دانلود و خرید کتاب صوتی در تلاش آتش
معرفی کتاب صوتی در تلاش آتش
کتاب صوتی در تلاش آتش اثری از جک لندن است که با ترجمه فراز ایزدی و صدای مصطفی طالبیان میشنوید. این داستان هم مانند آثار دیگر او، جلوههایی از جنگ و جدال میان انسان و طبیعت است.
درباره کتاب صوتی در تلاش آتش
کتاب صوتی در تلاش آتش داستان زیبایی از جک لندن دارد که مانند آثار دیگر او، جلوههایی از مبارزه انسان با طبیعت بیرحم است. داستان درباره مسافرانی است که در سرزمینهای سردسیر قطبی و آمریکای شمالی، در سرمای چندین درجه زیر صفر گیر افتادهاند. آنچه شنیدن این داستان را جذاب میکند، توصیفات دقیق جک لندن است. او با توصیف دقیق و پرداختن به جزئیات کاری میکند که شما خودتان در همان محل به وقوع پیوستن داستان تصور کنید.
کتاب صوتی در تلاش آتش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این داستان زیبا برای علاقهمندان به آثار جک لندن، شنیدنی و جذاب است.
درباره جک لندن
جک لندن با نام اصلی جان گریفیث چنی ۱۲ ژانویه ۱۸۷۶ در سانفرانسیسکو متولد شد. او یکی از اولین کسانی است که از راه نوشتن به ثروت دست یافت. اما این کار اصلا آسان نبود. او در خانوادهای فقیر به دنیا آمد و تحصیلاتش را هم به ناچار و از سر بیپولی رها کرد. اما با عضویت در کتابخانهی عمومی اوکلند بسیاری از آثار بزرگان را خواند و از این طریق بسیار آموخت. او مدتها سرگردان بود و به کارهای مختلفی هم پرداخت. با گروهی که به دنبال طلا میگشتند همسفر شد. بعد از تلاشهای بینتیجه، بیماری و سختیهایی که کشیده بود، برگشت و کتابهای آوای وحش و سپید دندان را منتشر کرد که او را به اوج شهرت رساند. این دو کتاب بر اساس تجربیات واقعی خود او نوشته شد و همین جذابیتش را بیشتر کرد. جک لندن دوبار ازدواج کرد و در نهایت در ۲۲ نوامبر ۱۹۱۶ در ۴۰ سالگی، بر اثر نارسایی کلیه درگذشت.
بخشی از کتاب صوتی در تلاش آتش
صبح با سرما و تیرگی، سرما و تیرگی شدید، طلوع کرده بود که او از جاده اصلی یوکون پیچید و خود را کنار بلند رودخانه رسانید. از این کناره جاده ای تاریک و متروک، از میان درختان انبوه صنوبر، به طرف مشرق می رفت. کناره رودخانه شیب تندی داشت و او، به بهانه نگاه کردن ساعت، لحظه ای مکث کرد تا نفسی تازه کند، ساعت نه بود اگر چه ابری در آسمان وجود نداشت اما خورشید یا اثری از آفتاب هم دیده نمی شد. روز روشنی بود با وجود این قشر نا محسوس تیره ای روی اشیا را گرفته بود. این موضوع او را ناراحت نمی کرد او به نبودن خورشید عادت کرده بود از آخرین باری که خورشید را دیده بود روزها میگذشت و او میدانست که هنوز روزهای دیگری هم باید بگذرد تا این قرص زنده در افق جنوبی خودی نشان دهد و فورا ناپدید گردد.
نگاهی به پشت سر به راهی که پیموده بود انداخت یوگون به مساحت یک مایل گسترده شده و در زیر یخی به ضخامت سه پا پنهان شده بود. روی این قشر یخ نیز برف انبوهی پوشانده بود. هر جا که توده های برف یخ بسته بود سفیدی می زد و تموج لطیفی داشت. از شمال تا جنوب تا آنجا که چشمش کار میکرد همه جا سفید بود به جز خط باریک و سیاهی که از حدود جزیره پوشیده از صنوبر به طرف جنوب کشیده شده بود با انحنا و پیچهایش بطرف شمال هم امتداد داشت و پشت جزیرهای دیگر پوشیده از صنوبر از نظر ناپدید شده بود.
زمان
۱ ساعت و ۵ دقیقه
حجم
۵۹٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱ ساعت و ۵ دقیقه
حجم
۵۹٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد