دانلود و خرید کتاب صوتی بارون درخت نشین
معرفی کتاب صوتی بارون درخت نشین
کتاب صوتی بارون درخت نشین عنوان کتابی به نویسندگی ایتالو کالوینو است. این نویسندهی ایتالیایی کتاب را در سال ۱۹۵۷ منتشر کرده است. بارون درخت نشین دربارهی پسری است که یک روز تصمیم میگیرد به زندگی خود بر زمین پایان دهد و روی درخت زندگی کند. چالشها، اتفاقات و زندگی این پسر از زمان انتخاب درختنشینی تا پایان عمر او، توسط برادرش روایت میشود.
این اثر با ترجمهی مهدی سحابی و گویندگی آرمان سلطانزاده در آوانامه منتشر شده است.
درباره کتاب صوتی بارون درخت نشین
زندگی روی درخت چطور میتواند تبدیل به سوژهای برای داستان شود؟ شاید خیلی از نوجوانان همسن شخصیت اصلی داستان، یک روز تصمیم گرفتند به نشانهی قهر، روی درختی در اطراف خانه بروند و دیگر هرگز پایین نیایند؛ اما کمکم و با فشار گرسنگی، سرما و تاریکی از تصمیم خود منصرف شدند و به خانه بازگشتند. تنها انسانی که پای حرف خود ایستاد و هیچوقت زندگی درختنشینی را ترک نکرد، در داستان، متولد شد. بارونی که قلم ایتال کالوینو او را ساخت و تصمیم گرفت درختنشین شود.
خلاصه کتاب بارون درختنشین
کوزیمور لارس دو روندو، نام یکی از پسران بارون آرمنیوس است. خانوادهی اعیانی بارون، در شهر اومبروزا زندگی میکنند. پدر خاندان خودش را دوک منطقه میداند اما این تصور فقط در ذهن اوست و مردم به هیچ وجه او را دوک نمیدانند. زندگی فرزندان خانواده تحت تأثیر تربیت سختگیرانهی والدین، کمی متفاوت از باقی دوستان و همسالان میگذرد و همین باعث میشود باقی بچههای اومبروزا، نتوانند ارتباط درستی با آنان داشته باشند.
در حالیکه پدر با تصورات دوک بودن روزگار میگذراند، مادر خانواده هم در دنیای خیالی دیگری به سر میبرد. خانوادهی او در یک یورش نظامی در منطقه ساکن شدند. او همچنان در دنیای اساطیری فتح و فتوحات گذشته به سر میبرد. خانوادهی بارون یک رسوایی اخلاقی را پشت سر گذاشتند. رابطهی باتیستا، دختر خانواده، با پسری برملا شد و پس از آن در ظاهر، دختر جوان راهبه شد، اما شهوت و هوس هیچگاه دست از سرش برنداشت. خانوادهی کوزیمور دوازده ساله، از بسیاری جهات خاص بود. اما او تحمل میکرد و زندگی را در کنار آنها میگذراند؛ تا اینکه بالاخره زمان تغییر فرا رسید.
اتفاق از جایی شروع شد که کوزیمور و برادرش تصمیم گرفتند حلزونهایی را که باتیستا قرار بود برای شام آماده کند، فراری دهند. نقشهی آنها با شکست مواجه شد و قبل از پایان کار، لو رفت. آن دو برای تنبیه در اتاقی حبس شدند و سر میز شام هم مجبور شدند حلزونها را بخورند. اما کوزیمور از این دستور سر باز زد و خانه را ترک کرد. او به بالای درخت بلوط حیاط رفت و دیگر پایین نیامد.
روزگار کوزیمور بر بالای درخت، رفتن از روستا و بازگشت مجدد به زادگاه بعد از چندین سال، عشق و وصال، فراغ و دوری، همه را از زبان برادرش در کتاب صوتی بارون درخت نشین خواهید شنید. او داستان کوزیمور و تأثیری که روی مردم روستا گذاشت را روایت میکند. کوزیمور بالای درخت جهان تازهای خلق کرد. کتابهای بسیاری خواند. دنیای جدیدی را تجربه کرد و تلاش کرد این تجربیات را در اختیار مردم روستایش قرار دهد.
