دانلود و خرید کتاب صوتی آدمهای عوضی
معرفی کتاب صوتی آدمهای عوضی
کتاب صوتی آدمهای عوضی نوشته پوریا عالمی است که با صدای علی تاجمیر منتشر شده است. اگرچه پوریا عالمی طنز پرداز است اما در این کتاب تواناییاش در داستان جدی را به نمایش گذاشته است. این داستان روایت آدمهای مختلف است.
درباره کتاب آدمهای عوضی
کتاب آدم های عوضی شامل هشت داستان کوتاه از پوریا عالمی است که با عنوانهای جشن لیلا، دکه چهارراه خیابان ولی عصر، رفته بودم تا خط مقدم، ترک تلخ بی مصب، بعد از مرگ فاطی، پیچ گوشتی، صابر باشم یا هر اسم دیگری تو که یادت نیست و عصر ملالانگیزی از زندگی یک انصرافی زبان و ادبیات فارسی در ... منتشر شده است. آدمهای قصهها همه عوضی هستند یعنی سرجای خودشان قرار ندارند و باید جای دیگری باشند که دیگر نیستند.
شنیدن کتاب آدمهای عوضی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آدمهای عوضی
یکی از دخترها از آنور سفره جیغ برعکس میکشد. یعنی جای اینکه هوا را داد بزند بیرون، قورت میدهد تو. مثل جاروبرقی. میگوید علیرضا خودش را خیس کرده. علیرضا قرمز شده. علیرضا وقتی یک میکند گوشهاش قرمز میشود. علیرضا به یک میگوید شاش. لیلا به آن میگوید «کوچیک». به آن یکی که من میگویم «دو» میگوید «بزرگ». علیرضا به «بزرگ» لیلا میگوید ان. من وقتی خودم را نگه میدارم قرمز میشوم. از قرمز حالم بد میشود. علیرضا از من یک سال کوچکتر است، ولی پولدارتر است. ساعتمچیاش شکل توپ فوتبال است.
لیلا با داد مامانش را صدا میزند. ما در خانهی مامانش هستیم. جیغ که میکشد صداش نازک میشود. مثل آدامس، که بکشی کش میآید و نازک میشود. میترسم صدای لیلا پاره شود. یک تکهاش بماند تو دهنش، یک تکهاش تو گوش من. خواهرم میگوید «تنها صداست که میماند.» توی گوش آدم میماند. هر کاری هم بکنی که نشنویاش نمیشود.
از آن موقعی که آمدهایم، این بار چندم است که همسایهها در خانه را میزنند؟ بهخاطر بوی آن گهمصبِ بابا که مامان میگوید خانه را به گه کشیده و آبروی ما را پیش مامان لیلا برده است. بابا میگوید: «یعنی همهی فامیلت طیبوطاهرند؟»
مامان میگوید: «هر غلطی کنند مثل تو تابلوبازی درنمیآورند.»
من میگویم: «گهمصب چیه مامان؟»
مامان یکی میزند توی دهنم. میگوید: «این فضولیها به تو نیامده.»
من هم نمیگویم کی در زده و چی گفته. این فضولیها به من نیامده؟ به من نیاید به هیچکس نمیآید.
مامان لیلا میآید. خیلی تند میرود و میآید. همهاش عجله دارد. از بغل من که رد میشود، باد درست میشود. باد مامان لیلا خوشبوست. دامنش مثل کت بابا، که بادش بوی سیگار میدهد، شقورق است. پشت دامن مامان لیلا مثل پشت کت بابا یک هشت لاغرِ بریده است. پشت جورابهاش یک یک دراز و باریک نوشته شده است. دوتا یکِ پشتِ پای مامان لیلا با هم میشود یازده. یک یک اینطرف، یک یک آنطرف. با یک هشت هم آن وسط میشود صد و هشتاد و یک. هر طور که نگاه کنی پای مامان لیلا مثل پای خواهرم هشتاد و هشت یا هفتاد و هفت نمیشود. باد مامان لیلا بوی خیار میدهد. مثل بوی آخر عروسی که مردها منتظر زنها ایستادهاند. مامان لیلا علیرضا را نگاه میکند، رنگ شلوارش پررنگتر شده است. دوباره باد بوی خیار میآورد. مامان لیلا با مامان علیرضا برمیگردد.
مامان علیرضا میگوید: «خرس گنده.»
مامان لیلا میگوید: «عیبی ندارد که.»
زمان
۲ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۲۳۸٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۲۳۸٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
از شنیدنشون لذت بردم، داستان های خوبی بودن، داشتم فکر میکردم کدوم رو بیشتر دوست داشتم شاید داستان اول ((جشن لیلا)) و داستان ((صابر باشم یا هر اسم دیگری تو که یادت نیست)) . و دوست داشتم داستان ترک تلخ
مطالبش خیلی پراکنده ومشوش بود همش ازاین شاخه به اون شاخه می پرید ...گوینده هم بسیار تند روایت می کرد من که خوشم نیومد...داستان اول خوب بود