کتاب فکر و خیال زیادی ممنوع
معرفی کتاب فکر و خیال زیادی ممنوع
ان بوگل در کتابش، فکر و خیال زیادی ممنوع، راهورسم تصمیمگیری سریع و آسان را به شما آموزش میدهد. این کتاب را با ترجمه مهناز ترابی مقدم از نشر مون بخوانید.
درباره کتاب فکر و خیال زیادی ممنوع
گاهی مواقع پیش میآید که همه ما در چرخهای از وسواس فکر و بیشاندیشی قرار میگیریم. چیزی که قدرت تصمیمگیری را برایمان بیش از حد سخت میکند و ما را نه بر سر دوراهی بلکه چند راهی قرار میدهد. در این مواقع توانایی تمرکز خود را از دست میدهیم چون فعالیت ذهنمی مان چندبرابر میشود اما هیچکدام از ین فعالیتهای ذهنی سازنده نیست و معمولاً صرف پرداختن به حاشیهها میشود و نیرویتان را تحلیل میبرد. درواقع هرچه بیشتر فکر کنیم که باید چهکار کنیم، مرددتر خواهیم شد.
بوگل میگوید : «وقتی دربارهٔ بیشاندیشی صحبت میکنیم منظورمان فکر کردن درمورد تأمین نیازهای اساسیمان مثل مسکن و نان شب نیست. اینها سؤالهایی اساسیاند که در خور نگرانی و فکر کردن حتی گاهی زیاد فکر کردن هستند. درضمن صحبت ما دربارهٔ تصمیمهای مهم زندگی نیست؛ تصمیمهایی مانند اینکه آیا شغل خود را تغییر بدهم، آیا به رابطهای پایان بدهم و آیا به شهر دیگری کوچ کنم. دربارهٔ تصمیمهای بزرگ اینچنینی باید بهقدر کافی فکر کرد. وقتی از بیشاندیشی صحبت میکنیم، منظورمان زمانهایی است که نیروی ذهنی خود را بیش از حد، صرف مسائلی میکنیم که ارزش فکر کردن ندارند. زمانهایی که انگار نمیتوانیم به چیز دیگری فکر کنیم، هرچند میدانیم افکارمان را میتوانیم جای بهتری ببریم.»
گاهی بیشاندیشی شبیه نگرانی دربارهٔ مسائل کوچک است. در بیشاندیشی ما بخش زیادی از نیروی ذهنیمان را صرف موضوعهای نسبتاً کماهمیتی میکنیم. ممکن است خود را در میانهٔ زنجیرهای طولانی از افکار گرفتار کنیم، مثلاً آیا باید شلوار جین جدیدم را تعویض کنم و سایز بزرگتری بخرم؟ یا چرا آب ماشین لباسشویی مثل گذشته گرم نیست و باید چه فکری به حالش بکنم؟
گاهی بیشاندیشی مثل این است که خودمان را بازخواست کنیم. مثلاً همینطوری، گلهایی را در فهرست خرید قرار میدهیم، اما آیا آن گلها واقعاً ارزش هزینهکردن دارند؟ تمایل داریم به کنسرتی برویم اما بهتر نیست شبی را در خانه بمانیم؟ میخواهیم کودکانمان بارش شهابسنگ را تماشا کنند، اما آیا این کار ارزش ازدستدادن خواب را دارد؟
بهخاطر بیشاندیشی ممکن است فرصتهای زیادی از دست برود. نیروی ذهنی منبعی نامحدود نیست. ما روزانه، مقادیر مشخصی از آن را میتوانیم مصرف کنیم و آنچه مهم است انتخاب نوع مصرف آن است.
ان بوگل بهمرورزمان و با تأمل، فرایندهای قابلاعتمادی را ایجاد کرده که هرگاه در سرزمین بیشاندیشی سرگردان شوید، میتوانید به آنها روی بیاورید. او در طول این سالها، دریافته که بهکارگیری راهکارهای ساده و ایجاد تغییرات جزئی در نوع نگاهمان، تا چه حد میتواند نقطهٔ عطفی برای رسیدن به آگاهی باشد و بخشی از زندگیمان را آسانتر کند.
برخی از راهکارهای ارائه شده در این کتاب پیشپاافتادهاند و برخی دیگر آسانفهماند و بیدرنگ زندگی را متحول میکنند. برخی از آنها راجع به پول و خاطرات و برخی دیگر دربارهٔ نعمتهای ساده هستند. بعضی از آنها مهمترند و بعضی دیگر کمک میکنند تا وقتی پاسخ مسئلهای برایمان روشن نیست، بتوانیم تصمیم درستی اتخاذ کنیم.
خواندن کتاب فکر و خیال زیادی ممنوع را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کسانی است که میخواهند روزی به گذشته نگاهی بیندازند و خوشحال باشند که خوب زندگی کردهاند.
