دانلود و خرید کتاب صوتی ملت عشق (اجرای جدید)
معرفی کتاب صوتی ملت عشق (اجرای جدید)
کتاب صوتی ملت عشق رمانی از الیف شافاک نویسندهی ترکتبار است. این رمان در سال ۲۰۰۹ همزمان به دو زبان ترکی و انگلیسی منتشر شد. ملت عشق دو داستان موازی را روایت میکند؛ یکی در قرن هفتم هجری و بر محور دو شخصیت بزرگ عرفانی، مولوی و شمس و دیگری در دورهی معاصر و برپایهی زندگی یک زن آمریکایی. انتشار ملت عشق استقبالی بیسابقه به همراه داشته و پانصد بار در ترکیه تجدید چاپ شده است.
کتاب صوتی ملت عشق با اجرای جدیدی از جمعی از گویندگان نشر آوانامه و ترجمهی ارسلان فصیحی منتشر شده است.
دربارهی کتاب صوتی ملت عشق
کتاب صوتی ملت عشق رمانی عاشقانه از الیف شافاک نویسندهی مشهور ترکتبار است. رمانی که دو داستان از دو دورهی متفاوت تاریخی را روایت میکند. داستانهایی که در عنصر عشق بهعنوان عنصر اصلی، مشترکاند. داستان عشق مولانا به شمس تبریزی عارف و انقلابی که در زندگی مولانا پس از دیدار با شمس رخ داد به داستان یک زن آمریکایی بهنام اللا روبینشتاین و انقلابی که پس از خواندن یک کتاب در زندگیاش رخ میدهد، گره خورده است. دو داستان موازی که دو روایت از اصالت عشق و یگانگی آن و نیز استقلالش نسبت به هر مفهوم اعتباری دیگری است. این رمان که با نام ملت عشق به فارسی برگردانده و به این نام در ایران شهرت یافته است، در سال ۲۰۰۹ همزمان به دو زبان ترکی و انگلیسی منتشر شد. نسخهی ترکی آن با عنوان «عشق» و نسخهی انگلیسی آن با نام «The Forty Rules of Love» یا چهل قانون عشق به چاپ رسید. ملت عشق مخاطبان بیشماری را به خود خوانده است و عنوان پرفروشترین کتاب تاریخ ترکیه را به خود اختصاص داده است.
خلاصه و موضوع رمان
کتاب صوتی ملت عشق با داستان زنی به نام اللا آغاز میشود. زنی متاهل و خانهدار که خود را وقف زندگی زناشوییاش کرده است. به عبارت بهتر اللا نقشی منفعل را در زندگی مشترک با همسرش دیوید، که دندانپزشکی متمول و مشهور است پذیرفته است. عبارتهای آغازین کتاب خود به بهترین شکل این موقعیت را توصیف کرده است: «سنگی را اگر به رودخانهای بیندازی، چندان تاثیری ندارد. سطح آب اندکی میشکافد و کمی موج برمیدارد. صدای نامحسوس «تاپ» میآید، اما همین صدا هم در هیاهوی آب و موجهایش گم میشود. همین و بس. اما اگر سنگ را به برکهای بیندازی... تاثیرش بسیار ماندگارتر و عمیقتر است، همان سنگ، همان سنگ کوچک آبهای راکد را به تلاطم درمیآورد....زندگی اللا روبینشتاین هم از وقتی خودش را شناخته بود مثل برکهای راکد بود».
اللا که در دانشگاه ادبیات خوانده حالا در آستانهی چهلسالگی میخواهد فصل جدیدی را در زندگیاش آغاز کند. او کارش را در یک آژانس ادبی آغاز و اتفاقا کتابی بهنام «کفر شیرین» را برای ویراستاری دریافت میکند. بنابر اتفاق اللا دقیقا زمانی که با سوالی بنیادین مواجه میشود و خود را محصور در یک رابطهی پوچ مییابد، کتاب کفر شیرین را باز میکند و این فصل جدید را در زندگی خود آغاز میکند. فصلی که میخواهد خود بازیگر اصلیاش باشد، عشق را تجربه کند و از دام یک زندگی بیرنگ و خالی از معنا برهد. طرفه آن است که «کفر شیرین» نیز کتابی دربارهی عشق است. داستان عارف بلندپایه، شمس تبریزی که در چهلسالگیاش، وقتی سایهی مرگ را بر زندگیاش میبیند، بر آن میشود تا عصارهی عمر خویش را در اختیار بزرگمردی از قونیه بگذارد. این بزرگمرد همان مولوی رومی بزرگ قونیه است که پس از دیدار با شمس و به برکت عشقی الهی انقلابی درونی را تجربه کرد و آثار جهانگیر خود را پس از آن آفرید. اللا پس از خواندن کتاب «کفر شیرین» و تاثیر عمیقی که از آن میپذیرد، با نویسندهی آن عزیز زاهارا آشنا و راهی قونیه میشود. داستان اللا با برشهایی از داستان شمس و مولانا همراه میشود تا شالودهی رمان ملت عشق ساخته شود.
زبان کتاب صوتی ملت عشق زبان مشترک همهی انسانهاست. زبان عشق که عمیقترین حس بشری است. علاوهبر روح رمان، زبان روان و شیرین نویسنده، مخاطبان را آنچنان به خود جذب کرده که کتابش به سی زبان ترجمه شده است. کثرت شخصیتها و راویان مختلف داستان، جذابیتی ویژه به آن بخشیده و این تکثر در فرم داستان با شیوهی تکثرگرایانه و عمیق شمس و مرید بلندنام او مولانا که هستهی اصلی داستان است، تناسبی شیرین دارد. رمان ملت عشق ویژگیهای شکلی دیگری نیز دارد که نو و منحصر به این اثر است. ملت عشق بهجز مقدمه از پنج بخش تشکیل شده که بهترتیب، خاک، آب، باد، آتش و خلأ عنوان گرفته است.
شنیدن این کتاب صوتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شنیدن کتاب صوتی ملت عشق را به علاقهمندان رمانهای عاشقانه و نیز دوستداران اندیشهی مولوی پیشنهاد میکنیم.
چرا باید کتاب صوتی ملت عشق را بشنویم؟
کتاب صوتی ملت عشق رمانی عاشقانه است که عناصر فرهنگی و عرفانی شرق و غرب را به هم پیوند داده است. با شنیدن این کتاب حسی عمیق و لذتبخش از عشق و نقش نجاتبخش و شورآفرین آن را در زندگی تجربه خواهید کرد.
چهل قاعدهی شمس تبریزی
چهل قاعدهی شمس تبریزی مجموعه قوانینی است که در طول کتاب صوتی ملت عشق از زبان شمس در موقعیتهای مختلف مطرح میشود. مهمترین ویژگی آموزههای شمس که در قالب این چهل قاعده بیان شده، تغییر و نواندیشی است. از نگاه به خدا که نامش برای بسیاری بیش و پیش از لطف و مهربانی تداعیگر ترس و غضب است تا قرآن که سطوح مختلفی دارد و اکثریت قاریان و تالیان به سطوح ظاهریاش بسنده کردهاند. تکیهی شمس برای پیمودن راه خدا بر ابزار دل است و عقل را ناتوان از این مهم میداند. شمس عقل را محتاط میداند و دل را کیمیایی که جرئت میدهد تا انسان رها شود و آزادی را با تمام هزینههایش به آغوش بکشد. این آزادی از نظر او جدا از خدا نیست که از دیدی نو به خدا و سینهای وسیع و رسته از تنگنظری برمیآید. آموزههای شمس در این چهل قانون، سفرهای رنگارنگ و خوشرنگوبو است که برای هر کسی به وفق ذائقهاش، تحفهای دارد.
