کتاب دفترچه یادداشت قرمز
معرفی کتاب دفترچه یادداشت قرمز
کتاب دفترچه یادداشت قرمز نوشتهٔ آنتوان لورن است و با ترجمه گ. نسرکانی در انتشارات امتیاز منتشر شده است. این کتاب داستانی عاشقانه و جذاب است.
درباره کتاب دفترچه یادداشت قرمز
گاهی لازم است یک داستان عاشقانه بخوانید و باور داشته باشید که اتفاقات خوب میتواند برای افراد خوب بیفتد. این کتاب ساده، ملایم و زیبا است.
لورن صاحب کتابفروشی است. او در جستجوی قهوه صبحگاهی خود در کافه محلی، کیف دستی رها شدهای را پیدا میکند که بالای سطل زباله افتاده است.
لورن همیشه سعی کرده شهروند خوبی باشد پس میخواهد آن را به ایستگاه پلیس محلی ببرد. سر پلیس برای رسیدگی به این موضوع خیلی شلوغ است، لورن کیف مرموز را به خانه میبرد. او تصمیم میگیرد خودش معمای کیف را حل کند.
در میان چیزهایی که در کیف است، لوران یک دفترچه یادداشت قرمز رنگ پیدا میکند که پر از درونیترین افکار و احساسات و اتفاقات زندگی به صاحب کیف است. او سعی میکند با کنار هم گذاشتن وسایل درون کیف معمای آن را حل کند و صاحب کیف را پیدا کند.
این کتاب شما را به شهر عاشقان یعنی پاریس میبرد و در میان میلیونها نفر شما را با لورن همراه میکند تا عاشق شوید و صاحب کیف را پیدا کنید.
خواندن کتاب دفترچه یادداشت قرمز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره آنتوان لورن
آنتوان لورن متولد ۱ ژانویهٔ ۱۹۷۲ نویسنده اهل فرانسه است. اولین رمان او در سال ۲۰۰۷ برنده جایزه Drouot شد و همین موضوع او را بهسرعت مشهور کرد. در سال ۲۰۱۲ کتاب کلاه رئیسجمهور یکی از کتابهای موفق سال بود. این رمان برنده جایزه لاندرنو برای نویسندگان نوظهور و جایزه Relay شد. این کتاب که به ۱۷ زبان ترجمه شده بود در سال ۲۰۱۳ به یکی از پرفروشترین کتابهای فرانسه در ترجمه تبدیل شد. آنتوان لورن به دعوت کتابفروشیهای مستقل آمریکایی در تور آمریکایی کلاه رئیسجمهور شرکت کرد. این تور پانزده روز به طول انجامید و در این مدت از ده شهر دیدن کرد.
در سال ۲۰۱۵ کلاه رئیسجمهور اقتباسی با بازی فردریک دیفنتال، میشل لیب، فردریک بل و رولان ژیرو با کارگردانی رابین دیویس، موسیقی ولادیمیر کازما در تلویزیون فرانسه ساخته شد.
رمان دفترچه یادداشت قرمز هم مسیر موفق کتاب قبلی را رفت و در ۲۲ کشور ترجمه شد. در ۱۱ آوریل ۲۰۲۰، کاملیا پارکر بولز، دوشس کورنوال و همسر شاهزاده چارلز، فهرستی از ۹ کتابی را که در دوران قرنطینه COVID-19 توصیه کرده بود، در حساب اینستاگرام خود منتشر کرد. فقط یک عنوان فرانسوی ظاهر شد: دفترچه یادداشت قرمز و همین موضوع این کتاب را بیشتر از قبل مشهور کرد.
