دانلود و خرید کتاب قله قاف (جلد دوم) عاطفه منجزی
تصویر جلد کتاب قله قاف (جلد دوم)

کتاب قله قاف (جلد دوم)

نویسنده:عاطفه منجزی
امتیاز:
۳.۶از ۲۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب قله قاف (جلد دوم)

کتاب قله قاف (جلد دوم) نوشته عاطفه منجزی است. مانا، دختری که هنوز در یافتن مسیر خود، سردرگم است، برای حفظ زندگی خود و خواهرش دست به انتخاب‌هایی می‌زند که مسیر زندگی او و خانواده‌اش را تغییر می‌دهد. مانا و خواهرش به خاطر اختلافات پدر و مادرشان ناچار می‌شوند از آن‌ها فاصله بگیرند و خودشان مسیر زندگیشان را در جای دیگری با آرامش بیشتر پیش ببرند اما گویی این آرامش موقت است و عشق سر راه است و در کمین.

درباره کتاب قله قاف (جلد دوم)

 کتاب دو جلدی قله قاف ماجراهای زندگی دختری به نام مانا را شرح می‌دهد. دختری که با جدایی والدینش مواجه می‌شود و روزهایی سختی را می‌گذراند. در این شرایط مانا و خواهرش سونیا که از مشاجرات والدینشان خسته شده‌ بودند به خانه‌ مادربزرگشان می‌روند. آن‌ها در آنجا با همسایه‌های جدیدی آشنا می‌شوند و ماجراهای جدیدی در زندگی‌ آن‌ها رخ می‌دهد.

خواندن کتاب قله قاف (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانهٔ ایرانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب قله قاف (جلد دوم)

به اجبار برطبق دستور اکید بابامنوچ، همان خانهٔ آتابیگ لباس‌هایم را عوض کردم. تازه بعدش هم کاوه و بیتاجون تا جلوی در خانهٔ آتابیگ اسکورتمان کردند و بالاخره به همراه کیان راهی شدیم. بین راه چند جایی گرفتار مأموران طرح ترافیک شدیم که پای درب و داغان کیان، مجوز ورودمان به طرح شد و با هزار مصیبت به راهمان ادامه دادیم. کیان از وقتی بیرون آمدیم تا وقتی با خستگی فراوان دوباره توی ماشین نشستیم، حتی یک کلمه هم با من حرف نزده بود. من هم اصراری به حرف زدن نداشتم. مهم این بود که آتابیگ او را مجبور به پذیرش کمک کرده بود. برایم اهمیتی‌نداشت که بد خلقی کند یا حرف نزند، چیزی که برایم اهمیت داشت، کم شدن شر مهرداد از سرم بود. احساسم را گم کرده بودم و شاید بهتر بود می‌گفتم باورم را! شناختی که از آدم‌های اطرافم داشتم، مدام در مهی غلیظ محو می‌شد و دوباره به شکلی غریب جلوی نگاهم به تصویر کشیده می‌شد. اگر غیر از این بود، چطور تا آن‌موقع نتوانسته بودم ذات واقعی مهرداد را بشناسم؟! یعنی چقدر کوردل بوده‌ام که آنقدر به او بها می‌دادم؟ اگر خدا کمکم نمی‌کرد و دستش رو نمی‌شد، شاید حالا یک بچه هم از او داشتم و زندگی‌ام شده بود زندگی امروز عمه پریچهر. دلم برای او هم می‌سوخت، ولی کاری از دست هیچ کداممان برای او بر نمی‌آمد. بین راه برگشت به خانه، ضبط ماشینم را روشن کردم تا از اصطکاک بیش از حد سکوت با پرده‌های گوشم کم کنم. سی‌دی شلوغ و پر سروصدایی بود، عادت به گوش دادن اینطور موسیقی‌ها نداشتم. چند هفته قبل این سی‌دی را از یک دست فروش خریده بودم و هنوز فرصت گوش کردنش را نکرده بودم. سی‌دی داشت برای خودش می‌خواند و من هم توی حال و هوای خودم بودم و هیچ توجهی به موسیقی پخش‌شده نداشتم. یک‌دفعه کیان خم شد و ضبط را خاموش کرد. از گوشهٔ چشم نگاهش کردم و بعد از مکث کوتاهی دوباره دست بردم دکمهٔ روشن شدن ضبط را زدم و این بار گوشم را کار گرفتم:

اومدم حریرِگل به تنت بپوشم

یه شراب کهنه از عشق تو بپوشم

نامزدمو بدین برم

می‌خوام که قربونش برم

عاشقشم، دیوونه‌شم

از صبح تا شب، در خونه‌شم

مایی
۱۴۰۱/۰۱/۰۱

عالیه

قاصدک
۱۴۰۳/۰۹/۱۰

داستانش یه جوری بود،مثل فیلم هندیها دو خانواده که همسایه اند ،اعضایشون باهم وصلت میکنن،یه کمی هم زیاد کشدار بود،ولی درکل موضوعش خوب بود.

تسنيم
۱۴۰۲/۰۳/۱۲

فقط جلد دوم رو خریدم که بشه کش اومدنشو تحمل کرد

آتوسا
۱۴۰۱/۰۹/۰۶

نظرم در مورد این کتاب بخوام بگم در گروه ادبیات عامه پسند رمان خوبیه از نظر اینکه رمان خانواده محوره .پدر خانواده نقش حامی داره و به بچه هاش علاقه منده ،آدمو به خواندن رمان دلگرم نگه میداره اما اتفاقاتی

- بیشتر
کاربر ۳۲۰۸۴۶۴
۱۴۰۰/۱۰/۳۰

خیلی خوب بودمخصوصا گنجاندن مراسم ملی ومذهبی در داستان ممنون ازخانم منجزی

حجم

۳۹۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۶۸ صفحه

حجم

۳۹۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۶۸ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان