دانلود و خرید کتاب اطلس قاره های مه آلود احسان اوکتای آنار ترجمه بهناز پوری
تصویر جلد کتاب اطلس قاره های مه آلود

کتاب اطلس قاره های مه آلود

معرفی کتاب اطلس قاره های مه آلود

کتاب اطلس قاره‌ های مه آلود نوشته احسان اوکتای آنار یکی از آثار مجموعه کتاب های نارون نشر ستاک است که با ترجمه بهناز پوری می‌خوانید. این داستان ماجرای مردی به نام اوزون احسان افندی است که در قسطنطنیه زندگی می‌کند و خیال می‌کند دنیا در ذهن او جریان دارد. 

این کتاب جایزه اردال اوز را از آن خود کرده است و تا به حال به بیست زبان در دنیا ترجمه شده است. 

درباره کتاب اطلس قاره‌ های مه آلود

احسان اوکتای آنار در کتاب اطلس قاره های مه آلود، ما را به استانبول قدیم می‌برد. شخصیت‌های غیرمعمول و عجیب سر راهمان قرار می‌دهد و قصه‌هایی را در دل قصه‌های دیگر ایجاد می‌کند تا مخاطبان را میخکوب کند و همراه خود بکشاند. اوزون احسان افندی که در دوران امپراتوری عثمانی زندگی می‌کند، همانند دکارت می‌گوید: فکر می‌کنم پس هستم. اما جالب‌تر این است که او اعتقاد دیگری هم دارد. 

او خیال می‌کند که همه در دنیایی زندگی می‌کنند که او در ذهنش ساخته است. بودن باقی افراد را هم منوط به بودن خود می‌داند و همین ماجرا سبب می‌شود تا داستان‌هایی خیال‌انگیز و تاثیرگذار شکل بگیرند.

کتاب اطلس قاره‌ های مه آلود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اطلس قاره های مه آلود را به تمام دوست‌داران داستان‌های خیال انگیز پیشنهاد می‌کنیم. 

درباره احسان اوکتای آنار 

احسان اوکتای آنار، در سال ۱۹۶۰ در شهر یوزقات ترکیه به دنیا آمد. او عضو هیأت علمی دانشگاه اژه در رشته فلسفه بود و در سال ۲۰۱۱ بازنشسته شد. نخستین رمانش «اطلس قاره‌ های مه‌ آلود» را در ۱۹۹۵ نوشت که تاکنون به بیش از ۲۰ زبان زنده‌ دنیا ترجمه ‌شده است. او در سال ۲۰۰۹ جایزه‌ ادبی «اردال اوز» را گرفت. 

کتاب‌های احسان اوکتای آنار، وقایع تاریخی و به‌خصوص افسانه‌هایی مرتبط با امپراتوری عثمانی را با زبانی زیبا و زنجیروار و شبیه به داستان‌های پریان به خوانندگان تقدیم می‌کند. نویسنده؛ وقایع را با دقت و به کمک شخصیت‌های متعدد و خاص داستانی توضیح می‌دهد. این شخصیت‌ها به داستان‌های پر ماجرای او، بعد فلسفی می‌دهند. در آثار او گذرهایی به داستان‌های ماوراءالطبیعه و ادبیات فولکلور به‌وفور دیده می‌شود.

بخشی از کتاب اطلس قاره‌ های مه آلود

وقتی جان‌نثارها در را از جا می‌کندند، اوزون احسان افندی در حال رسیدن به نتیجه بود: «دنیا رؤیا است. بله، دنیا… آه، بله، دنیا قصه است». افندی «اطلس قاره‌های مه‌آلود» را که حاصل تخیلش بود، نوشت و به پسرش داد؛ اما پسر نمی‌دانست که چه ماجراهایی پیش رویش است. وارد ماجرا شده بود، غافل از اینکه این ماجراها و اتفاق‌ها در کتابی که در دست داشت، قبلاً نوشته ‌شده است.

***

یک هفته بعد، پسر با حیوانی عجیب به خانه بازگشت. مخلوقی شبیه به انسان، با دم دراز و ریش و مو. وقتی پدر برای اولین بار او را با پسرش دید فکر کرد که انسان است، حتی برای احتیاط به احترام ریش سفیدش نیم خیز شد. در اصل این حیوان میمونی ریش دار بود. خرس که کنجکاو شده بود به حیوان نزدیک شد ولی میمون نترسید. پس از اینکه بینی‌شان را به هم نزدیک کردند و همدیگر را بو کردند، کنجکاویشان هم از بین رفت. پسر به پدرش می‌گفت که قصد دارد به جای خرس، میمون را برای نمایش ببرد. پیرمرد با شنیدن این حرف‌ها اشک در چشمانش حلقه زد. یعنی اینکه او آخرین کسی بود که شغل خانوادگیشان را ادامه می‌داد. پیرمرد آن شب را تا صبح نخوابید. صبح که شد تنها پتوی موجود در خانه را روی شانه‌هایش انداخت و همراه با او خانه را ترک کرد. شهری که سال‌ها از آن پول در آورده بود را ترک کرد و به جنگل رفت. پس از طی مسافتی طولانی در جنگل خرس را در آغوش گرفت و به خواب رفت. چند شبانه‌روز جنگل‌ها و کوه‌ها را پشت سر گذاشتند. خرس هم مثل همیشه صاحبش را گرم کرد. مرد بیچاره روز به روز ضعیف‌تر و لاغرتر می‌شد. وقتی پاییز رو به پایان بود به غاری پناه آوردند. همدیگر را در آغوش گرفته و به خواب رفتند. بیرون از غار برف می‌بارید. وقتی که خرس از خواب سنگین زمستانی بیدار شد، پرندگان مهاجر را دید و پتو را از روی صاحبش برداشت و استخوان‌های صاحبش که ماه‌ها پیش مرده بود را دید.

جوان قبطی که از رفتن خرس خوشحال بود، سعی داشت نمایش دادن را به میمون یاد دهد اما زیاد هم موفق نبود. روزی وقتی دید حیوان با کیسه‌ای پول بازی می‌کند، چشمانش برق زد. وقتی کیسه را باز کرد چیزی بالای هفتاد آکچه پیدا کرد. و همچنین یک سکه ونیزی در آن بود که معلوم بود یک حاجی به عنوان بخشش داده بود. به همین ترتیب استعداد دزدی میمون را کشف کرد و تصمیم گرفت شغلی متناسب با استعدادش به او بدهد. سعی کرد میمون را کتک بزند و آموزش دهد تا فقط کیسه‌های پول را بدزد و کاری به قوطی‌های تریاک نداشته باشد. با اینکه به نظر می‌رسید که موفق شده است اما میمون تنها به دلیل غریزه کنجکاوی که از اجدادش به ارث برده بود به دنبال اشیای براق می‌رفت و کاری به نیت دزدی نداشت. با اینکه کتک خورده بود ولی باز هم به سراغ قوطی‌های صدف تریاک رفت و مقدار زیادی تریاک خورد و از حال رفت. صاحبش با دیدن او فکر کرده بود که مرده است و او را برد و در ویرانه‌ای انداخت.

bahar.a
۱۴۰۳/۰۷/۲۸

کتاب موضوع بسیار خلاقانه ای داره. اینکه همه زندگی تخیلات یک آدمه. تخیل قوی نویسنده خیلی آدمو تحت تاثیر قرار میده. داستان بعضی شخصیت ها به صورت مستقل بیان شده و بعد یک جایی به قصه اصلی پیوند میخوره و

- بیشتر

حجم

۱۷۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

حجم

۱۷۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان