کتاب Iخلاق در زندگی روزمره
معرفی کتاب Iخلاق در زندگی روزمره
کتاب Iخلاق در زندگی روزمره نوشته شادی جهرانی است. کتاب Iخلاق در زندگی روزمره به رعایت حقوق خود و دیگران میپردازد. این کتاب تعامل میان حق و وظیفه را بررسی میکند.
درباره کتاب Iخلاق در زندگی روزمره
از صبح تا شب با افراد گوناگونی سر و کار داریم: همسر، فرزندان، همسایگان، همکاران، بستگان، دوستان و آشنایان ... این ارتباطها، یا مستقیم و رودرروست یا غیرمستقیم: با تلفن، پیامک، ایمیل، و به طور کلی هر پیامی که ـ با واسطهٔ افراد، یا ابزار و وسایلی ـ از ما به دیگران، یا از دیگران به ما میرسد. زندگی کردن با این جماعت را چگونه میبینیم؟ شاید برخی بگویند: «سخت است. از پا دَرِمان میآورد. بارها آرزو میکنیم ای کاش به کنج خلوتی پناه ببریم که نه آدمی باشد و نه هیچ وسیلهای برای ارتباط داشتن با آدمها!»، و برخی دیگر هم بگویند: «نشاطآور و دلگرمکننده است. از سر و کار داشتن با دیگران بهرهها میبریم و تجربهها میآموزیم. حتی اگر داستان، همیشه با نرمی و خوشی پیش نرود، باز هم همراهی با دیگران ارزشش را دارد.»
توانمندیهای ما انسانها در همراهی با یکدیگر است که به تبلور و کمال میرسد، مشروط بر اینکه مانند قالی «طرح از پیش تعیینشده» را بپذیریم و هر یک، نقش خود را در این طراحی زیبا به خوبی ایفا کنیم. آن «طرح از پیشتعیینشده»، همان «حقوق و وظایف» است. این کتاب به شما کمک میکند دوگانه حقوق و وظایف را بهتر درک کنید.
خواندن کتاب Iخلاق در زندگی روزمره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به یک زندگی شاد پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب Iخلاق در زندگی روزمره
شاید شما هم مثل من از آن دست افرادی باشید که باور داریم: «من حق دیگران را بیشتر رعایت میکنم تا دیگران حق مرا»، «این مردم چقدر زودرنجاند ـ یا شاید هم بیجنبه ـ و از کوچکترین گفتار و رفتارم، بیهیچ دلیلی دلخور میشوند»، «چه پرتوقعاند و انتظار دارند برایشان شاخ غول را بشکنیم، و وای به وقتی که نشکنیم»، «چه خودخواهاند و فقط به فکر خودشان»، «خودشان را عقل کل میدانند و به نظرشان هرچه میکنند درست است و باید تأیید شود»، «غلط نکنم گرههای روانی دارند، به همین علت هم رفتارهای نسنجیدهای میکنند که بیحرمتی تمامعیار به حساب میآید» ...
ما و افرادی مثل ما چنین میاندیشیم که رفتار، گفتار، کردار، افکار، و حتی زبانِ بدنمان عیب و ایرادی که ندارد هیچ، از سر این آدمهای «معمولی» و «زیر معمولی» هم زیاد است. حالا اگر کسی پیدا شود که بر رفتار ما مهر تأیید نزند و در میان این همه حُسن و نیکویی، خردهبینی کند و عیبی بیابد، قاعدتاً و بدون شک مشکل از خودِ اوست نه ما. و میاندیشیم که چنین کسانی اساساً پایبندِ «رعایت حقوق دیگران»، «احترام به حقوق دیگران»، «حرمت نگه داشتن»، یا هر نام دیگری که بر چنین کارهایی بگذاریم، نیستند. یعنی اصولاً «من» طلبکار هستم و «دیگران» بدهکار. به بیان دیگر، نگاه من و افرادی مانند من، روی «دیگران» است و منتظرِ اینکه پایشان را کمی ـ فقط کمی ـ کج بگذارند، تا اعلام کنیم «مردمان به دادم برسید که حقم را خوردند و بُردند»، بیآنکه نیمنگاهی به خودمان، و رفتار و گفتار و کردارمان انداخته باشیم.
حتی گاهی بعضیهایمان ـ و نه همه ـ پا را از این هم فراتر میگذاریم و میگوییم: «میخواهم حقم را از این دنیا و زندگی و کل خلایق بگیرم.» البته هنگامی که از چنین کسانی پرسیده میشود: «چه حقی؟» یا «کدام حق؟»، فهرست بلندبالایی از نداشتهها، آرزوها، خواستهها، رؤیاها، شکستها، رنجشها، سَرخوردگیها، دردمندیها، بیمعرفتیها، ناجوانمردیها، توهینها، تحقیرها، و حتی تجاوزها و تعدیها را ردیف میکنند و معمولاً همهٔ عالم و آدم و زمین و آسمان را مسئولِ تمامی ناملایماتی میدانند که برایشان پیش آمده است. البته انصافاً نمیتوان ظلم و تعدی افراد در حق یکدیگر را نادیده و ناشنیده گرفت و برخی از این تعدیها به اندازهای غیرانسانی و غیراخلاقی هستند که همگان از شنیدنشان برآشفته میشوند. اما آیا حقِ من و افرادی که مانند من میاندیشند، به واقع و در نهایت، ضایع میشود؟
حجم
۵۱۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۵۱۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه