کتاب زمانی که ما مرده ها بیدار می شویم
معرفی کتاب زمانی که ما مرده ها بیدار می شویم
کتاب زمانی که ما مرده ها بیدار می شویم نوشتۀ هنریک ایبسن نمایشنامهنویس است. این کتاب یک پینوشت نمایشی در سه پرده است.
درباره کتاب زمانی که ما مرده ها بیدار می شویم
استاد پیکرتراش روبک برای آفریدن هنر و نمادی از زیبایی و پاکی دست به چکش و تیشه برده و به کار و پیکار با سنگ سخت درآمده اوی هنرمند با نگاه به پیکر برهنه زن فریبای پیشروی خویش، نه به او که به زیبایی ای که میخواهد از دل سنگ بیرون کشد، اندیشیده؛ او سنگ را کوبیده و تراشیده و ساییده است و سنگ هم پنهان از نگاه گرفتار او، او را سرانجام هنر زاده شده و جهان را زیر پا نهاده و شکفته و بالیده؛ ولی هنرمند؟ آری، او دستش پر است، ولی دل وجانش تهی و تشنه برای هرآنچه دلوجان آدمی باید از آن پر و سیراب باشد. هنر و هنرمند درونش هرگز چیزی از زندگی برایش به جا نگذاشته است. پیکرتراش، خسته و سرخورده از زمینوزمان، پس از سالها دوری، با همسرش به آبوخاک خود بازمیگردد و اینک، با بازی سرانگشتی جادویی روزگار، با زنی روبهرو میشود که سرچشمه کامیابی هنری اوست و همه چیز خود را بهپای او ریخته، ولی هنر، اینچشم بند شگرف، نگذاشته او در زمانی که باید، اینهمه دلبستگی و گذشت و پاکی را ببیند. زن اینک خود را زنده نمیداند و گناه همه پریشانیهای خود را هم از اوی هنرمند و هنرش میداند و به او به چشم کشتارگر خود مینگرد. دیدار این دو اینک بهروز رستاخیز، روز داوری درباره کردار یک زندگی، دگرگون میشود. ستیزی بر پا میشود که بنمایه آن پیوند میان هنر و زندگی است.
ویژگی این پروژه این است که مترجمان زبانهای گوناگون همزمان روی یک نمایشنامه کار و همکاری میکنند. شیوه کار چنین است که مترجمان نمایشنامه را موشکافانه میخوانند، فهرستی از واژهها و نکتههای گنگ و دشوار و دوپهلو و ... فراهم میسازند و با خود به نشستهای همگانی که به همراه استاد فروده هل لاند، ایبسن شناس و رئیس مرکز ایبسن، برگزار میشود، میآورند و به گفتوگو و رایزنی درباره آنها و نیز واکاوی نمایشنامه میپردازند. مترجم هر زبان از همکاری یک گروه سهنفره از کارشناسان همان زبان برخوردار است که برگردان پایانیافته را بررسی میکنند و دیدگاههای اصلاحی خود را به مترجم ارائه میدهند. معمولاً هر یک از کارشناسان توجه خود را در زمینهای متمرکز میکند.
خواندن کتاب زمانی که ما مرده ها بیدار می شویمرا به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
این کتاب برای افراد علاقهمند به نمایشنامهخوانی و آثار هنریک ایبسن مناسب است.
درباره هنریک ایبسن
هنریک ایبسن، نمایشنامهنویس و سراینده نروژی، زاده سال ۱۸۲۸ از بزرگترین ستارههای سپهر هنر و اندیشه همه جهان و همه زمانهاست. ایبسن در نوجوانی پس از ورشکستگی پدرش برای نخستینبار، طعم فقر و تنگدستی را چشید. با وقوع انقلاب ۱۸۴۸ در شمال اروپا، ایبسن به سرودن اشعار آزادیخواهانه پرداخت. او در سال ۱۸۵۰ برای ادامۀ تحصیل و به امید اخذ دکترا در رشتۀ پزشکی به شهر کریستیانیا عزیمت کرد. ایبسن هنگامی که در رشتۀ تحصیلی خود موفق نشد، به نوشتن روی آورد. مطالعۀ تاریخ روم و توطئۀ کاتلینا و خطابههای سیسرون و همچنین شرح انقلاب فرانسه در ۱۸۴۸ باعث شد که ایبسن اولین نمایشنامۀ خود را در سال ۱۸۵۰ بنویسد. اولین اثر ایبسن به نام کاتلین در زمانی که ۲۲ ساله بود، منتشر شد. در همین ایام، کشمکشهای سیاسی، ایبسن را به سمت سیاست کشاند. او عضو اتحادیۀ کارگران شد و مدتی با نوشتن مقالات سیاسی و هنری در انتشار چند روزنامه دست داشت. یک سال بعد، مدیر تماشاخانۀ شهر «برگن» شغلی به ایبسن داد. او در طول پنج سالی که در این تماشاخانه مشغول به کار بود، سفرهای بسیاری به کپنهاگ داشت و مطالعاتی در زمینۀ تئاتر به انجام رساند. او در ۲۳ می ۱۹۰۶، درگذشته است.
ایبسن زندگی را با همه تپندگی و رنگارنگیاش به میدان نمایش کشید، یا شاید بهتر است گفت میدان نمایش را تا آنجا گستراند که زندگی را با همه چهرههایش در دل خود جای دهد. ایبسن در میدان نمایش از چنان پایگاه و جایگاهی برخوردار است که نه زن نه مرد نه جوان نه پیر نه دارا نه ندار و ... از خواندن کارهایش بینیاز نیست.
بخشهایی از کتاب زمانی که ما مرده ها بیدار می شویم
بیرون مهمانسرای آسایشگاه که بخشی از ساختمان اصلیاش در دست راست پیداست. میدان باز گردشگاه مانندی با فواره و دستههایی از درختان بزرگ کهنسال و بوتهها. در دست چپ یک کوشک کوچک کمابیش پوشیده از عشقه. بیرون میز و یک صندلی. در تو صحنه چشمانداز آب دره تا خود دریا، با زبانههای خشکی و جزیرههای کوچک در دوردست. یک بامداد آرام و گرم آفتابی تابستان است. پروفسور روبک و بانو مایا در چمن بیرون مهمانسرا، پشت میز چیده روی صندلیهای حصیری نشاسته و ناشتا خوردهاند. اینک شامپانی و آبمعدنی مینوشند و هر یک روزنامه خود را در دست دارد. پروفسور مردی پا به سال و برجسته است، از ک مخملی سیاه گذشته، جامه تابستانی پوشیده بانو مایا خیلی جوانانه است، با چهرهای شاداب و چشمانی هرچند اندکی خسته ولی شاد شوخ. جامه آراسته سفر به تن دارد.
بانو مایا: (چندی گویی چشمبهراه مینشیند تا پروفسور چیزی بگوید. سپس میگذارد روزنامه پایین برود و آه میکشد). اوه نه، نه -!
پروفسور روبک: (نگاهش را از روزنامه بالا میآورد). ها، مایا؟ چته؟
بانو مایا: تنها گوش کن ببین چه سکوتیه اینجا!
پروفسور روبک: (بزرگمنشانه لبخند میزند). اون رو هم میتونی بشنوی؟
بانو مایا: چی رو؟
پروفسور روبک: سکوت رو؟
بانو مایا: آره، راستش میتونم دیگه.
حجم
۸۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۸۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه