دانلود و خرید کتاب اخلاق بندیکتوس دو اسپینوزا ترجمه لیلا امانت ملایی
تصویر جلد کتاب اخلاق

کتاب اخلاق

انتشارات:نشر ترنگ
امتیاز:
۳.۴از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب اخلاق

کتاب اخلاق اثر معروف بندیکتوس دو اسپینوزا با ترجمه لیلا امانت ملایی در نشر ترنگ به چاپ رسیده است.

 درباره کتاب اخلاق

 فیلسوف برجسته هلندی، اسپینوزا این کتاب را به زبان لاین نوشته است. این اثر کتاب فلسفی محبوب بسیاری از فیلسوفان و دانشمندان بعدی همچون هگل، لکان، اینشتین و... بوده است.

باروخ اسپینوزا و بعدها معروف با نام بندیکت دِ اسپینوزا متولد ۲۴ نوامبر ۱۶۳۲ و درگذشته ۲۱ فوریه ۱۶۷۷بود. این فیلسوف مشهور هلندی، اصالت یهودیِ سفارودیِ پرتغالی داشت. اسپینوزا یکی از بزرگ‌ترین خردگرایان و جبرگرایان قرن هفدهم و زمینه‌ساز پیدایش نقد مذهبی و عصر روشنگری در قرن هجدهم است.

اسپینوزا به دلیل نوشتن رساله اخلاقیات، که پس از مرگش به چاپ رسید و در آن دوگانه‌انگاری دکارتی را به چالش کشیده بود، به یکی از مهم‌ترین فیلسوفان تاریخ فلسفهٔ غرب تبدیل شد. شغل او تراش عدسی بود و در طول زندگی، جایزه‌ها، افتخارات و تدریس در مکان‌های علمی صاحب‌نام را رد کرد و سهم ارث خانوادگی‌اش را نیز به خواهرش بخشید.

فیلسوف و مورخ نامدار، فریدریش هگل، دربارهٔ اسپینوزا، هم‌عصر خود گفت: «شما یا پیرو اسپینوزا هستید، یا اساساً فیلسوف نیستید.»

 دستاوردهای فلسفی و شخصیت اخلاقی اسپینوزا باعث شد تا ژیل دلوز، او را شاهزادهٔ فلسفه نام دهد..

 خواندن کتاب اخلاق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 دوست‌داران فلسفه غرب مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب اخلاق

دکارت تمایل بسیاری به عقیدۀ رواقیان نشان داد. او پذیرفت که نفس یا ذهن مخصوصاً با جزء معینی از مغز به نام «غدۀ صنوبری» یا غدۀ پینه‌آل مربوط است. نفس به‌وسیلۀ آن تمام حرکاتی را که در بدن و اشیاء خارجی رخ می‌دهد درک می‌کند و فقط با اِعمال اراده می‌تواند آن را به طرق مختلف به حرکت درآورد. به عقیدۀ او این غده به‌گونه‌ای در وسط مغز معلق است که با کمترین حرکت نفوس حیوانی به حرکت درمی‌آید. به‌علاوه به تعداد طرق مختلف برخورد نفوس حیوانی با غدۀ مذکور نحوۀ معلق بودن آن در وسط مغز مختلف می‌شود. از آن گذشته به تعداد اشیاء خارجی مختلفی که نفوس حیوانی را به سوی آن سوق می‌دهند آثار مختلفی بر آن نقش می‌بندند و لذا اگر این غده که با ارادۀ نفس در جهات مختلف به حرکت درمی‌آید، بعدها به صورتی معلق شود که قبلاً وقتی به‌وسیلۀ نفوس حیوانی به همان صورت معلق بوده است. در این وقت این غده نفوس حیوانی را به جهتی سوق خواهد داد که قبلاً به‌وسیلۀ همان صورت معلق بودن، بدان جهت سوق داده شده بود. گذشته از اینها او تصدیق می‌کند که هر ارادۀ نفس طبعاً با حرکت مخصوصی از غده پیوستگی دارد، مثلاً اگر کسی بخواهد شیء دوری را ببیند، این اراده باعث فراخی مردمک چشم می‌شود، اما اگر او صرفاً دربارۀ فراخی مردمک چشم بیندیشد، داشتن آن اراده برای وی فایده‌ای نخواهد داشت، زیرا طبیعت حرکت این غده را که کارش سوق دادن نفوس حیوانی به سوی عصب بینایی به طریقی که با فراخی یا تنگی مردمک مناسب باشد، فقط با ارادۀ دیدن اشیاء دور یا نزدیک مرتبط ساخته است، نه با ارادۀ فراخ یا تنگ کردن مردمک چشم. بالاخره او معتقد است که اگرچه ظاهراً از آغاز زندگی ما، هر حرکت این غده طبعاً با فکر خاصی ارتباط دارد، با وجود این ممکن است در اثر عادت با افکار دیگری نیز پیوند یابد. این قضیه‌ای است که او می‌کوشد در کتاب خود به نام انفعالات نفس، مقالۀ ۵۰، بخش ۱ مبرهن سازد. او از اینجا نتیجه می‌گیرد که نفسی نیست که آن‌چنان ناتوان باشد که اگر به‌درستی ارشاد شود نتواند بر انفعالات خود سلطۀ مطلق یابد، زیرا برابر تعریفی که از انفعالات می‌کند، آنها ادراکات یا احساسات یا هیجانات نفس‌اند که به نحو ویژه‌ای به آن مربوط‌اند و (درست توجه کنید) به‌وسیلۀ حرکتی که از حرکات نفوس پدیدار، حفظ و تقویت می‌شوند (به کتاب انفعالات نفس، مقالۀ ۲۷، بخش ۱ نگاه کنید). اما از آنجا که می‌توان هر حرکتی از غده و در نتیجه حرکتی از نفوس را به اراده‌ای پیوند داد و تعیین اراده فقط به قدرت ما مربوط می‌شود، بنابراین اگر ارادۀ خود را به‌وسیلۀ تصمیمات معین و راسخی تعیین کنیم که می‌خواهیم بر طبق آنها اعمال زندگانی خود را هدایت کنیم و حرکات انفعالی را که خواهان داشتن آنها هستیم با آنها پیوند دهیم، در این صورت بر تغییر و تحولاتمان سلطۀ مطلق خواهیم یافت. این است عقیدۀ این مرد بسیار نامی (تا آن حد که می‌توانم از سخنانش دریابم) و اگر این نکات را نمی‌داشت، به‌سختی می‌توانستم بپذیرم که ممکن است شخصی با آن همه شهرت این سخنان را گفته باشد. به‌سختی می‌توانم از تعجب خودداری کنم که فیلسوفی که تصمیم قاطع گرفت که فقط از اصولی استنتاج کند که «خودآشکار» هستند و جز آنچه را که به‌طور واضح و متمایز ادراک می‌شود نپذیرد و پس از آنکه مَدرسیان را سرزنش کرد که آنها می‌خواهند اشیاء مبهم را با کیفیات مرموز بیان کنند، فرضی را می‌پذیرد که مرموزتر از هر کیفیت مرموز است. من می‌پرسم مقصود وی از اتحاد نفس و بدن چیست؟ و از فکر که چنین تنگاتنگ با جزء مخصوص کوچکی از مقدار یا بُعد مرتبط است، چه تصور واضح و متمایزی دارد؟ ای کاش او این اتحاد را از راه علت نزدیکش تعیین می‌کرد. اما او نفس را تا آن حد متمایز از بدن تصور کرد که نه قادر شد برای این اتحاد و نه برای خود نفس علتی پیدا کند ولی مجبور شد که به علت کل عالم یعنی خدا متوسل شود. به‌علاوه دوست دارم بدانم که نفس به این غده چند درجه می‌تواند حرکت دهد و با چه قدرتی می‌تواند آن را معلق نگه دارد. زیرا نمی‌فهمم که آیا این غده به‌وسیلۀ نفس انسانی کندتر یا سریع‌تر متأثر می‌شود، یا به‌وسیلۀ نفوس حیوانی و آیا ممکن است حرکات انفعالی که آنها را دقیقاً با تصمیمات راسخ مربوط ساخته‌ایم، دوباره به‌وسیلۀ علل جسمانی از آنها جدا شوند؟ در این صورت از آن برمی‌آمد که اگرچه نفس تصمیم قاطع می‌گیرد که با خطر رویاروی گردد و حرکات بی‌باکانه‌ای را با این تصمیم خود پیوند می‌دهد، با وجود این ممکن است دیدن خطر باعث شود که غده به‌گونه‌ای معلق شود که نفس نتواند دربارۀ چیزی جز فرار بیندیشد. در واقع از آنجا که هیچ رابطه‌ای میان اراده و حرکت نیست، همان‌طور که میان قدرت یا قوت بدن و قدرت و قوت نفس هیچ نسبتی موجود نیست، لذا امکان ندارد که با قوت بدن و قدرت و قوت نفس هیچ نسبتی موجود باشد، لذا امکان ندارد که قوّت یکی به‌وسیلۀ دیگری تعیین شود. به‌علاوه معلوم نیست که این غده طوری در وسط مغز قرار گرفته باشد که بتواند به سهولت و به طرق متعدد به حرکت درآید و اینکه تمام اعصاب به کاواک‌های۲۰ مغز امتداد نیافته باشند. بالاخره من از تمام اظهارات دکارت در خصوص اراده و آزادی اراده می‌گذرم، زیرا به کرّات، نادرستی آنها را نشان داده‌ام. بنابراین از آنجا که قدرت نفس چنان‌که در فوق نشان داده‌ام، تنها با شناخت تعریف می‌شود، لذا تنها با شناخت نفس چاره‌های عواطف را تعیین خواهیم کرد، چاره‌هایی که من معتقدم هرکسی تجربه کرده است اما هیچ مشاهدۀ صحیح یا ادراک متمایزی از آنها نداشته است و ما هر چیزی را که به سعادت نفس مربوط است از صرف شناخت آن استنتاج خواهیم کرد.


Mehrab •
۱۴۰۲/۰۱/۰۷

این ترجمه از اخلاق اسپینوزا دقیق تره یا ترجمه آقای جهانگیری ؟

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۰۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۳۳ صفحه

حجم

۲۰۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۳۳ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰
۵۰%
تومان