نقد کوتاهی بر رمان بارون درخت نشین
بسیاری این داستان سورئال را به معنی شورشی بر علیه دنیای سرمایهداری و اشراف دانستهاند. کوزیمور به عنوان نمادی از این سرپیچی به شمار میرود. او ترجیح میدهد برای همیشه روی درخت زندگی کند اما از قوانین سختگیرانهی یک بارون سرمایهدار اطاعت نکند. برخی زندگی کوزیمور و تفکراتش را بسیار شبیه به نویسنده دانستهاند و حتی فصل به فصل به بیان این شباهتها پرداختهاند. کتاب صوتی بارون درخت نشین بسیار زیبا توانسته با زبانی غیرواقعی از واقعیتهای دنیا، استبداد و آزادی بگوید.
چرا باید کتاب صوتی بارون درخت نشین را بشنویم؟
شما میتوانید با شنیدن کتاب صوتی بارون درخت نشین وارد دنیایی خیالی و جذاب شوید. دنیایی پر از استعارههای مختلف. شنیدن این کتاب میتواند شما را با دنیایی سورئال و قلمی توانا آشنا کند. دنیایی که مفاهیم عمیق را در قالب داستانی خیالی برای شنونده تعریف میکند.
شنیدن این کتاب صوتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
افرادی که به داستانهای تخیلی و فانتزی علاقهمندند، آنها که میخواهند برای دقایق و ساعاتی از دنیای واقعی فاصله بگیرند، آنها که دوست دارند در خیالات یک نویسندهی چیرهدست غرق و وارد دنیایی تازه شوند مخاطبان این کتاب صوتی هستند. با اینکه سالها از انتشار این کتاب میگذرد اما باز هم دنیایی بکر و جذاب را جلوی روی خواننده قرار میدهد. دنیایی که بارونی درخت نشین دارد.
درباره ایتالو کالوینو
ایتالو کالوینو در ۱۵ اکتبر سال ۱۹۲۳ متولد و در ۱۹ سپتامبر سال ۱۹۸۵ درگذشت. او در سانتیاگو دلاس وگاس کوبا به دنیا آمد. در کنار پدر و مادری گیاهشناس بزرگ شد و همین امر باعث میل به طبیعتگرایی او شد. تمایلی که در آثارش هم به وضوح دیده میشود. ایتالو تا پنج سالگی در کوبا ماند و سپس به ایتالیا مهاجرت کرد. کالوینو تا سن هجده سالگی در سان رمو زندگی کرد. در سال ۱۹۴۱ به تورین رفت و پس از دو سال عضو حزب کمونیست ایتالیا شد. او در سال ۱۹۴۷ از دانشگاه تورین در رشتهی ادبیات فارغالتحصیل شد.
بعد از فارغالتحصیلی بود که شروع به نوشتن کرد. در ابتدا با روزنامهی محلی حزب کمونیست همکاری کرد. وقتی کتاب «راه لانه عنکبوت» که با مضمون نهضت مقاومت بود از او چاپ شد، راه برای ارتباط با مشاهیر ادبی ایتالیا هموار شد. این کتاب جایزهی ریتچه را نصیب کالوینو کرد.
جایزهی بعدی او بهخاطر سفرش به شوروی به دست آمد. کالوینو در سال ۱۹۵۰ سفری به شوروی داشت و پس از بازگشت، یادداشتهایی در روزنامه لونیتا چاپ کرد. همین یادداشتها باعث تحسین بسیاری شد و جایزهای به او تعلق گرفت.
در سال ۱۹۵۷ ناگهان تصمیم گرفت از حزب کمونیست کنارهگیری کند و این امر تا آنجا مهم بود که نامهی استعفایش در نشریهی لونیتا چاپ شد. او در همین سال کتاب بارون درختنشین را نوشت. کتابی که تحسین بسیاری را از آن خود کرد.
او در طول عمر خود رمان و داستانهای کوتاه بسیاری منتشر کرد. کالوینو یکی از نویسندههایی است که سبک منحصربهفرد خودش را دارد. سبکی فانتزی و سورئال. او دنیای خیالی و جذاب را برای خواننده ترسیم میکند. برخی آثار او که بسیار مورد تحسین قرار گرفتند عبارتند از: «شهرهای نامرئی»، «شش یادداشت برای هزاره بعدی» و «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری»
ایتالو کالوینو در دههی ۶۰ به زادگاهش، کوبا، بازگشت. در آنجا با چهگوارا ملاقاتی داشت. او در سال ۱۹۸۱ نشان افتخار فرانسه را دریافت کرد و چهار سال بعد از آن، بر اثر خونریزی مغزی درگذشت.
بهترین ترجمه کتاب بارون درخت نشین کدام است؟
کتاب بارون درخت نشین در سال ۱۳۸۶ توسط مهدی سحابی ترجمه شد و انتشارات نگاه آن را به چاپ رساند. همچنین نشر چشمه نیز با ترجمهی پرویز شهدی این کتاب را منتشر کرده است. هردو ترجمه توصیه میشوند.
درباره مهدی سحابی
مهدی سحابی ۱۴ بهمن ۱۳۲۲ در قزوین به دنیا آمد. او مترجم، نویسنده، روزنامهنگار، نقاش، مجسمهساز و عکاس ایرانی بود که بیشتر بهخاطر ترجمهٔ مجموعهٔ «در جستجوی زمان از دست رفته» نوشتهٔ مارسل پروست شناخته شده است.
او بهدلیل تسلط به ۳ زبان انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی آثاری را نهتنها به فارسی برگرداند بلکه از فارسی به این ۳ زبان نیز ترجمه کرد. سحابی در کنار ترجمه، گزارش و خبر، گاهی با نام مستعار «سهراب دهخدا» برای صفحهٔ فرهنگی نقد فیلم مینوشت. او در سال ۱۳۵۱ بهصورت پارهوقت به استخدام «کیهان» درآمد و پس از طی ۲-۳ ماه بهصورت تماموقت در آنجا مشغول به کار شد. او در سال ۱۳۵۷ و بعد از ۶۴ روز اعتصاب مطبوعات به عضویت شورای سردبیری کیهان درآمد، ولی ۳ ماه بعد بههمراه ۲۰ تن از اعضای تحریریه ناچار به ترک آنجا شد.
سحابی در این بین به عکاسی روی آورد و در سال ۱۳۵۸ به همراه چند تن از نویسندگان و همکارانش در کیهان، روزنامهٔ «کیهان آزاد» را به انتشار رساند که بعد از ۱۰ شماره تعطیل شد و پس از تعطیلی آن «انتشارات الفبا» را تأسیس کرد که ۶ شماره از ماهنامهٔ پیروزی را منتشر کردند. در سال ۱۳۵۹ با امضای مستعار «یونس جوانرودی» کتاب «تسخیر کیهان» منتشر شد که تحولات «کیهان» را شرح میداد.
سحابی پس از این به جز چند همکاری کوچک با چند نشریه به ترجمه، نقاشی و مجسمهسازی روی آورد. نخستین ترجمهٔ او کتابی نوشته «ماریو دمیکلی» به نام «نقاشی دیواری و انقلاب مکزیک» در سال ۱۳۵۲ و بیگمان مهمترین آنها هم ترجمهٔ رمان عظیم مارسل پروست است. سحابی در سال ۱۳۶۶ و با ترجمه رمان «شرم» جایزه بهترین کتاب سال جمهوری اسلامی را بهدست آورد. او با نشریاتی مانند «صنعت حمل و نقل» و «پیام امروز» نیز همکاری داشت و در سال ۱۳۷۳ جلدهای مجموعهداستان «چشم دوم» از محمد محمدعلی را طراحی کرد.
مهدی سحابی ۱۸ آبان ۱۳۸۸ در پاریس درگذشت.
بخشی از کتاب صوتی بارون درختنشین
«پدرمان، گرچه مرد بدجنسی نبود، شخصیتی ملالانگیز داشت. زندگیاش یکپارچه پیرو فکرها و برداشتهای کهنه و متروک بود، و این همان چیزی است که اغلب در دورانهای انتقالی دیده میشود. جوش و خروش زمانه این نیاز را در برخی کسان پدید میآورد که به جنبش درآیند، امّا جنبشی در خلاف جهت و در بیرون از راه درست. ازاین رو، در گرماگرم تب و تابی که در پیرامونمان جریان داشت، پدر ما به این مینازید که حق داشتن عنوان دوکاومبروزا از آن اوست، و تنها و تنها در فکر مسائل مربوط به اصل و نسب و جانشینی و رقابت با این و آن، و نیز اتحاد با سرزمینهای دور و نزدیک بود.
زندگی در خانه ما همواره حالتی داشت که انگار برای شرکت در میهمانی دربار تمرین میکردیم. کدام دربار؟ درست نمیدانم. دربار امپراتریس اتریش، یا شاه لویی، یا دربار تورینو؟ اگر، مثلا، خوراک بوقلمون داشتیم، پدر زیرچشمی ما را میپایید تا ببیند که آیا گوشت بوقلمون را به شیوه درباری میبُریم و میخوریم یا نه. کشیش، که در سرزنش ما باید همیشه طرف پدرمان را میگرفت، بفهمی نفهمی اندکی از گوشت بوقلمون را میخورد، از ترس این که مبادا کار خودش را خراب کند. امّا جناب وکیل کارگا با تردستی تکه بزرگی از ران پرنده را لای چینهای قبای ترکی خود پنهان میکرد تا بعد به باغ برود و در پناه تاکها آن را با خیال راحت گاز بزند، و ما به این شگرد او پی برده بودیم. گرچه بهخاطر چابکیاش هرگز او را سر بزنگاه غافلگیر نکردیم، ولی مطمئن بودیم که با جیبهای پر از استخوانهای پاک شده سر میز مینشیند تا آنها را به جای استخوانهای ران ربوده شده در بشقاب بگذارد. مادرمان، ژنرال، مسألهای نداشت زیرا سر میز غذا هم رفتارش خشک و سپاهیانه بود: به زبان آلمانی میگفت: «خوب! یککم دیگر! خیلیخوب!» و هیچ کس اعتراضی به او نمیکرد. شاید بتوان گفت که آنچه او از ما انتظار داشت نهچندان ظرافت و برازندگی که نظم و انضباط بود.»
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
سهگانهی نیاکان ما شامل سه کتابه: وینکنت دو نیم شده، بارون درختنشین و شوالیهی ناموجود. داستان هر سه کتاب رو که زمان روایتشون مربوط به گذشته است، میشه تعمیم داد به زمان حال و بارون درختنشین مهمترین اونهاست. کوزیمو دوروندو،
اولین کتاب از این نویسنده بود که میخوندم. اول بهتون بگم منظور از بارون ، باران نیست بلکه به معنی یکی از القاب اشراف زادگان اروپایی هست. منظور شخص بارونی است که روی درخت مینشیند. داستان این کتاب داستان پسری است که
واقعا بعد از مدت ها لذت بردم .
«برای بهتر دیدن زمین، باید اندکی از آن فاصله گرفت.» کوزیمو برای من، نماد پایبندی به آرمانهای شخصی است؛ اگرچه دیگران این آرمانها را درک نکنند.
صدای آرمان سلطان زاده فوق العادست سرشار از احساسات و روح میتونه قلب خواننده ی کتاب رو به راحتی تسخیر کنه اولین بار بود که بنظر یه کتاب صوتی از متن خود کتاب پیشی گرفته بود چون با چنان دقتی این
قطعا کتاب خاصیه. با سلیقه من خیلی همخوانی نداشت، اما به اندازه ای بد نبود که تا آخر نخونم. ایده ی اولیه ی کتاب جالب و خاص بود. پایان خوبی هم داشت
سرگرم کننده بود اما نه خیلی پر کشش.از ایده اصلیش خوشم اومد و اینکه میگفت پایبند بودن به اصل خود خیلی ارزشمنده البته که حتی در این مورد هم رعایت اعتدال پسندیدهاس!اجرای آقای سلطانزاده رو دوست داشتم.
ایده ی کتاب واقعا جالبه و قدرت نویسنده در پرورش این ایده، بلا تردیده ولی داستانش طوری نیست که آدمو به وجد بیاره. ترجمه و اجرای صوتی خوبی داره
خوب بود
بسیار جذاب بود... من این کتاب رو در مسیر سفر گوش دادم و در زیر درخت گردو به پایان بردم. تجربه ی شنیدن این کتاب با صدای آقای سلطانزاده حقیقتا خوب بود. کتابی که در هر فصل اتفاقی تازه داشت