بخشی از کتاب دفترچه یادداشت قرمز
«رأس ساعت هفت بود که فردریک پیچر وارد فروشگاه شد و مردم از قبل جلوی درب صف کشیده بودند. دستمال گردن و کاپشنش را درآورد و همه کارکنان فروشگاه دست داد و گفت بهخاطر لطفی که لورن نسبت به کتابش داشته واقعاً سپاسگزار است و بعد به سمت میزِ کوچکی که برایش آماده کرده بودند رفت. پشت ستونهایی از کتاب «آسمان در مزرعه ما» و تعدادی از کتابهای دیگرش نشست. ماریس برایش یک لیوان شراب داغ وین چاد و چند تا بیسکوئیتِ شور آورد. حداقل چهل نفر در فروشگاه بودند و تعداد بیشتری هم داشتند درب ورودی را هُل میدادند که وارد شوند. لورن کنار پیچر نشست و به جمع مشتریان لبخند زد و صدای پچ پچ آهستهای که بین آنها بود ناگهان قطع شد. بعد صدایش را بلند کرد تا هم از نویسنده کتاب که دعوت لو کایه روژه را با کمالمیل پذیرفته و هم از مشتریان که در این غروب سرد به فروشگاه آمده بودند، تشکر کند. بعد با اندک توضیحی درباره کار، زندگی و آخرین کتاب فردریک پیچر، او را معرفی کرد. نویسنده به سؤالاتی که میزبان درباره کتاب داشت و آنها را با دقت روی کاغذ نوشته بود پاسخ داد. جلسه با کفزدن و تشویق حاضران پایان یافت و لورن او را تنها گذاشت تا کتابهای مشتریان را امضا کند. دامین با وین چاد از مشتریها پذیرایی کرد و آنها هم خیلی آرام و منظم جلوی میز نویسنده صف کشیدند.
لورن لیوان شرابی برداشت و به سمت ماریس رفت و زیرِ لب به او گفت: خیلی خوبه که این همه آدم یهو سر رسیدن.»
او با نگاهی به پشت درب جواب داد: «هنوزم دارن میان، دوستت دومینیک نمیاد؟»
لورن که به چوب دارچین شناور روی شرابش خیره شده بود جواب داد: «دومینیک دیگه هیچوقت نمیاد.»
«ببخش لورن، نباید همچین حرفی میزدم.»
لورن که دستهای او را گرفته بود، گفت: «نه بابا مهم نیست؛ بیخیال» و بعد در حالیکه واقعاً نمیدانست بعداً چه اتفاقی قرار است برایش بیفتد، اضافه کرد: «من با یکی دیگه آشنا شدم»
پیچر داشت با لبخند به تعریفهای یکی از مشتریانش به اسم فرانکوس گوش میکرد و به سؤالات همیشگی و معمول آنها جواب میداد: «چطور این ایده به فکرتون رسید؟» «چقدر طول کشید تا این کتاب رو بنویسین؟» «حتماً واسه نوشتن این کتاب خیلی تحقیق کردین، درسته؟» و بعد در حالیکه که داشت کتاب فرانکوس را امضا میکرد، او با بیمیلی یک سؤال تشریفاتی و الکی پرسید: «مشغول کتاب جدیدی هم هستید؟»
و پیچر هم خیلی مختصر و مفید جواب داد: «بله، بله، دارم روی یه چیزی کار میکنم»
و حقیقت این بود که از دو ماه و نیم پیش درگیر طرحی بود که خودش به خانواده و دوستانش گفته بود این یک طرح چرند است و حتی آن را به ویراستارش هم نسپرده بود. داستان آن درباره دختر جوانی در دهههای ۱۹۰۰ بود که پسزمینه بسیار گستردهای از جامعه روستایی فرانسه تا طبقات مرفه پاریس را شامل میشد. داستان او، هم ترسیمکننده انسانهای بیشیله پیله و هم طبقه ممتازِ کمی فاسد دوران عصر طلایی بود.»
حجم
۱۲۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۶ صفحه
حجم
۱۲۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۶ صفحه
نظرات کاربران
سلام به کتاب خونای عزیز، کتابی که 6 سال پیش اتفاقی در یک بوتیک خوندم حالا بهطور اتفاقی دوباره پیداش کردم بهتون پیشنهاد میدم بخونیدش، مثل یک فیلم قشنگ با سکانس های واضحی از جلوی چشماتون رد میشه ❤️ مرسی از کتابخانه طاقچه
اگه به یه کتاب روان و حال خوب کن نیاز دارین،گزینه خیلی خوبیه! نسخه چاپی رو از نشر هیرمند خوندم و عالی بود.. داستان پیچیدگی خاصی نداره ولی زیباست..انگار ساعتی رو به دیدن یه سینمایی زیبا،نسشتم.. برام خیلی جذاب بود و یه روزه
متن کتاب پر از غلطهای ویرایشی، تایپی و در کمال ناباوری غلط املائیه. بهجای ه به معنای "است" در آخر جمله، کسره گذاسته شده. ترجمهی بسیار بدیه. حیف که وقت و پولم رو صرف چنین ترجمهای کردم. حیف.
در مجموع داستان بدی نیست ، خیلی هم جالب نیست ، غلط های نگارشی هم داشت که باعث تعجب بود ، خوندن این کتاب به عنوان یک میانوعده پیشنهاد می کنم