بریدههایی از کتاب کتاب ساحلی
۳٫۳
(۳۹)
بعضی وقتها نگران این میشم که حقیقت ارزش دردی رو که به همراه داره، نداشته باشه
Tabasom
گاهی اوقات صرفاً دلم برای دوستداشتن مردم تنگ میشد.
کاربر ۴۲۵۵۹۵۴
زندگی بیمعنیه، ژانویه. به پرتگاه زل زدهام.
Kamand Kamoei
وقتی حس میکردی دنیا تاریک و ترسناک است، عشق میتوانست تو را به رقصیدن وادارد؛ خنده میتوانست کمی از دردت بکاهد؛ زیبایی میتوانست ترست را سوراخسوراخ کند. همان لحظه تصمیم گرفتم زندگیام پر از هر سه باشد.
ghazal
«هر کسی که سرگردان است الزاماً گم نشده».
پریسا همانی
«بله، عشق اتفاق میافته. ولی بهتره واقعبینانه باشه تا مرتب بدبیاری نیاری. و احتمال اینکه عشق برات بدبیاری بیاره خیلی بیشتر از اینه که خوشبختی ابدی به ارمغان بیاره. و اگه تو رو آزار نده، اونوقت تویی که یه نفر دیگه رو آزار میدی. رابطه برقرار کردن یه جورایی سادومازوخیزمه. مخصوصاً وقتی میشه همهٔ چیزهایی رو که از رابطهٔ عاشقانه به دست میاد، از دوستی به دست آورد، بدون رسیدن به نقطهٔ پایان اجتنابناپذیرش و تباه کردن زندگی یه نفر دیگه.»
Tabasom
انگشتهایش با بیقراری روی فرمان ضرب گرفته بودند و من اجازه دادم چشمهایم از روی رگهای ساعدش پایین بلغزد، از پشت بازویش بالا برود و به نقطهٔ اتصال دست و آستین برسد.
Kamand Kamoei
بعضی وقتها نگران این میشم که حقیقت ارزش دردی رو که به همراه داره، نداشته باشه
Zohreh
آسمان به رنگ کبود بیرحمانهای درآمده بود. دیدن این رنگ روی پوست یک نفر باعث میشد حالت بد شود. اما در این فضا واقعاً زیبا بود. عجیب است که چطور برخی چیزها میتوانستند در بعضی شرایط منزجرکننده باشند و در برخی شرایط دیگر خارقالعاده.
کاربر ۴۲۵۵۹۵۴
برای ژانویه، تا وقتی داستانم رو در کنار تو سپری کنم، برام مهم نیست تهش چطوری تموم میشه.
کتاب خور
بگذارید یک نکته را دربارهٔ کتابهای پایان خوش برایتان بگویم: اینکه خودتان باورشان داشته باشید، تأثیر دارد.
صدای اردک
آدمهایی که به دلایل درست کارهای اشتباه میکردند. آدمهایی که به دلایل اشتباه کار درست را انجام میدادند.
Kamand Kamoei
کل تابستون پارسال به این فکر میکردم که دیگه هیچ وقت احساس خوشحالی نمیکنم و حالا که یه سال گذشته، هنوز ناراحت و نگران و عصبانیام، ولی یه وقتایی خوشحال هم هستم. اینجوری نیست که اتفاقات بد انقدر زندگیت رو سوراخسوراخ کنن که عمق گودالش باعث شه هیچ خوبیای به اندازهٔ کافی بزرگ نباشه که دوباره خوشحالت کنه. هر چقدر هم اتفاقات مزخرف بیفته، همیشه گلهای وحشی هم وجود دارن. همیشه پیتها و مگیها و باد و طوفان توی جنگل و نور آفتاب روی موجها وجود داره.»
Zohreh
گاس گفت: «میبینی؟ همین مزخرفات باعث میشه نتونم به پایان خوش اعتقاد داشته باشم. تو این دنیا هیچ وقت چترهای کاغذیای که قولشو داده بودن، گیرت نمیاد.»
گفتم: «گاس، خودت باید چتر کاغذیای باشی که دوست داری تو این دنیا ببینی.»
کاربر ۴۲۵۵۹۵۴
این چیزی بود که باعث شد عاشق کتابخواندن شوم، چیزی که باعث شد در درجهٔ اول به نویسندگی روی بیاورم. حس اینکه دنیایی جدید مانند تار عنکبوت در حال تنیدن دورتادورت بود و تا زمانی که خود را تماموکمال را نشانت نمیداد، نمیتوانستی تکان بخوری.
کاربر ۴۲۵۵۹۵۴
همیشه حس میکردم پایانهای خوش کتابها مثل یک آغاز نو هستند، ولی برای من اینطور نبود. پایان خوش من زنجیرهای از خوشیهای فعلی متصل به هم بود که نه فقط به یک سال گذشته، بلکه به سی سال گذشته برمیگشت. مال من قبلاً آغاز شده بود و برای همین امروز نه یک پایان بود و نه یک آغاز
کتاب خور
«بله، عشق اتفاق میافته. ولی بهتره واقعبینانه باشه تا مرتب بدبیاری نیاری. و احتمال اینکه عشق برات بدبیاری بیاره خیلی بیشتر از اینه که خوشبختی ابدی به ارمغان بیاره. و اگه تو رو آزار نده، اونوقت تویی که یه نفر دیگه رو آزار میدی. رابطه برقرار کردن یه جورایی سادومازوخیزمه. مخصوصاً وقتی میشه همهٔ چیزهایی رو که از رابطهٔ عاشقانه به دست میاد، از دوستی به دست آورد، بدون رسیدن به نقطهٔ پایان اجتنابناپذیرش و تباه کردن زندگی یه نفر دیگه.»
Negin
گاهی اوقات صرفاً دلم برای دوستداشتن مردم تنگ میشد.
صدای اردک
وقتی حس میکردی دنیا تاریک و ترسناک است، عشق میتوانست تو را به رقصیدن وادارد؛ خنده میتوانست کمی از دردت بکاهد؛ زیبایی میتوانست ترست را سوراخسوراخ کند.
صدای اردک
و در آن لحظه بود که متوجه شدم: وقتی حس میکردی دنیا تاریک و ترسناک است، عشق میتوانست تو را به رقصیدن وادارد؛ خنده میتوانست کمی از دردت بکاهد؛ زیبایی میتوانست ترست را سوراخسوراخ کند. همان لحظه تصمیم گرفتم زندگیام پر از هر سه باشد. نه فقط بهخاطر خودم، بلکه بهخاطر مامان و همهٔ اطرافیانم.
Negin
حجم
۳۳۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۳۳۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان