دانلود و خرید کتاب دروغگویی روی مبل اروین د. یالوم ترجمه موسی رضایی
تصویر جلد کتاب دروغگویی روی مبل

کتاب دروغگویی روی مبل

معرفی کتاب دروغگویی روی مبل

دروغگویی روی مبل نوشته اروین یالوم، نویسنده و روان‌پزشک معاصر هستی‌گرا است. این کتاب با ترجمهٔ موسی رضایی در انتشارات اسپینا به چاپ رسیده است. در زیر پوسته بسیاری از مشاغل، مسائل ظریف و ناپیدایی وجود دارد که دیگران از آنها آگاه نیستند. در این میان دنیای پزشکی یکی از عجیب‌ترین این مشاغل است و شاید روان‌پزشکی پر رمز و رازترین آنها باشد. در دروغ‌گویی روی مبل و دیگر کتاب‌های یالوم تا حدی از این ناشناخته‌ها رمزگشایی می‌شود.

درباره کتاب دروغگویی روی مبل

اروین د. یالوم، نویسنده و روانپزشک هستی‌گرا که در ایران با کتاب معروف «وقتی نیچه گریست» شناخته می‌شود، در دروغگویی روی مبل به رابطه میان پزشک و بیمار می‌پردازد و داستان سه پزشک با تیپ‌های شخصیتی متفاوت را بیان می‌کند.

کتاب با داستان روان‌درمانگری به نام دکتر تراتر آغاز می‌شود. یکی از بیمارانش زنی است که چهل سال از او جوان‌تر است و تراتر با او رابطه‌‌ای بیش از رابطه‌ی پزشک و بیمار برقرار می‌کند. کمیته اخلاقی متوجه مسئله می‌شود و پزشکی به نام ارنست لش را مسئول پیگیری قضیه می‌کند اما بعد از مدتی خود این پزشک با توطئه همسر یکی از بیماران خود روبرو می‌شود، زنی که می‌خواهد با اغوا کردن ارنست او را به دردسر بیندازد، داستان آخر درباره پزشک پول‌پرستی به نام مارشال است که از قضا بیماری ثروتمند به مطبش می‌آید. مارشال تلاش می‌کند با ترفندهای مختلف، بیمار را مشتری دائمی خود نگه دارد.

یالوم در این سه داستان که درهم گره خورده‌اند با ترکیب واقعیت‌های روان کاوی، روابط پیچیده میان روانپزشک و بیمار را نشان داده‌است. پزشکانی که بیمارانشان را مداوا می‌کنند اما در زوایای پنهان روح و ذهنشان، خود هم دچار بیماری هستند.

درباره اروین د. ‌یالوم

اروین دیوید یالوم در سال ۱۹۳۱، در واشینگتن دی سی، ایالات متحده آمریکا متولد شد. او در مقام روانپزشک وجودگرا (اگزیستانسیالیست) و نویسنده آمریکایی فعالیت می‌کند. اروین در سال ۱۹۵۶ در بوستون در رشته پزشکی و در سال ۱۹۶۰ در نیویورک در رشته روانپزشکی فارغ‌التحصیل شد. او در دانشگاه استنفورد الگوی روانشناسی هستی‌گرا یا اگزیستانسیال را پایه‌گذاری کرد. یالوم آثار دانشگاهی متعدد و چند رمان موفق تألیف کرده ‌است. اما بیشتر به‌عنوان نویسنده رمان‌های روانشناختی و همه‌فهم در حوزه علم روانشناسی، شهرت جهانی دارد. رمان وقتی نیچه گریست را باید مشهورترین اثر او دانست.

کتاب دروغگویی روی مبل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به آثار یالوم از مطالعهٔ این اثر نیز لذت خواهند برد.

بخشی از کتاب دروغگویی روی مبل

«به گمانم بل به این دلیل از من خوشش آمد که با او مثل یک آدم رفتار می‌کردم. درست همان کاری را می‌کردم که تو الان می‌کنی ـ و می‌خواهم به تو بگویم دکتر لش، به خاطر این کارت ممنونم. من هیچکدام از پرونده‌های او را نخواندم. بدون هیچ پیش آگاهی شروع کردم، می‌خواستم ذهنم کاملا خالی باشد. من هرگز به بل نگفتم بیماری‌اش چیست؛ نگفتم به اختلال شخصیت مرزی، اختلال تغذیه‌ای، اختلال تکانشی یا مردم گریزی مبتلا است. با همهٔ بیمارانم همینطور برخورد می‌کنم. و امیدوارم شما هم هیچوقت به من نگویید.

«چه گفتید؟ آیا فکر می‌کردم جایی برای تشخیص هم وجود دارد؟ خب، می‌دانم شماها تازه فارغ‌التحصیل شده‌اید و کل صنعت روان‌داروشناسی به تشخیص زنده است. مجله‌های روانپزشکی پر از مطالب بی‌معنی راجع به تفاوت‌های ظریف تشخیص است. خرت و پرت‌های آینده. می‌دانم این موضوع برای بعضی از بیماری‌های روانی مهم است، اما نقش کوچکی را بازی می‌کند، و در واقع در روان درمانی روزانه نقشی منفی دارد. تا به حال فکر کردی اولین بار که یک بیمار را ویزیت می‌کنی تشخیص دادن راحت‌تر است و وقتی بیشتر می‌شناسیش، سخت‌تر می‌شود؟ از هر درمانگر باتجربه به طور خصوصی بپرسی همین را به تو می‌گوید ـ به عبارت دیگر، قطعیت با شناخت رابطه معکوس دارد و نوعی علم است، ها؟

«دارم به شما می‌گویم دکتر لَش، که من برای بل تشخیصی انجام ندادم؛ و حتی به آن هم فکر نکردم. هنوز هم نمی‌کنم. با وجود اتفاقی که افتاد، با وجود کاری که با من کرد، هنوز هم این کار را نمی‌کنم. و به گمانم او هم این را می‌دانست. ما فقط دو انسان بودیم که با هم ارتباط برقرار کردیم. و من بل را دوست داشتم. همیشه دوستش داشتم. خیلی دوستش داشتم. او هم این را می‌دانست. شاید نکتهٔ اصلی هم همین بود.

«آن موقع بل بیمار خوبی برای گفتار درمانی نبود ـ برای هیچ روش درمانی استانداردی خوب نبود. او تکانشی۳۵ و عمل‌گرا بود، دربارهٔ خودش کنجکاو نبود، درونگرا نبود و نمی‌توانست تداعی آزاد داشته باشد. او همیشه در کارهای معمول درمان شکست می‌خورد ـ کارهایی مثل خودارزیابی، بصیرت ـ و بعد احساسش دربارهٔ خودش بدتر می‌شد. به همین دلیل درمان همیشه بی‌اثر بود. و به همین دلیل فهمیده بودم باید توجهش را به طریقی دیگر جلب کنم. به همین دلیل بود که می‌بایست درمانی جدید را برای بل ابداع می‌کردم.

«مثلا چی؟ خب، بگذار یک مثال از اوایل درمان، شاید ماه سوم یا چهارم، بزنم. من روی رفتار جنسی خودویرانگر او تمرکز کرده بودم و می‌پرسیدم واقعآ از مردها، از جمله اولین مرد زندگی‌اش یعنی پدرش، چه می‌خواهد. اما به هیچ کجا نمی‌رسیدم. او از صحبت دربارهٔ گذشته‌اش به شدت پرهیز می‌کرد ـ می‌گفت با بقیهٔ روانکاوها خیلی درباره‌اش حرف زده. همچنین عقیده داشت زیر و رو کردن خاکستر گذشته‌ها فقط بهانه‌ای برای فرار از مسئولیت کارهای‌مان است. او کتابم راجع به روان‌کاوی را خوانده بود و گفته‌های مرا بازگو می‌کرد. از این کارش بیزار بودم. وقتی بیماران با بازگو کردن جمله‌های کتاب خودت مقاومت می‌کنند، یعنی بر تو مسلط شده‌اند.

«در یکی از جلسات، از او دربارهٔ اولین خیالبافی‌ها یا فانتزی‌های جنسی‌اش پرسیدم و او برای مسخره کردن من فانتزی‌ای را تعریف کرد که مربوط به هشت یا نه سالگی‌اش بود: بیرون طوفان بود، او که مثل موش آبکشیده خیس شده بود وارد اتاقی شد که در آن مردی مسن‌تر منتظرش بود. آن مرد در آغوشش می‌کشد، لباس‌های خیسش را می‌کند، با حولهٔ گرم و بزرگی خشکش می‌کند و به او شکلات داغ می‌دهد. پس به او پیشنهاد کردم نقش بازی کنیم: گفتم از مطب بیرون برود و در حالی که وانمود می‌کند خیس و سردش شده، دوباره وارد شود. البته قسمت بیرون آوردن لباس‌هایش را حذف کردم، حوله بزرگی از دستشویی آوردم و با شدت خشکش کردم ـ طوری که حالت غیرجنسی آن حفظ شود ـ همانطوری که همیشه می‌کردم. کمر و موهایش را خشک کردم، بعد حوله را دورش پیچاندم و نشاندمش و برایش یک فنجان شکلات داغ فوری درست کردم.

«نپرس چرا و چطور در آن موقع تصمیم به این کار گرفتم. اگر به اندازهٔ من طبابت کرده باشی، یاد می‌گیری به غریزه‌ات اعتماد کنی. و این امر همه چیز را عوض می‌کند. بل تا مدتی حرف نزد، اشک در چشمانش جمع شد و بعد مثل بچه‌ها با صدای بلند زد زیر گریه. بل هرگز در طول درمان گریه نکرده بود. مقاومتش درهم شکسته بود.

«منظورم از درهم شکستن مقاومت چیست؟ منظورم این است که به من اعتماد کرد، باور کرد با هم توافق داریم. اصطلاح تخصصی‌اش دکتر لش، «رابطهٔ درمانی» است. بعد از آن، او تبدیل به یک بیمار واقعی شد. چیزهای مهمی بروز می‌داد. برای جلسهٔ بعد شروع کرد به زندگی کردن. درمان به اصل مهم زندگی‌اش تبدیل شد. بارها و بارها می‌گفت چقدر برایش مهم هستم. و همهٔ اینها فقط بعد از سه ماه اتفاق افتاد.

من خیلی مهم بودم؟ نه، دکتر لش. درمانگر در اوایل درمان نمی‌تواند آنقدرها مهم باشد. حتی فروید از استراتژی جایگزین کردن یک روان‌رنجوری۳۶ با روان‌رنجوری انتقال۳۷ استفاده می‌کرد ـ این روشی قدرتمند برای تسلط یافتن بر نشانه‌های مخرب است.

«به نظرم گیج شده‌ای. خب، جریان از این قرار است که درمانگر ذهن بیمار را به خود مشغول می‌کند ـ بیمار دربارهٔ هر جلسه عمیقآ فکر می‌کند، مابین جلساتش گفتگوهای خیالی طولانی با درمانگر دارد. سرانجام درمان بر این علائم غلبه می‌کند. به عبارت دیگر، علائم به جای آنکه توسط عوامل عصبی درونی ایجاد شوند، طبق مقتضیات رابطهٔ درمانی نوسان پیدا می‌کنند.

«نه ممنون، دیگه قهوه نمی‌خورم ارنست. ولی تو کمی بخور. اشکالی ندارد ارنست صدایت کنم؟ خوبه. پس در ادامه من از این پیشرفت به نفع خودم استفاده کردم. من همه کاری کردم تا برای بل اهمیت بیشتری پیدا کنم. به هر سؤالی که دربارهٔ زندگی‌ام می‌پرسید جواب می‌دادم، از بخش‌های مثبت زندگی او پشتیبانی می‌کردم. می‌گفتم زن بسیار باهوش و زیبایی است. می‌گفتم از کاری که با خود می‌کند بیزارم و این را خیلی رک می‌گفتم. هیچکدام از این کارها سخت نبود: تنها کاری که باید می‌کردم، گفتن حقیقت بود.

«قبلا دربارهٔ روشم پرسیدی. شاید بهترین جوابم این باشد که حقیقت را می‌گفتم. کم‌کم نقش من در زندگی خیالی‌اش پررنگ‌تر شد. دربارهٔ جفت‌مان خیال‌پردازی‌های طولانی می‌کرد ـ با هم بودن، همدیگر را بغل کردن، بازی‌های بچه‌گانه کردن، به او غذا دادن. یک بار ظرفی از ژله با قاشق به مطب آورد و از من خواست آن را به وی بخورانم ـ من هم به خاطر خشنودی‌اش این کار را کردم.

«به نظر معصومانه می‌آید، نه؟ اما من، حتی از همان اول هم می‌دانستم که یک سایه‌ای در حال شکل‌گیری است. بعدآ هم می‌دانستم، وقتی گفت موقع غذا دادن به او چقدر تحریک می‌شود هم می‌دانستم قضیه چیست. وقتی از قایق سواری‌های طولانی مدتش، دو سه روز در هفته، می‌گفت و این که دلیلش تنها این است که می‌خواهد تنها باشد و روی آب شناور شود و از خیال‌پردازی‌هایش دربارهٔ من لذت ببرد، هم می‌دانستم. می‌دانستم رویکردم پرمخاطره است، اما یک ریسک حساب شده. داشتم انتقال مثبت را میسر می‌کردم تا بتوانم با کمک آن با خودویرانگری او بجنگم.

معرفی نویسنده
عکس اروین  د. یالوم
اروین د. یالوم
آمریکایی | تولد ۱۹۳۱

اروین د. یالوم روانپزشک اگزیستانسیال آمریکایی است. او استاد بازنشسته روانپزشکی در دانشگاه استنفورد و همچنین نویسنده روایت‌های واقعی و تخیلی داستانی و آثار فلسفی و روانشناسانه است.

مهسا
۱۴۰۲/۰۱/۰۸

بنظر من این کتاب برای کسی که به روانشناسی علاقه داره خیلی جذاب می‌تونه باشه. مخصوصاً اینکه یه مساله رو از زوایای دید آدمای مختلف بررسی میکنه. یه جاهاییش خسته کننده میشه و بنظر میرسه نویسنده خیلی شاخ و برگ

- بیشتر
روشنک
۱۴۰۲/۱۲/۲۸

یک رومان روانشناختی عالی و جذاب.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۹۰ صفحه

حجم

۴۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۹۰ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
۴۸,۳۰۰
۳۰%
تومان