کتاب دوباره بیندیش!
معرفی کتاب دوباره بیندیش!
کتاب دوباره بیندیش! نوشتۀ پرفسور آدام گرانت است. این کتاب درمورد آگاهی انسان از ندانستنهاست. کسانی که بدانند همهچیز را نمیدانند با بازاندیشی و گشودن ذهن خود نادانستهها را میآموزند و با تصحیح دانستههای قبلی خود بهسوی خوشبختی و موفقیت گام برمیدارند، اما کسانی که ندانستنهای خود را باور نداشته باشند متصلب خواهند ماند و خوشبختی و موفقیت آنها محتمل نخواهد بود.
درباره کتاب دوباره بیندیش!
جوهر نوشتههای کتاب دوباره بیندیش!، اندیشه و استمرار در اندیشیدن است. نویسنده معتقد است اندیشیدن محدود نیست و باید دامنۀ اندیشیدن را با بازاندیشیهای پیوسته و مکرر توسعه داد. نویسنده این کتاب روانشناس است؛ روانشناسی که مؤلفههای فرهنگی و رفتاری جامعۀ خودش را بررسی میکند. آنچه در این کتاب موردبحث است تعصبات کور و ناپختهای است که در جامعۀ موردنظر او انسانهایی جزمی و متعصب ساخته که حاضر نیستند به فرهنگ و اندیشههای دیگر اعتنا کنند. همین تصلب است که گاه آنها را در عالم سیاست و تعاملات سیاسی بهاشتباه میاندازد. نویسنده معتقد است برخی رسانهها پیوسته سرگرم ساختن آگاهیهای جهتدار و مدیریت ذهن مردم هستند و مردم باید از مسیر تصلب در باورهای القایی این نوع رسانهها خارج بمانند. نویسنده تا آنجا پیش میرود که متن کتاب خودش را هم مورد تردید قرار داده و احتمال میدهد هرآنچه خود او طرح میکند قابل تجدیدنظر و بازنگری باشد و از خواننده میخواهد نوشتههای خود او را هم در بست باور نکند و درمورد آن تفکر کند. به نظر نویسنده شرط حضور در عالم اندیشه؛ مطالعه، بحث، گسترش جهانبینی، شنیدن و درست شنیدن، اطلاع از نظر دیگران و تعدیل نظرهای خود است، زیرا از این راه باورهای درست در ذهن جاگیرتر و ماندگارتر میشود. او معتقد است نوشتههای این کتاب تلنگری است به خواننده که هرآنچه را یاد میگیرد قطعی نداند و با مطالعه، اندیشه و بازاندیشی، در مسیر تکامل و تطور ذهنی خود قدم بردارد. نویسنده مصر است که بازاندیشی به معنای زیر پا گذاشتن همۀ باورها نیست؛ بلکه قوام بخشیدن به باورهای راستین و تصحیح دانستههای کهنه است که گاه بهطور سنتی و زمانی به خواست خانواده، جامعه و نظام آموزشی در ذهن انسان جاگیر میشود.
خواندن کتاب دوباره بیندیش! را به چه کسی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب دوباره بیندیش! برای کسانی نوشته شده است که از تعصبات بیمورد در جامعۀ خود خسته شدهاند و دوست دارند بعضی از این موارد را اصلاح کنند و از مسیر افکار قدیمی خارج شوند.
درباره پرفسور آدام گرانت
پرفسور آدام گرانت، در سال ۱۹۸۱ متولد شده است. او در شهر دیترویت ایالت میشیگان بزرگ شد. روانشناس و متخصص روانشناسی سازمانی است. هفت سال است که به عنوان برجستهترین استاد در دانشگاه «وارتون» در پنسیلوانیا تدریس میکند و یکی از محبوبترین سخنرانان در برنامه مشهور تد (TED) است. کتابهایش پرخواننده بوده و سخنرانیهایش تاکنون ۲۵ میلیون نفر شنونده و بیننده داشته است. سخنرانیها و نوشتههایش میلیونها نفر را به اندیشه کردن در موضوعهایی از قبیل سخاوت، خلاقیت و انگیزه واداشته است. او بهعنوان یکی از ده متفکر پرنفوذ در حوزۀ مدیریت سازمانی شناخته شده و جوایز زیادی را بهخاطر موفقیتاش از جمله جوایز اهدایی انجمن روانشناسی آمریکا و بنیاد علوم ملی این کشور دریافت کرده است. پرفسور آدام گرانت یکی از جوانترین استادان صاحب نام در حوزه روانشناسی در آمریکاست. وی مدرک کارشناسیاش را از دانشگاه هاروارد و مدرک دکترای خود را از دانشگاه میشیگان گرفته است و با همسر و سه فرزندش در فیلادلفیا زندگی میکند.
گرنت بهخاطر کسب افتخارات بالای علمی در سنین جوانی در مدرسه وارتون دانشگاه پنسیلوانیا شهرت دارد.
بخشهایی از کتاب دوباره بیندیش!
چیزهایی مانند صفحات موسیقی گرامافون، ماشینهای کلاسیک و ساعتهای قدیمی مجموعههای با ارزشی است اما حقایق قدیمی چون فسیلهای ذهنی بیارزش است و باید کنار گذاشته شود. خیلی زود میتوان تشخیص داد چه چیزی باید مورد بازاندیشی قرار گیرد و چه چیزی نباید مورد بازاندیشی قرار گیرد. حتی قضاوت متخصصان و کارشناسان را هم مورد تردید قرار میدهیم. برای تشخیص بیماریها به دنبال تشخیص دوم هستیم اما زمانی که نوبت به دانش و نظر خودمان میرسد احساس را بر واقعیت ترجیح میدهیم. چیزی را میپسندیم که احساس میکنیم درست است، نه چیزی را که واقعاً درست است. ما در زندگی روزانه تشخیصهای متعددی میدهیم؛ چه کسی را استخدام کنیم؟ با چه کسی ازدواج کنیم؟ و مانند آن. باید خودمان را عادت دهیم که قبل از هر تصمیم ابتدا با کمک بازاندیشی دوباره فکر کنیم. فرض کنید دوستی خانوادگی دارید که مشاور امور مالی است. پیشنهاد میکند در یک صندوق بازنشستگی سرمایهگذاری کنید، صندوقی که در برنامه و دستور کار کارفرمای شما نیست. دوست دیگری دارید که در مورد سرمایهگذاری اطلاعات نسبتاً خوبی دارد. دوست دوم به شما هشدار میدهد که صندوق پیشنهادی ریسک دارد. سؤال این است که شما چه میکنید؟ آیا توصیه دوست اول را میپذیرید یا هشدار دوست دوم را؟ مردی به نام استفن گرینسپن دچار همین سردرگمی شد. تصمیم گرفت هشدار دوست بدبینش را با اطلاعات موجود تطبیق دهد. خواهرش سالها در این صندوق سرمایهگذاری کرده و از نتیجه سرمایهگذاریاش هم راضی بود. تعداد دیگری از دوستانش هم همین سرمایهگذاری را کرده و همین رضایت را به دست آورده بودند.
حجم
۶٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۶٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه