کتاب یک فیلم، یک جهان؛ لولیتا
معرفی کتاب یک فیلم، یک جهان؛ لولیتا
یک فیلم، یک جهان؛ لولیتا، اثر ریچارد کورلیس است که با ترجمه نیکا خمسی منتشر شده است. این اثر یکی از کتابهای مجموعه یک فیلم، یک جهان انتشارات خوب است. کورلیس در این کتاب فیلم لولیتا اثر استنلی کوبریک را بررسی میکند و آن را به وسعت یک جهان میبیند.
درباره مجموعه یک فیلم یک جهان
مجموعه «یک فیلم، یک جهان» مشتمل بر تکنگاریهایی است دربارهٔ فیلمهای نامی و اثرگذار تاریخ سینما. در انتخاب این کتابها، نه فیلمهایی خاص و سلیقهای مشخص بلکه اهمیت فیلم و کتاب مد نظر در اولویت است و از میان چندینوچند مجموعهٔ کتاب انگلیسی و فرانسوی، آثاری برگزیده میشوند که تا حد ممکن با تاریخ کتابهای سینمایی ایران نسبتی داشته باشند و جای خالی آنها حس شود؛ البته در مواردی نیز که کتاب دلخواه موجود نیست، کتابی مختص این مجموعه تدوین میشود.
هر کتابی از مجموعهٔ «یک فیلم، یک جهان» درصدد است «فیلم» مورد مطالعهاش را به وسعت یک «جهان» ببیند.
درباره فیلم لولیتا
استنلی کوبریک، لولیتا را در سال ۱۹۶۲ بر اساس رمان ویلادیمیر ناباکوف ساخت. ناباکوف نگارش این کتاب را در سال ۱۹۴۷ آغاز کرد و در بهار ۱۹۵۴ به پایانش رساند. در سال ۱۹۵۵، انتشارات المپیا آن را در پاریس به چاپ رساند، در ۱۹۵۸ جی. پی. پوتنَمز سانز آن را در ایالات متحده منتشر کرد، و در ۱۹۵۹ وایدِنفِلد اَند نیکلسن نشر آن را در بریتانیا بر عهده گرفت.
داستان این فیلم به دلداگی یک نویسنده میانسال به اسم هامبرت به یک دختر نوجوان بسیار زیبا می پردازد. فیلم با یک فلش فوروارد آغاز میشود به زمانی که نویسنده یک هنرمن به اسم کلر را به قتل میرساند. ما دلیل قتل را نمی دانیم اما هامبرت می گوید پای دختری به اسم لولیتا در میان است.
کوبریک در این فیلم بیننده را با خود همراه می کند تا دلیل قتل کلر را پیدا کند.
جزيیات رمان و فیلم با هم تفاوت هایی دارد و کوبریک در فیلمش سعی کرده خصوصیات منفی هامبرت را بزداید. و حس همدردی بیننده را بیشتر برانگیزد.
جالب اینجاست که ناباکوف از لولیتا به عنوان «بهترین اثر انگلیسیزبانش» نام برده است و این نظر امروزه فروتنانه به نظر میرسد اما کوبریک فیلم لولیتا را تنها شکست آشکار خود نامیده است. او در سال ۱۹۷۲، به مجلهٔ نیوزویک گفت: «اگر میدانستم محدودیتهای ادارهٔ سانسور چقدر شدید خواهد بود، به احتمال زیاد اصلاً این فیلم را نمیساختم.»
در سال ۱۹۸۷، او نزد مجلهٔ خبری اشپیگل اذعان کرد که عامل محدودیتها چیزی بیش از سانسور بوده است. این رمان شکوهش را مدیون شیوهٔ روایی بینظیرش است و او شهامت لازم را برای ساخت فیلمی از روی آن نداشته. کوبریک گفت: «اگر این اثر به قلم نویسندهای کماهمیتتر نوشته شده بود، ممکن بود فیلمی بهتر از آب دربیاید.»
خواندن کتاب یک فیلم، یک جهان؛ لولیتا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به سینما و نقدهای سینمایی مخاطبان این کتاب و این مجموعهاند.
بخشی از کتاب یک فیلم، یک جهان؛ لولیتا
کوبریک در دبیرستان تَفت «عکاسی درجهٔ یک» بود، ولی وارد دانشگاه نشد. در عوض، به عنوان عکاس به استخدام مجلهٔ لوک درآمد. از دوران جوانی هدفش مشخص بود؛ تصمیم گرفته بود فیلم بسازد، و در بیستویک سالگی نخستین فیلمش را ساخت. او نویسندگی، تهیهکنندگی، کارگردانی، فیلمبرداری و تدوین روز پرواز (۱۹۵۰) و کشیش پرنده (۱۹۵۱) را بر عهده گرفت و استودیوی آر. کِی. اُ این دو مستند کوتاه را عرضه کرد؛ هر دو فیلم نشاندهندهٔ دلمشغولی او در زمینهٔ هوانوردی بودند که بعدها در اودیسهٔ فضایی ۲۰۰۱ به اوج خود رسید.
فیلم لولیتای او همانجایی شروع میشود که رمان پایان مییابد، یعنی با قتل. فیلمسازان برای انتقال ماجراهای انتهایی رمان به ابتدای فیلم چند دلیل داشتند، ولی یکی از دلایل کوبریک ممکن است قراردادن تماشاگر در فضا و موقعیت بوده باشد. همهٔ پنج فیلم بلند قبلی او دربارهٔ مردانی بودند که مرتکب قتل میشوند. اولین فیلم، هراس و هوس (۱۹۵۳)، که دربارهٔ گرفتاری گروهی چهارنفره از جنگجویان است، به طور خودآگاهانه با سبکی شاعرانه فیلمبرداری شده است که کوبریک بعدها آن را مهار کرد.
ولی در بوسهٔ قاتل (۱۹۵۵) چنین نبود. این فیلم عناصری از دو سبک را درهم میآمیزد: در بارانداز (مشتزنی که اوقاتش را روی پشت بام منزلی اجارهای میگذراند، محبت بیدریغ خود را به حیوانات خانگی ابراز میکند و دختری موطلایی و باریکاندام را دوست میدارد) و مظاهر مبتذل فیلمهای سودجویانهٔ اواسط دههٔ ۱۹۵۰ (محلهٔ فقیرنشین، زدوخورد با مشت، زنی که برای خودنمایی پلیورش را از تن درمیآورد تا لباس سیاهرنگش را نشان دهد، و متجاوزی که به دختری حمله میکند و بر او مسلط میشود). ولی کوبریک آن را مانند مستندی هنری، با نورپردازی غمانگیز فیلم نوآر، فیلمبرداری میکند. این فیلم مانند رمانی اگزیستانسیالیستی است که عجولانه جلد شمیزی با تصویر مردی بزنبهادر رویش چسبانده باشند تا سود بیشتری عایدشان شود. قصهاش بیاهمیت است؛ همهچیزِ فیلمْ حالوهوای آن است؛ گفتارِ روی تصویر بیش از دیالوگ است. قیافههای زمخت، خیابانهای خلوت و پر از زباله، و حقههای فیلمبرداری (پیشنماسازی دراماتیک و تصاویر نگاتیو) باعث میشوند بوسهٔ قاتل پدرخواندهای فراموششده برای خیابانهای پایینشهر به نظر برسد.
فیلم بعدی، کشتن (۱۹۵۶)، نخستین فیلم کوبریک با مشارکت هریس بود ــ او جوان متمولی بود که بعدها راههای افتخار و لولیتا را نیز تهیه کرد ــ و این فیلم هر دوی آنها را به دورهٔ مهم فیلمهای درجهٔ ب۳۹ پرتاب کرد. پیرنگ رمان مبدأ، یعنی قطع رابطهٔ لایونل وایت، ساده بود: پنج مرد با همدستی یکدیگر به گاوصندوق یک پیست اسبدوانی دستبرد میزنند. ولی وایت قصهاش را از میان تندبادی از ارجاعاتی به گذشته و کنایهها پیش برده است، و این فیلم که در ردهٔ فیلمهایی با مضمون سرقت مسلحانه حکم همشهری کین را دارد، این قصه را ماهرانه به تصویر کشیده است. موفقیت فیلمهای دقیقی با مضمون سرقت مانند جنگل آسفالت و ریفیفی ــ که در آنها صحنههای تماشایی مردانی که نقشهٔ جنایتی خطرناک را میکشند، گیرایی صحنههای زدوخورد با چاقو را داشت ــ به کوبریک آموخت که چالاکی شخصیتها برای موفقیت فیلم کافی است. لزومی ندارد بازیگران احساساتشان را بروز دهند. زندگی خصوصی آنها میتواند به نحو عبرتآموزی ملالآور باشد، بهخصوص زندگی جرج پیتیِ خجالتی (الیشا کوک جونیور) که صندوقدار پیست اسبدوانی است، و همسرش شری (ماری ویندسور). مرد وسایل آسایش همسر نازپروردهاش را فراهم میآورد و شکوِه میکند، زن تنپرور است و او را تحقیر میکند، و کوبریک، با شکیبایی بینظیر، ناظر تکتک این ضربات تازیانه است؛ این تلخی روابط چندین دقیقه، اغلب بدون تقطیع، ادامه مییابد. این صحنهها از لحاظ محتوای بصری و عاطفیْ طرحی دقیق است برای نیمهٔ دوم لولیتا، که در آن هامبرت و لو تا سحر دست از گلایه برنمیدارند.
حجم
۵۵۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۵۵۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
نظرات کاربران
مثل بقیه کتابهای این مجموعه، این کتاب هم از سری کتابهای منتشر شده توسط موسسه فیلم بریتانیا BFI است. که خواندنش برای هر علاقهمندی به ادبیات، هنر و به ویژه صنعت فیلم و سینما فوقالعاده لذت بخشه. بسیار عالی، سودمند
لطفا در طاقچه بی نهایت قرار بدید ممنون