دربارهی الیف شافاک
الیف شافاک نویسنده، استاد دانشگاه و سخنران ترکتبار است. شافاک در ۲۵ اکتبر ۱۹۷۱ در استراسبورگ فرانسه دیده به جهان گشود. در کودکی والدینش از هم جدا شدند و با مادرش به آنکارا رفت و توسط مادر و مادربزرگش پرورش یافت. شافاک بزرگ شدن در خانوادهای نامعمول را سخت توصیف کرده است اما از بالیدن در خانهای که مردسالاری در آنجایی نداشته، ابراز رضایت میکند. او دوران نوجوانی خود را به دلیل شغل مادرش که دیپلمات بود، علاوهبر ترکیه، در اسپانیا، اردن و آلمان گذراند. شافاک تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهی علوم سیاسی تا دریافت دکترا ادامه داد. او تدریس دانشگاهی خود را در دانشگاههای ترکیه آغاز کرد. شافاک علاوهبر ترکیه سابقهی تدریس را در دانشگاههای میشیگان و آریزونای آمریکا و کالج سنتآن و آکسفورد انگلیس دارد.
شافاک پیوند روحی عمیقی با شهر استانبول دارد. ردپای این شهر زیبا را میتوان در آثار شافاک دید. عناصر فرهنگی شرق و غرب و اشتراک آنها، حقوق بشر و فمینیسم، دغدغههای اصلی شافاک هستند که در آثار او بدانها پرداخته شده است. شافاک در آثارش تعریضی نیز به کودکآزاری و نسلکشی ارامنه داشته و بهخصوص برای طرح مسئلهی نسلکشی ارامنه در ترکیه تحت فشارهای حکومتی قرار گرفته است.
شافاک نویسندهی بسیار پرطرفدار است که به دو زبان انگلیسی و ترکی مینویسد و آثارش به ۵۵ زبان متفاوت ترجمه شده است. او نوشتن را از دورهی دانشجویی خود آغاز کرده است. مهمترین کتاب شافاک چهل قانون عشق است که با عنوان ملت عشق به فارسی ترجمه شده است. این کتاب را محبوبترین کتاب تاریخ ترکیه خواندهاند. «سه دختر حوا»، «حرامزادهی استانبولی»، «جزیرهی درختان گمشده»، «اسکندر» و «شپش پالاس» عنوان دیگر کتابهای محبوب و بسیار خواندهشدهی الیف شافاک است.
آیا داستان رمان ملت عشق واقعی است؟
رمان ملت عشق روایت دو داستان موازی از زندگی زنی آمریکایی و عشق عرفانی مولانا و شمس است؛ برگرفته از ارزشهای عرفانی و رابطهی عارفانهی مولانا و شمس است و بخشهایی از آن واقعی نیست.
ترجمههای فارسی و عناوین مختلف
ملت عشق به دو زبان ترکی و انگلیسی منتشر شد. عنوان ترکی آن عشق و عنوان انگلیسی آن چهل قاعدهی عشق است. این کتاب بارها به فارسی ترجمه شده است. ارسلان فصیحی مترجم و ویراستار که سابقهی تحصیل در ازمیر ترکیه را دارد، نسخهی ترکی این اثر را به فارسی برگرداند و توسط انتشارات ققنوس منتشر شد. عفت دیبایی این رمان را با عنوان عشق ترجمه کرد و انتشارات نیماژ به انتشارش رساند. راضیه عبدلی نیز رمان شافاک را با عنوان «چهل قانون عشق» به فارسی برگرداند و نشر روزگار آن را چاپ کرد. از دیگر مترجمان این رمان میتوان به علیاکبر قارینیت اشاره کرد که این رمان را با عنوان «چهل قانون عشق» ترجمه و نشر نسل نواندیش منتشرش کرد. «چهل قانون ملت عشق» عنوان برگردان فارسی این رمان است که توسط سمیه بدوی ترجمه و نشر زرینکلک به چاپش رساند. نسخههای ترجمهشده رمان ملت عشق یا چهل قانون عشق به فارسی بسیار پرتعداد بوده است.
نظرات افراد و مجلههای مشهور دربارهی کتاب
کتاب ملت عشق تاکنون جوایز و مرورهای مثبت بسیاری دریافت کرده است. بیبیسینیوز در سال ۲۰۱۹ این کنتاب را در فهرست صد رمان تاثیرگذار خود قرار داد. نویسندهی مرور گاردین بر این کتاب در جملهای ستایشآمیز دربارهی کتاب نوشت: «بهعنوان یک ندانمگرا خواندن از شمس واقعا میل به یافتن خدا را در غیر محتملترین مکانها بیدار میکند». جایزهی ALEF و جایزهی بینالمللی ایمپک دوبلین درسال ۲۰۱۲ دیگر افتخاراتی است که این رمان بهدست آورده است.
جملات ناب از کتاب ملت عشق
«درست است که خدا را با گشتن نمیتوان پیدا کرد اما خدا را فقط کسانی پیدا میکنند که به دنبالش میگردند.»
«اگر انسان بدبینانه نگاه کند به همهجا، طبیعی است که همهجا بدی ببیند.»
«شریعت مانند چراغ است، روشنایی میبخشد. اما نباید فراموش کرد که چراغ هنگام راه رفتن در تاریکی به کار آن میآید که جلو پایت را ببینی. بعد از شریعت نوبت طریقت است، بعد از طریقت نوبت معرفت، بعد از معرفت هم نوبت حقیقت!»
در بخشی از کتاب صوتی ملت عشق میشنویم
بیشک دیگر زنده نیست. خیلی وقت است مُرده. اما هر جا که میروم چشمهایش با من است؛ مثل دو سنگ سیاه و شومِ آویخته از آسمان، تعقیبم میکند. امیدوار بودم با دور شدن از قونیه، با فرار کردن به دوردستها، از شرّ این خاطره که مثل مته مغزم را سوراخ میکند، خلاص شوم. هنوز هم فریادش در مغزم میپیچد؛ همان صدایی که پیش از کشیده شدنِ خون صورتش، در آمدن چشمهایش از چشمخانه و بسته شدن دهانش پس از کشیدنِ آخرین دم از حنجره برآورد، صدایی همانند زوزه گرگی در تله افتاده، فریاد الوداع آدمی خنجرخورده.
وقتی کسی را بکشی، حتم بدان که چیزهایی از او به تو سرایت میکند: تصویری، بویی، نفسی... آهی، لعنتی، صدایی. من بهش میگویم «نفرین مقتول». به بدنت میچسبد و میماند. شروع میکند به کندن، انگار که بخواهد بدنت را سوراخ کند و رد شود. تا وقتی که به اعماق قلبت نفوذ کند. آنجا که رسید جا خوش میکند و دوباره در تو زنده میشود. به خوابت میآید و رؤیاهایت را تکهپاره میکند. روز را هر طوری هست سر میکنی، اما همین که شب شد و تنها ماندی، در رختخوابت عرق سرد میریزی. همه مقتولها در وجود قاتلان به زندگی ادامه میدهند. از هنگامی که قابیل هابیل را کشت، هیچ قاتلی نتوانسته از کشیدنِ بارِ امانت قربانیاش رها شود.
کسانی که در کوچه بهشان برمیخورم اصلا نمیتوانند این را حدس بزنند، اما از هر آدمی که تا امروز جانش را گرفتهام، نشانی با خود دارم. مثل گردنآویزهای نامرئی از گردنم آویختهاند، تنگ هم، با همه سنگینیشان. زندگی کردن با این بار آسان نیست. حتی بعضی وقتها نفس نمیتوانی بکشی. اینطوری است دیگر. رنج و بدبختی آدم کشتن به هیچ چیز نمیماند. عذاب الیم است، اما میشود گفت که دیگر عادت کردهام. مثل بخشی از زندگیام قبولش کردهام. آرامشم را برهم نمیزند. یا اینکه زمانی اینطور فکر میکردم. اما این آخرین جنایت چطور شد که اینقدر تکانم داد؟
این دفعه همه چیز از همان اول با دفعههای دیگر فرق داشت. مثلا اینکه کار را چطور پیدا کردم... یا اینکه باید بگویم کار چطور مرا پیدا کرد؟ سال ۶۴۵، آخرهای پاییز، بود. در قونیه قلچماقِ آدمی مخنث بودم که خانهای بدنام داشت و خشم و غضبش معروف بود. وظیفهام زهر چشم گرفتن از روسپیها بود و حد و حدود مشتریها را بهشان فهماندن و اگر لازم میشد ترساندنِ چشمِ این و آن.
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
اغلب خوانندگان، شخصیتهای مولانا و شمس را به همین شکل که در این کتاب توصیفشده، باور کردند متاسفانه تحریف و دروغ پردازی نویسنده موجب میشود در بلندمدت مولانایی دروغین برای نسلهای آتی تعریف شود داستان زن ۴۰ ساله متاهل نیز مخالف دستاوردهای
به نظر من کسایی که میگن بهترین کتاب زندگی ام بود به اندازه ی کافی کتاب مطالعه نکردن
با این تعصبی بعضی ها به این کتاب دارند، چند سال دیگه به عنوان کتاب آسمانی معرفی نشه، صلوات.
کتاب ملت عشق از عشق تعبیری سطحی ارائه میده آزادی رو بی حد و حصر میدونه تا جاییکه عشق مَجازی مُجازه هر قانونی رو بشکنه یکی از اصلیترین معناهای زندگی، ساختن زندگی زیباتری برای بچههامونه ولی در این کتاب زنی شوهردار برای
متاسفانه نویسنده همه چیزو کنار هم قرار داده تا طرز فکر خیانت در مقابل خیانت رو به ذهن مخاطب القا کنه اگر کسی چنین دیدگاهی رو بپذیره یعنی هویّت و فردیّت خودش رو بخاطر خطاها و بدیهای دیگران نابود میکنه سانتیمانتالیسم و
این کتاب مشکلات جدی داره سوای ترجمه خوب و داستان روانش که میگم کتاب ظاهرا درباره رابطه و زندگی شمس و مولاناست ولی خیلی کم باهاش تطبیق می کنه و بیشتر نویسنده برداشت سطحی خودش رو از عرفان و عشق و... نوشته
کاش اهالی فرهنگ درباره این کتابایی که ریشههای فرهنگی و اخلاقی ما رو نشونه گرفته، فکری کنن مولانا و شمس رو دو تا آدم روانی نشون داده نویسنده درک درستی از حقایق زندگی نداشته که اینهمه از زندگیهای عاقلانه و اخلاقمند بد
برام جذابیتی نداشت شعرای مولانا و شخصیتی که ازش توی این کتاب نمایش داده، زمین تا آسمون فرق داره داستان دومش فقط سطح عشق و دوس داشتن رو در حد ابتذال پایین آورده اگه دنبال درس گرفتن از مولوی هستیم شعراشو بخونیم و
به حرف هیچکس گوش ندهید، حتما کتاب رو بخونید یا گوش دهید، حتما گوش کنید این کتاب و از دست ندید
به نظرم خیلی خیلی سطحیه و اصلن وقایع تاریخی رو درست بیان نمیکنه شاید واسه کسی ک هیچ شناختی از مولانا نداره جذاب باشه اما برای ما به عنوان ایرانی ک میتونیم اشعارشو بخونیم و خیییلی بیشتر از چیزایی ک