباه می‌کرد. من همان منِ همیشگی بودم. فقط دیگر تلاش نمی‌کردم برای او یا هر کس دیگری در تاریکی بدرخشم.
Tina
اعتقاد نداشتن به یه چیز باعث نمی‌شه از خواستنش دست بکشی. البته اگه محتاط نباشی
Tina
درد صدای بدنمان است که سعی دارد شنیده شود.
Tina
دلم می‌خواد کسی باشم که چیزایی رو که لیاقتشون رو داری بهت می‌ده، دلم می‌خواد من کسی باشم که دربارهٔ کتاب‌هات براش غرغر می‌کنی و فکر نکنم هیچ وقت بتونم لیاقت هیچ‌کدوم این‌ها رو داشته باشم
Tina

حجم

۳۳۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۳۳۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان