کتاب رمز قهرمانی
معرفی کتاب رمز قهرمانی
دریاسالار ویلیام اچ. مک ریون نویسنده کتاب مشهور تختخوابت را مرتب کن، در کتاب رمز قهرمانی درس هایی از زندگی افرادی میدهد که قهرمانانه زیستند.
درباره کتاب رمز قهرمانی
در وجود همه ما یک قهرمان وجود دارد. یک رمز ذاتی وجود دارد که از زمان تولد بشر وجود داشته است و در دیانای ما نوشته شده است. این همان چیزی است که باعث گسترش عظیم بشریت از آفریقا به سراسر جهان شد. این رمز، کاوشگران را فراخواند تا از صحراها و دریاها عبور کنند، به ایجاد ایمانهای مستحکم کمک کرد، جسارت را به دانشمندان و فلاسفه اولیه داد، از بیمار و ناتوان مراقبت کرد، حقیقت را برای تودهها عیان کرد، هرجومرج را به نظم بدل کرد و امید را برای ناامیدها به ارمغان آورد. این رمز، یک شکل یا نوشته اسرار آمیز یا یک پازل نیست که بتوان آن را رمزگشایی کرد بلکه یک آییننامه اخلاقی و رفتاری درونی است که نژاد بشر را به کاوش کردن، مراقبت کردن، کسب کردن راحتی، الهام گرفتن و نشاط داشتن سوق میدهد تا جوامع شکوفا شوند.
این کتاب در مورد قهرمانان و فضایل آنها است. ممکن است تعجب کنید و بپرسید که آیا هرگز میتوانید به اندازه مردان و زنان این داستانها شجاع، دلسوز و یا فروتن باشید. «به من اعتماد کن، میتوانی!» برخی به صورت طبیعی به صورت یک قهرمان زندگی میکنند. اما اغلب ما باید یاد بگیریم که رمز و رازهای قهرمان بودن را در زندگی دیگران ببینیم و سعی کنیم آنها را در زندگی خود به کار بگیریم. ما باید این ویژگیها را با قدمهای کوچک بسازیم تا در نهایت تبدیل به پایه و اساس شخصیت ما شوند.
خواندن کتاب رمز قهرمانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه دوستداران کتابهای انگیزشی و موفقیت مخاطبان این کتاباند.
درباره ویلیام اچ. مکریون
دریاسالار ویلیام اچ. مکریون، بازنشسته نیروی دریایی ایالات متحده است و به خاطر نگارش کتاب «تختت را مرتب کن» در بین نویسندگان پرفروش در ردهبندی نیویورک تایمز، رتبه نخست را کسب کرده است. همچنین کتاب «داستانهای دریا: زندگی من در عملیات ویژه» او نیز در رتبه نخست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار گرفته است. او در سیوهفت سال حضورش در نیروی دریایی، در همه سطوح فرماندهی کرده است و در نهایت بهعنوان دریاسالار چهار ستاره، به فرماندهی کلیه نیروهای عملیات ویژه ایالات متحده منصوب شده است. وی پس از بازنشستگی از نیروی دریایی ارتش، از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ بهعنوان رئیس سامانه دانشگاهی تگزاس خدمت کرده است. وی اکنون در کنار همسر خود جورجین، در آستین تگزاس زندگی میکند.
بخشی از کتاب رمز قهرمانی
«حس همدردی، ما را با دیگران پیوند میدهد. همدردی نه از سر ترحم یا حمایت، بلکه بهعنوان انسانی که یاد گرفته چگونه رنج مشترک را به امید به آینده تبدل کند.»
نلسون ماندلا
از پنجره کوچکی که شیشههای طلقی شفافی داشت، سرباز مسلح را میدیدم که بیرون از اتاق ما نگهبانی میداد. میدانستم که یک سرباز دیگر در بیرون آنیکی در و پنج الی ده سرباز دیگر هم در موقعیتهای مهم دیگر در اطراف محل غذاخوری مشغول نگهبانی بودند. هرچند پایگاه هوایی بگرام در افغانستان از امنیت قابل قبولی برخوردار بود اما همیشه احتمال تهدید از جانب یک بمبگذار انتحاری وجود داشت.
در داخل اتاق، سینیهای غذا روی یک میز مستطیل شکل دراز و تاشو قرار داده شده بودند تا بیست ژنرال حین گوش دادن به صحبتهای فرمانده ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده یا همان سنتکام، ژنرال جان ابیزید، غذا بخورند. من بهعنوان تنها دریاسالار یک ستاره در گروه و یکی از افسران کمسابقه، در انتهای میز نشستم تا اینکه ابیزید شروع به صحبت کرد. این کنفرانس فرماندهان، بدون آمادگی قبلی برگزار میشد و ما در مورد استراتژی سال بعد شروع به صحبت کردیم. اینها بحثهایی سطح بالا، مهم و تأثیرگذار بودند که اثرات چشمگیری بر نیروهای ایالات متحده در میدان جنگ در آینده داشتند.
همانطور که با ولع مشغول خوردن همبرگر و لوبیا بودم، سعی میکردم هنگام صحبت کردن ابیزید، به او نگاه کنم. ابیزید که افسری برجسته بود، غرور و اعتمادبهنفس بالایی داشت که به دلیل صرف بخش اعظمی از میانسالیاش به کار فرماندهی بود. بهطورکلی او فرد خوشاخلاقی نبود و رفتار ظاهریاش همیشه حرفهای بود بااینحال برخی اوقات نیز شوخی میکرد. اما ابیزید هماکنون حالت رسمی داشت و در میانه یک بحث جدی بود. او در بالای میز نشسته بود و به محض اشاره به هر یک از افسران، آنها شروع به صحبت در مورد نقش واحد خود در استراتژی کلی میکردند.
حجم
۸۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۱ صفحه
حجم
۸۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۱ صفحه
نظرات کاربران
کتاب بسیار جالبی است و صورت داستان وار درباره قهرمان بودن در زندگی روزمره صحبت میکند. ترجمه بسیار روانی دارد.
ترجمه روان و مناسبی دارد
اصلا جذاب نبود مطالبی که یه فرد عامی هم بلده هییچ حرف تازه و جذابی توش نبود