دانلود و خرید کتاب و من فقط نگاه می کنم افسانه مرادی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب و من فقط نگاه می کنم اثر افسانه مرادی

کتاب و من فقط نگاه می کنم

انتشارات:نشر حکمت کلمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب و من فقط نگاه می کنم

و من فقط نگاه می‌کنم دفتر شعری از شاعر معاصر ایرانی، افسانه مرادی است که در نشر حکمت کلمه به چاپ رسیده است.

شعر زبان احساس است و انسان امروز در میان زندگی ماشینی و دغدغه‌های کاری، خودش و احساساتش را گم کرده است،‌ این کتاب می‌تواند شما را با احساساتتان آشتی دهد، می‌توانید با خواندن اشعار این کتاب لحظه ها و احساسات متفاوتی را تجربه کنید.

خواندن کتاب و من فقط نگاه می‌کنم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به شعر معاصر فارسی مخاطبان این کتاب‌اند.

پارانویا

از تصویرم در آینه‌ها می‌ترسم

دَم می‌کشد.

چیزی در گلویم دم می‌کشد.

و من قسم خورده‌ام، جان شمعدانی را،

ساکت بمانم،

و در سیاهی سایه‌اش ریشه کنم،

تا کلمات کز کرده کنجِ گلویم بالا نیاید،

صدایم در گلوی گلدان گم شود،

تا با خاک سرفه‌هایم،

بتکانم تو را،

که از فکرم بیفتی،

و با پچ‌پچه‌هایت دور شوی،

و نگاه هم نکنی،

به خزه‌های سبز شده روی زبانم،

که با زبان ماهی‌ها حرف می‌زنم،

از صدای به‌هم خوردن لب‌هایم،

از چشمه‌های آب گرم در صدایم،

از ساقهٔ گیاهی که در گلویم سبز نشده، زرد می‌شود،

و از مچ پر از النگوی زنی که هر روز در آینه‌ها مچم را می‌گیرد،

و بی‌توجه به بخاری که از گلویم بلند می‌شود،

با نخ و سوزن لب‌هایم را می‌دوزد،

و با حلقهٔ دست‌ها دور دهانش،

داد می‌زند:

"چیزهایی هست که نمی‌دانی"

تا بالا نکشی از خودت،

جوانه بزنی روی دست‌هایت،

که فصل قلمه نزدیک است،

و نزدیک است ته‌ماندهٔ دست‌هایت دور گلویش رسوایم کند،

و دلشوره‌ای که از انگشت‌هایم می‌ریزد پای تمام گلدان‌ها،

و این صدای شکستن که از گلویم بلند می‌شود،

از بین سفال‌های شکسته بلند می‌شوی،

وسط گلویم می‌ایستی،

و با حلقهٔ دستهایت دور دهانم،

داد می‌زنم:

چیزهایی هست که نمی‌بینی،

که نمی‌بینی،

آب شیار می‌خورد و

از ساقهٔ گیاهی که در گلویم سبز نشده، زرد می‌شود،

و از مچ پر از النگوی زنی که هر روز در آینه‌ها مچم را می‌گیرد،

و بی‌توجه به بخاری که از گلویم بلند می‌شود،

با نخ و سوزن لب‌هایم را می‌دوزد،

و با حلقهٔ دست‌ها دور دهانش،

داد می‌زند:

"چیزهایی هست که نمی‌دانی"

تا بالا نکشی از خودت،

جوانه بزنی روی دست‌هایت،

که فصل قلمه نزدیک است،

و نزدیک است ته‌ماندهٔ دست‌هایت دور گلویش رسوایم کند،

و دلشوره‌ای که از انگشت‌هایم می‌ریزد پای تمام گلدان‌ها،

و این صدای شکستن که از گلویم بلند می‌شود،

از بین سفال‌های شکسته بلند می‌شوی،

وسط گلویم می‌ایستی،

و با حلقهٔ دستهایت دور دهانم،

داد می‌زنم:

چیزهایی هست که نمی‌بینی،

که نمی‌بینی،

آب شیار می‌خورد و

رد پای خیس گربه‌ای‌از خواب‌هایم رد می‌شود.

که نمی‌بینی،

از تصویرم در آینه‌ها می‌ترسم،

که نمی‌دانم،

ساقهٔ زرد شمعدانی‌ست،

یا برگی که آب از سرش می‌گذرد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۳۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۴,۸۵۰
۲,۴۲۵
۵۰%
تومان