دانلود و خرید کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته اید
معرفی کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته اید
کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته اید نوشتهٔ داستین تایو و ترجمهٔ الهام صیفی کار است. سپیده سلیمیان گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و انتشارات ماه آوا آن را منتشر کرده است؛ رمانی آمریکایی برای نوجوانان.
درباره کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته اید
کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته اید رمانی آمریکایی برای نوجوانان است پر از شخصیتهای مختلف، درد دل اولین عشق و از دست دادن آن؛ بهعلاوهٔ لمس جادو. «جولی» ۱۷ساله آیندهاش را کاملاً برنامهریزی کرده است. او با دوستپسرش «سام» از شهر کوچکش نقل مکان میکند، به کالج میرود و تابستانی را در ژاپن میگذراند، اما بعد سام میمیرد و همهچیز تغییر میکند. جولی که از شنیدن صدای او ناامید شده است، فقط برای گوشدادن به پست صوتی سم با تلفن او تماس میگیرد. سام گوشی را برمیدارد. ماجرا چیست؟ این رمان صوتی عاشقانه را بشنوید تا بدانید.
شنیدن کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته اید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به نوجوانان دوستدار ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته اید
«خاطره دوباره تغییر میکند. قدم در راهرویی ساختهشده از بادکنکهای طلایی و نقرهای میگذارم و نور کف استیج رقص سالن ورزشی و موسیقی توجهم را جلب میکند. شب رقص مدرسه است و من کسی را در این سالن نمیشناسم. لباسی جدید که مادرم در انتخابش کمک کرد را پوشیدهام. پیراهن ساتن آبی تیره که از روی کمر چین میخورد. موهای بلندم را که پشت سرم جمع کردم، خودم هم به سختی در آینه خودم را شناختم. میخواستم در خانه بمانم اما والدینم اصرار کردند بیرون بروم و دوست پیدا کنم. نمیخواستم آنها را ناامید کنم. یک ساعت تمام به دیوار سرد سیمانی تکیه دادم و به استیج رقص و افراد در حال خنده و رقص خیره ماندم. تند تند گوشیام را چک میکنم، تظاهر میکنم که منتظر کسی هستم اما در حقیقت به صفحهی خالی زل میزنم. شاید آمدنم به اینجا از اول هم اشتباه بود.
اما چیزی مانع از رفتنم میشود. سم گفته بود احتمالاً او هم امشب به مهمانی بیاید. چند ساعت پیش به او پیام دادم، اما جوابم را نداد. شاید هنوز گوشیاش را چک نکرده باشد. موسیقی که آرام میشود و جمعیت پراکنده میشوند، از دیوار فاصله میگیرم و به سمت استیج میروم تا او را پیدا کنم. مدتی طول میکشد، اما همین که چشمم به او میافتد، قلبم میایستد. او اینجاست. دستانش را دور تیلور حلقه کرده و به آرامی میرقصد. دلم پیچ میخورد. چرا آمدم؟ باید در خانه میماندم. نباید به او پیام میدادم. پیش از اینکه کسی مرا ببیند، میچرخم و به سمت در سالن میروم.
تاریکی شب که اطرافم را پر میکند و صدای موسیقی کمتر میشود، نفس راحتی میکشم. پارکینگ که با نور چراغهای خیابان کمی روشن شده، در مقایسه با سالن، در سکون کامل است. هوا مهآلود است. باید پیش از بارش باران به خانه برگردم. فکر میکنم به مادرم پیام بدهم که بیاید دنبالم، اما هنوز خیلی زود است. نمیخواهم با سؤالاتش در مورد اینکه چه مشکلی پیش آمده، کلافهام کند. شاید بهتر است تا خانه قدم بزنم و بعدش هم به درون اتاقم بخزم. پاشنههای پایم درد میکند اما این درد را نادیده میگیرم. همین که وارد پارکینگ میشوم، پشت سرم در سالن هم باز میشود و صدای شخصی که صحبت میکند را بلافاصله تشخیص میدهم.»
زمان
۱۰ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۶۰۷٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۰ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۶۰۷٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
به طور کلی بخوام بگم اصلا صدا و بیان و لحن گوینده رو دوست نداشتم ،احساس نداشت اصلا. صدای خشن و بی حس. متاستفانه بعضی گوینده ها ،خراب میکنن کتاب و .
موضوع کتاب خوب بود ولی گوینده خیلی بی احساس، میگه واسه سم باید یه گوینده جدا میگذاشتند تا احساسی تر باشه
به شدت مضحک و در آخر مشخص نشد که چگونه سم با جولی تماس گرفت. اصلا توصیه نمیشود چون با احساسات خواننده بازی میکنه و غمناک تموم میشه. اصلا نخونید.
صدای گوینده خیلی بد بود 😐😐