کتاب بالون ها
معرفی کتاب بالون ها
کتاب بالون ها نوشته املی نوتومب است و با ترجمه سحر وفایی تاجخاتونی است. این کتاب را انتشارات سخن منتشر کرده است.
درباره کتاب بالون ها
در کتاب بالون ها، نوتومب برای اولین بار خوانندگان را به سرزمین پدری خود میبرد. قهرمان داستان دختری به نام آنژ است که نوزده ساله است و زندگی یکنواختی دارد. نوتومب در یکی از مصاحبههایش میگوید آنژ خود من است. همچنین اعتراف میکند که در سنین نوجوانی وقتی نوزده سال داشته به طرز وحشتناکی مانند قهرمان داستان خود، جدی بوده است.
داستان به روایت آنژ از همخانه اعصاب خردکنش دونات شروع میشود. او ۲۲ سال دارد و میخواهد همه چیز را کنترل کند درگیر وسواس و خودخحواهی بیمارگونه است. اما آنژ چارهای ندارد زیرا فقط همخانه بودن با او برایش بهصرفه است.
خواندن کتاب بالون ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره املی نوتومب
آملی نوتومب، داستاننویس فرانسوی زبان است که در سال ١٩۶۶ در بروکسل متولد شد. او نویسندهای بسیار پرکار است و تقریباً پس از چاپ اولین رمان خود به نام بهداشت قاتل(١٩٩٢)، تا کنون سالی یک رمان به چاپ رسانیده است. نوتومب در مصاحبهای که در سال ٢٠٠۴ با روزنامۀ بلژیک آزاد انجام داد بیان کرد که تقریباً سالی چهار رمان مینویسد که از آنها فقط یکی را به چاپ میرساند. رمانهای او از پرفروشترین کتابهای ادبی هستند و بسیاری از آنها به بیش از چهل زبان دنیا، از جمله فارسی، ترجمه شدهاند. او برای رمانهای مختلف خود به جوایز متعددی دست پیدا کرده است. برای مثال میتوان به جایزۀ بزرگ آکادمی فرانسه اشاره کرد که در سال ١٩٩٩ برای کتاب ترس و لرز از آنِ خود کرد. آملی به واسطۀ کار پدرش که یک دیپلمات بود به سفرهای بسیاری رفت. او کودکی خود را در ژاپن گذراند و این کشور منبع الهام چندین رمان او شد. پس از بازگشت به بلژیک در دانشگاه آزاد بروکسل به تحصیل در رشتۀ زبان شناسی تاریخی پرداخت. در بیشتر آثار نوتومب زندگی شخصی نویسنده به راحتی از خلال سطرها قابل دریافت است. به همین دلیل بسیاری از منتقدان، اکثر رمانهای او را اتوبیوگرافی یا به بیان دقیقتر اتوفیکسیون مینامند.
بخشی از کتاب بالون ها
من هنوز نمیدانستم که دونات به آن دسته دخترهایی تعلق دارد که دائم از همه چیز آزرده و رنجیده خاطر میشوند. سرزنشهایش مرا غرق در شرمندگی و خجالت میکرد.
− اوگفت: آدم حمام را این طوری به حال خودش رها نمیکند.
− ببخشید؟مگر چه کار کردم؟
− من به هیچ چیز دست نزدم. خودت باید بفهمی.
رفتم نگاه کردم، نه آب کف حمام جمع شده بود، نه مو داخل توری چاه بود
− نمیفهمم.
او آه کشان به سمت من آمد.
− پردۀ حمام را نکشیدی، توقع داری این شکلی وقتی شبیه آکاردئون رهایش کردی، خشک شود.
− آهان، بله.
و اینکه در شامپوی مثلثیات رو نبستی
− اما خب برای خود ماست.
− خب که چی؟
در شامپوی خودم را که برای من مثلثی نبود بلکه همان شامپوی معمولی بود ـ بستم. کاملا واضح بود که من بلد نبودم چطور باید زندگی کرد. دونات یادم میداد. من فقط نوزده سال داشتم. او بیست و دو ساله بود. در سنی بودم که این تفاوت چند ساله قابل توجه به نظر میرسید. کمکم فهمیدم که او با بیشتر مردم اینگونه رفتار میکند. میشنیدم که چگونه در مکالمات تلفنیاش با مخاطبان مجادله میکند.
− بهنظر خودتان درست است که با این لحن با من صحبت کنید؟
یا:
اصلا نمیپذیرم که چنین رفتاری بامن شود.
و تلفن را قطع میکرد. من از خودم میپرسیدم یعنی چه اتفاقی افتاده است.
− به چه حقی به مکالمات تلفنی من گوش میدهی؟
− گوش نمیدادم، ناخودآگاه شنیدم.
اولین باری که از ماشین لباسشویی استفاده کردم، فاجعه بود.
مراصدا کرد: آنژ!
با بدترین حس ممکن به سوی او رفتم.
− این چیه؟
او این سؤال را در حال اشاره به لباسهایی پرسید که من هر جاییکه توانسته بودم آویزان کرده بودم.
حجم
۹۸۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۱ صفحه
حجم
۹۸۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۱ صفحه