کتاب کانت و مسئله متافیزیک
معرفی کتاب کانت و مسئله متافیزیک
کتاب کانت و مسئله متافیزیک اثری از مارتین هایدگر است که با ترجمه مهدی نصر به چاپ رسیده است.
درباره کتاب کانت و مسئله متافیزیک
کتاب پیش رو، جلد سوم از مجموعه آثار هایدگر، منتشرشده در سال ۱۹۲۹، است و اثری برجسته در بهاصطلاح دورۀ نخست تفکر هایدگر به شمار میآید. بسیاری از مفسرین، آن را قسمتی مهم از بخش دوم هستی و زمان میدانند که هرگز با عنوان هستی و زمان نگاشته نشد. تفسیر پیش رو، برای نخستین بار در درسگفتار چهارساعته ترم زمستان ۲۸/۱۹۲۷ و بعدها در درسگفتارها و سلسله درسگفتارهای مختلف (در موسسۀ هردر در ریگا در سپتامبر ۱۹۲۸ و در درسهای کلاسی داووس) ارائه شد.
ناشر برای انتشار این کتاب، از دستنوشتۀ «کانت و مسئلۀ متافیزیک» بهره برده است.
خواندن کتاب کانت و مسئله متافیزیک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دانشجویان و پزوهشگران حوزه فلسفه مدرن مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب کانت و مسئله متافیزیک
درآمد: درونمایۀ این پژوهش و ساختار آن
تشریح ایدۀ انتولوژی بنیادین از طریق تفسیر نقد خرد ناب بهمثابه شالودهگذاری متافیزیک
پژوهش پیشِ رو این وظیفه را بر عهده خویش میگیرد که نقد خرد ناب کانت را بهمنزلۀ شالودهگذاریِ متافیزیک تفسیر کند، بدان هدف که اینگونه، مسئلۀ متافیزیک را بهعنوان مسئلۀ انتولوژی بنیادین، پیشاروی دیدگان به نمایش بگذارد.
انتولوژی بنیادین، آن تحلیل انتولوژیک از ذات پایانمند انسان است که قرار است برای متافیزیکی که «به طبیعت انسان تعلق دارد»، پایهریزیای را فراهمآورد. انتولوژی بنیادین، متافیزیک دازاین بشری است که برای فراهمکردن امکان متافیزیک [در حالت کلی]، ضرورتاً میخواهیم به آن دست پیدا کنیم. انتولوژی بنیادین اساساً از هرگونه انسانشناسی، همچنین انسانشناسی فلسفی، متمایز میماند. تشریح ایدۀ انتولوژی بنیادین بدین معناست: توضیحدادن تحلیل انتولوژیک توصیفشده از دازاین بهعنوان شرط لازم، و از رهگذر آن روشنساختنِ این موضوع که انتولوژی بنیادین با چه هدف و به چه شیوهای، با چه محدودیت و تحت چه پیشفرضهایی این پرسش انضمامی را مطرح میکند: انسان چیست؟ اما اگر بپذیریم که یک ایده، خود را در وهلۀ اول از طریق قدرتِ خود برای وضوحبخشیدن [به معانی فلسفی] آشکار میسازد، ایدۀ انتولوژی بنیادین باید خود را در راه تفسیر «نقد خرد ناب» بهمنزلۀ شالودهگذاری متافیزیک، به اثبات رساند و بازنمایاند.
ازاینرو، باید قبل از هرچیز روشن شود، «شالودهگذاری» در حالت کلی مبیّن چیست. این عبارت معنای خود را بهروشنی در حوزۀ ساختوساز به منصۀ ظهور رسانده است. البته باید اعتراف کرد که متافیزیک، عمارتی پیشدستی نیست، لیکن با وجود این «بهعنوان خصلت طبیعی» در تمامی انسانها واقعی است. ازاینرو، شالودهگذاری متافیزیک میتواند چنین معنایی داشته باشد: ریختن پایهای برای این متافیزیک طبیعی و همین طور جایگزینکردن پایهریزیِ ازقبل کارگذاشتهشدهای با قالبریختنِ پایهای جدید. اما باید همین پیشنهاده را که این پایهریزی، گویی کارکرد تولید فرعی پیریزیهایی را برای عمارتی به پایانرسیده دارد، از ایدۀ شالودهگذاری مبرا نگاه داشت. حال آنکه به بیانی صحیحتر، شالودهگذاری، طرحافکنی خودِ نقشۀ سازه است، بهگونهای که این نقشه در مطابقت با سازه، دستورالعملی ارائه میدهد، مبنی بر اینکه سازۀ آن بنا بر چه پایهای و چگونه بنیان نهاده شود. اما از سوی دیگر، شالودهگذاری متافیزیک در مقام طرحافکنیِ نقشۀ سازه، ایجاد توخالی یک سیستم و اجزای آن نیست، بلکه محدودکردن ساختمانی آن، و تشخیص امکان درونی متافیزیک، یعنی تعیین انضمامی ذات آن، است. با وجود این، هر تعیین ذاتی، در وهلۀ نخست، خود را در آشکارکردن شالودۀ ذاتی تکمیل میکند.
بنابراین شالودهگذاری بهعنوان طرحافکنیِ امکان درونی متافیزیک، ضرورتاً یک نوع اجازهدادن به اثربخشیِ حاملبودن شالوده ساختهشده است. اینکه آیا چنین چیزی به وقوع میپیوندد یا خیر، و اینکه چگونه به وقوع میپیوندد، سنگ محک آغازینبودن و گسترۀ شالودهگذاری است.
اگر تفسیر پیش رو از نقد خرد ناب در این راه موفقیتی حاصل کند که آغازینبودن آغاز متافیزیک را به نور روشنایی درآورد، آنگاه این آغازینبودن بهفراخور ذات خود، تنها در صورتی بهگونهای اصیل فهمیده میشود که علاوه بر آن قبلاً به عرصۀ کنشِ رویداد انضمامیِ اجازهدادن به سرچشمهگرفتن، نیز درآورده شود؛ یعنی آنگاه که شالودهگذاری متافیزیک ازسرگرفته شده باشد.
تا هنگامی که متافیزیک به «طبیعت بشر» تعلق داشته باشد و به همراه آن وجودی واقعی داشته باشد، همواره نیز خود را از قبل در قالب این یا آن صورت، وسعت بخشیده است. ازاینرو، شالودهگذاری آشکارِ متافیزیک هرگز از بنیاد نیستی روی نمیدهد، بلکه در ساحت قدرت و عدم قدرت سنت، به وقوع میپیوندد؛ سنتی که برای متافیزیک، امکانات سرآغاز را پیشاپیش ترسیم و تثبیت میکند؛ اما در این صورت، هر شالودهگذاری با عنایت به سنتی که آن را در بر گرفته، در ارتباط با [سنتهای] قبلی، یک نوع دگردیسی از وظیفهای یکسان است. پس ازاینرو، تفسیر پیش رو از نقد خرد ناب، در مقام شالودهگذاری متافیزیک باید تلاش کند که چهار نکته را بهروشنی توضیح دهد:
شالودهگذاری متافیزیک در سرآغاز؛
شالودهگذاری متافیزیک در عرصۀ متحققشدن؛
شالودهگذاری متافیزیک در آغازینبودن آن؛
شالودهگذاری متافیزیک در ازسرگیری.
حجم
۳۲۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۲۷ صفحه
حجم
۳۲۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۲۷ صفحه