بخشی از کتاب فکر و خیال زیادی ممنوع
در تمام عمرم فقط یک بار، آن هم در دوران دانشجویی سوار موتورسیکلت شدم. به نظر خودم آدم ماجراجویی نیستم. هرگز نخواسته بودم یا قصد نداشتم موتورسواری کنم، اما لازم بود کسی مرا به فرودگاه برساند. به دانشجوهای تازهواردی مثل من اجازه نمیدادند که با خودرو وارد محوطهٔ دانشگاه شوند، اما میتوانستیم داخل محوطه موتور بیاوریم و دوستم، لوک، که به هر بهانهای میخواست موتورسواری کند، این فرصت را غنیمت شمرد تا در مسیری نیمساعته براند.
آن روز به لوک گفتم من در موتورسواری ناشی هستم و الان هم از اینکه میخواهم سوار موتور شوم مضطرب شدهام. از او درخواست کردم اگر امکان دارد، بهخاطر من، در ابتدای حرکت آرام براند.
او خندید و گفت: «متأسفم، نمیتوانم این کار را بکنم.»
میدانستم موتورش را خیلی دوست دارد، اما با خودم فکر کردم چقدر بیادب است. بالاخره گفتم: «عجب، ممنون.»
گفت: «به من اعتماد کن، این روش بهتر است، اگر آرام حرکت کنیم تلوتلو میخوریم. باید سرعت بگیری تا بتوانی ثابت حرکت کنی. موتورسواری هم مثل دوچرخهسواری است که در دوران کودکی یاد گرفتی. ممکن است در ابتدا نگران باشی، اما وقتی پدال میزنی و حرکت آغاز میشود، احساس بهتری خواهی داشت.»
حق با او بود. در ثانیههای اول موتور لرزان بود، اما پس از آن واقعاً از موتورسواری دلچسب و یکنواختمان لذت بردم.
قبلاً هرگز احتمال نمیدادم که بعدها و در سالهای پیش رو هر چند وقت یک بار به آن موتورسواری فکر کنم. شاید فکر کنید هرگاه دو دانشجو را سوار بر موتورسیکلت میبینم، افکارم بهسمت لوک و آن موتورسواری میرود، اما اشتباه میکنید. نه، من وقتی بهکندی و با احتیاط تصمیمی را اتخاذ میکنم، به یاد آن موتورسواری میافتم و خودم را میبینم که در حال تلوتلو خوردن هستم. خاطرهٔ موتورسواری آن روز صبح مرا وادار میکند تا از خودم بپرسم آیا بهتر نیست با سرعت شروع کنم.
انتظار بیهوده یعنی اتلاف وقت
همهٔ ما دوست داریم در زندگی تصمیمهای درستی بگیریم. ممکن است در مواجهه با تصمیم بزرگی، ناخودآگاه از سرعت عمل خود کم کنیم، زیرا میخواهیم مطمئن شویم که با آن جدی برخورد میکنیم. همانطور که در بخش اول، فصل ۱ اشاره کردم، انتظار هدفمند درست و بجاست. برخی مواقع نیاز است بهآرامی و با حسابوکتاب تصمیم بگیریم. اگر در این فکر هستید که چطور با یکی از اعضای بدقلق خانواده کنار بیایید، یا اینکه باید به مدرسه بازگردید یا نه، یا آیا میتوانید پولی برای خرید خانه فراهم کنید، ممکن است زمان دقیقاً آن چیزی باشد که نیاز دارید.
اما در نقطهای مشخص، انتظار بیهوده، هدر دادن زمان است. گاهی گمان میکنیم که آرام حرکت کردن به ما کمک خواهد کرد. اما ممکن است آنقدر زمان زیادی را صرف بررسی گزینههایمان کنیم که در دام فلج تحلیلی گرفتار شویم. لازم است به خاطر بسپاریم که مهم بودن تصمیمی، لزوماً به این معنی نیست که تمام گامهایمان را در طول مسیر آرام برداریم. گاهی برای گرفتن تصمیمی نیاز نیست خیلی دربارهٔ آن فکر کنیم، زیرا فراتر از نقطهای مشخص، فکر کردن تبدیل به بیشاندیشی میشود. آنچه نیاز داریم ادامهٔ ژرفاندیشی نیست بلکه سرعت گرفتن است؛ یعنی تصمیمی را بگیریم و عملی کنیم.
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
نظرات کاربران
لطفا این کتاب را به بینهایت اضافه کنید. متشکرم
نویسنده بسیار عالی فرایند بیش فکری رو توضیح و راه کار اراعه میده ترجمه روانی داره من لذت بردم و به رهایی نسب البته از این نوع نشخوار ذهنی امیدوارشدم