کتاب ریخت شناسی داستان های مینی مالیستی
معرفی کتاب ریخت شناسی داستان های مینی مالیستی
کتاب ریخت شناسی داستان های مینی مالیستی نوشتهٔ محمدجواد جزینی است. نشر ثالث این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب ریخت شناسی داستان های مینی مالیستی
محمدجواد جزینی در کتاب ریخت شناسی داستان های مینی مالیستی بیان کرده است که داستان مینیمالیستی را «اتم شکافتهشدهٔ داستان کوتاه» نامیدهاند. اصل «کم هم زیاد است» شعار اساسی نویسندههای این قالب داستان یاست. مینیمالیسم یک جریان انتقادی هنری بود که علیه «ماکسیمالیستها» سامان گرفت. آنها در فشردگی و ایجاز تا جایی پیش میروند که فقط عناصر ضروری اثر، آن هم در کمترین و سادهترین و کوتاهترین شکل باقی بماند. به همین دلیل برهنگی واژگانی و کمحرفی از محرزترین ویژگیهای این آثار به شمار میرود. تحلیلگران ادبی برای شرح دلایل پیدایش جریان مینیمالیسمی به بحرانهای اقتصادی و خصوصاً «بحران انرژی» و مسئلهٔ مبارزهٔ عمومی در مصرف انرژی (تولید ماشینهای کممصرف، ساخت خانههای کوچک و...)، «زوال ملی مطالعه» در مقابل رسانههای جدید (سینما و تلویزیون) و نوعی سرخوردگی فلسفی اشاره کردهاند.
محمدجواد جزینی این پژوهش را در نیمهٔ نخست دههٔ ۱۳۷۰ به پیشنهاد هوشنگ گلشیری آغاز کرده است. نویسنده در این پژوهش گونهشناختی، کوشیده بستر فکری و فلسفی مینیمالیسم را معرفی کند. شیوهٔ «مینیمال» حاصل انتخاب یک روش «زیباشناختی» خاص در تولید آثار هنری و ادبی است. نویسنده با تأکید از واژهٔ شیوه استفاده میکند؛ چراکه میخواهد از به کارگیری اصطلاح «مکتب» و «جنبش ادبی» پرهیز میکند.
خواندن کتاب ریخت شناسی داستان های مینی مالیستی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ در باب قالب داستان کوتاهِ کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ریخت شناسی داستان های مینی مالیستی
«در اواخر دههٔ بیست و اوایل دههٔ سی، نوعی گرایش به نوشتن داستانهای کوتاهتر از آنچه تا به آن هنگام معمول بوده، پدید میآید. این داستانها اغلب به لحاظ حجم، کوتاهتر از داستانهای دوران خود بودند. این تمایلات کوتاهنویسی در داستانهای مادلن نوشتهٔ صادق هدایت و برخی آثار صادق چوبک به خصوص داستانهای «یک چیز خاکستری»، «چشم شیشهای» و «عدل» بسیار مشهود است. همچنین بعدها این تمایل را در داستانهای «ماهی و جفتش» نوشتۀ ابراهیم گلستان، نقش پرنده نوشتۀ بهآذین، کشاوان نوشتۀ سعیده پاکنژاد، در خانه اگر کس است... نوشتۀ فریدون هدایتپور و عبدالحسین نیری، غمهای کوچک نوشتۀ امین فقیری، بازی هر روز نوشتۀ پرویز مسجدی، تابستان آن سالها نوشتۀ ناصر تقوایی و... میتوان دید.
اگرچه این آثار را نمیتوان در یک گونۀ داستانی مشخص قرار داد، اما این گرایش بعدها در آثار نویسندگان دیگر چون جعفر شریعتمداری، احسان طبری، محمود طیاری، عباس پهلوان و فریدون تنکابنی و... دیده میشود.
همچنین این تمایل سالها بعد در داستان کوتاهترین قصۀ عالم نوشتۀ رضا براهنی و برخی از آثار زویا پیرزاد و... پدیدار شد.
شواهد نشان میدهد نخستین بار سعیده پاکنژاد در سال ۱۳۳۵ در مجموعه داستان کشاوان گونهای از داستان کوتاه را در یک مجموعۀ منسجم تجربه کرد که به لحاظ حجم و نوع ساختار داستانی عصر خودش، بسیار متفاوت بود. او در این مجموعۀ ۵۴ صفحهای، ۲۱ داستان کوتاه گرد آورد و تحت عنوان «طرحهایی از روستا» منتشر کرد. آوردن عبارت «طرحهایی از روستا» روی جلد، نشان میدهد پاکنژاد آنها را داستان نمیپنداشته یا احتمال میداده جامعۀ ادبی پذیرای آن نباشد.
در سال ۱۳۳۹ مجموعه داستان در خانه اگر کس است.... منتشر میشود. این کتاب کمحجم (۲۶ صفحهای)، ده داستان کوتاهِ کوتاه (و البته ده شعر) از فریدون هدایتپور و عبدالحسین نیری دارد. در مقدمۀ بسیار کوتاه کتاب آمده است:
شما تا حال داستانهایی به این کوتاهی نخواندهاید، ولی از این پس زیاد خواهید خواند. این ماییم که برای نخستین بار این سبک را به وجود آوردیم.
از این دو نویسنده بعدها در کتابشناسیهای داستان نامی دیده نشد. ممکن است این اولین و آخرین اثر آنها باشد. تاریخ چاپ کتاب (۱۳۳۹) برابر است با زمانی که جان آپدایک نخستین مجموعه داستان خود را در آمریکا منتشر کرد و پیتر بیکسل به خاطر نوشتن مجموعۀ کوتاهترین داستان جایزه گرفت. این کتاب همزمان با عصر طلایی داستاننویسی مینیمالیسمی در جهان، در ایران منتشر شده است. مقدمۀ کتاب از نوآوری کاملاً آگاهانۀ نویسندگانش حکایت میکند. اگرچه ممکن است نشود همۀ داستانهای این مجموعه را مینیمالیسمی لقب داد، اما اغلب داستانها تقریباً برخی از ویژگیهای اینگونه آثار را در خود دارد.
سرِ ظهر، دکان نانوایی شلوغ بود و حسن، پسر آقارضا، مستخدم پیر فرهنگ که یکراست از مدرسه به آنجا آمده بود، کتابهایش را زیر بغل جابجا کرد و بعد از مدتها معطلی، شش تا نان داغ و پر سنگ از نانگیر گرفت و در حالی که دستش میسوخت، با نگرانی چوبخطش را از جیب بغلش درآورد و به نانوا داد. نانوا چوبخط را با غیظ به آن طرف دکان پرت کرد و نانها را هم از دست حسن گرفت. آخر چوبخط دیگر جایی برای خط زدن نداشت.»
حجم
۹۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۹۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه