دانلود و خرید کتاب صوتی فصل دوم ـ اپیزود هفتم ـ چرا اتفاقی نمیافتد؟
معرفی کتاب صوتی فصل دوم ـ اپیزود هفتم ـ چرا اتفاقی نمیافتد؟
کتاب صوتی فصل دوم ـ اپیزود هفتم ـ چرا اتفاقی نمیافتد؟ نوشتهٔ واتسلاو هاول و ترجمهٔ احسان کیانیخواه و با صدای نگین کیانفر است و نشر نو آن را منتشر کرده است. دو نامه از زندان واتسلاو هاول در این کتاب صوتی آمده است.
درباره کتاب صوتی چرا اتفاقی نمیافتد؟
واتسلاو هاول نویسنده و رهبر جنبش مدنی چکسلواکی سابق در سال ۱۹۸۳ در پاسخ به بعضی نامهها و شنیدهها از اتفاقات کشور دو نامه مینویسد. در روزهایی که خبر میرسد که همهٔ محافل و نیروهای مدنی مشغول بگومگو و نزاع با یکدیگرند، که کسی کاری نمیکند، که کسانی دارند کشور را ترک میکنند، که کسانی فقط به فکر خودشان هستند و انحصارطلبی پیشه کردهاند، که کسانی به فساد اقتصادی آلوده شدهاند و کسانی هم شهرتِ بیشتر را بر سرنوشت کشور ترجیح دادهاند، او دو نامهٔ تاریخی مینویسد تا راه مواجهه با این وضعیت اضطرابآور را از دیدِ خودش بیان کند. او به این پرسش اساسی نیز میپردازد که «چرا هیچ اتفاقی نمیافتد؟» اما پاسخش آن پاسخی نیست که خیلیها انتظار دارند. این دو نامه را کسانی در امتداد جستار مشهورِ او «قدرت بیقدرتان» دانستهاند. این دو نامه در کتاب «نامههای سرگشاده» او به ترجمهٔ احسان کیانیخواه منتشر شده است. در این اپیزود به این دو نامه پرداخته شده و دو کتاب دیگر هم معرفی شده که خواندنشان در این روزها تجربهٔ دیگری است.
شنیدن کتاب صوتی چرا اتفاقی نمیافتد؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به کسانی که این روزها میپرسند «چرا اتفاقی نمیافتد؟» پیشنهاد میکنیم.
درباره واتسلاف هاول
واتسلاف هاول، نمایشنامهنویس و جستارنویس چکتبار، به سال ۱۹۳۶ در چکسلواکی سابق به دنیا آمد. او که مهمترین و مبتکرترین نمایشنامهنویس چک در سالهای دههٔ ۱۹۶۰ بوده خیلی زود رودرروی ساختارهای قدرت سیاسی حاکم بر کشورش ایستاد و با خلق نمایشنامههایی چون ضیافت در باغ (۱۹۶۳) و یادداشت (۱۹۶۵) و جستارهای مختلفی که در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی نوشت بر بلاهت و پوچی جامعهای ماشینی و حکومتی تمامیتخواه انگشت گذاشت. او یکی از سخنگویان اصلی گروه منشور ۷۷ بود و در فاصلهٔ ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۳ به دست رژیم کمونیستی چکسلواکی و به اتهام مشارکت در جنبش حقوق بشری چک زندانی شد و نمایشنامههایش ممنوع اعلام شدند. هاول در نوامبر ۱۹۸۹ با بنیانگذاری جنبش «میعادگاه مدنی» که پس از ۴۰ سال نخستین جنبش قانونی مخالفان حکومت چکسلواکی به حساب میآمد، رژیم حاکم را مجبور به تقسیم قدرت کرد و در نهایت به فاصلهٔ یک ماه بعد به مقام ریاستجمهوری موقت چکسلواکی انتخاب شد. با فروپاشی نظام کمونیستی در ۱۹۹۰ او بار دیگر به ریاستجمهوری چکسلواکی برگزیده شد و در ۱۹۹۲ پیش از انحلال چکسلواکی از مقامش کناره گرفت. هاول بعدها در سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۸ نیز بر مسند ریاست جمهوری تازهتأسیس چک نشست. او در طول دوران ریاستجمهوری با نگاهی سوسیال دموکرات به مسائل اجتماعی و اقتصادی جامعه و کشورش میپرداخت و از آزادیهای مدنی و حقوق بشر بهشدت دفاع میکرد. دوران ریاستجمهوری هاول در ۲۰۰۳ به پایان رسید و او نهایتاً در دسامبر ۲۰۱۱ چشم از جهان فرو بست. غیر از دو نمایشنامهٔ یادشده، از جمله دیگر آثار خواندنی و مشهور هاول میتوان به نامههایی به اولگا (۱۹۸۳)، زیستن در حقیقت (۱۹۸۶)، سهگانهٔ وانک (۱۹۹۰)، برهمزدن آرامش (۱۹۹۱) و تأملات تابستانی (۱۹۹۱) اشاره کرد.
بخشی از کتاب صوتی چرا اتفاقی نمیافتد؟
«هر چند وقت یکبار خبرهای ناگواری به گوشم میرسد از اینکه همه در محافل ما در حال نزاع و بگومگو با همدیگرند؛ هیچکس کار مفیدی نمیکند، زیادی مینوشند، در حال ترک کشورند (و همین که پایشان به آنطرف مرزها میرسد رسواییهای بیشتری به بار میآورند)، فقط فکر خودشان را میکنند، دست به پولهایی میزنند که مال آنها نیست؛ در حالی که سرشناسها هم فقط به دنبال کسب شهرت افتادهاند و کاری به کار بقیه ندارند و از این دست حرفها. نمیدانم این خبرها درست است یا نه، اما فعلاً در باورشان احتیاط به خرج میدهم: چون میدانم چقدر ساده میشود از دو سه برخورد اتفاقی و سطحی به نتیجهگیریهای کلی رسید، بهخصوص وقتی پدیدهٔ موردنظر تا این حد پرتنوع و پراکنده و بیقاعده باشد و کلیتش را نتوانی بشناسی. دست به قلم بردن و نوشتن راجع به این موضوع نه به این دلیل است که اینجور خبرها برایم اهمیتی دارند یا نگرانم میکنند و نه قطعاً به این خاطر که نتیجهگیری خاصی از آنها میکنم. هر وقت آزاد شدم همهچیز را به چشم خودم میبینم: شاید اوضاع آنقدرها هم بد نباشد؛ و شاید هم خیلی بدتر از اینها باشد. اما فعلاً مسألهٔ دیگری فکرم را مشغول کرده.
وقتی یک نفر پای موضع خاصی میایستد و به کالبد زندگیاش معنایی میدمد، چشمانداز و امید و هدفی هم نصیبش میشود. وقتی به حقیقت خاصی میرسد و عزمش را برای «زندگی در آن حقیقت» جزم میکند، این عمل فقط از آن خود اوست؛ عملی وجودی و اخلاقی و در نهایت متافیزیکی است که از عمق دلش میآید و میخواهد به نیاز هستی خود او پاسخی بدهد؛ از یک نظر این عمل خودبسنده است، یعنی اصولاً فارغ از دگرگونیها و جریانهای محیط و بهاصطلاح اوضاع عمومی است، حال این اوضاع در ظاهر هرچه که میخواهد باشد. اگر این جهتگیری حقیقی و ریشهدار باشد، هیچ تغییری در شرایط و وضعیت بیرونی نمیتواند عمیقترین بنیانهای انتخاب او را تحتتأثیر قرار دهد. (در بهترین حالت فقط ممکن است تغییری در رفتار او حاصل کند.)
کسی که نیرویش را از وجود خودش نمیگیرد و نمیتواند معنی زندگی را در خودش پیدا کند به محیط اطراف متکی میشود، برای جهتگیری به دنبال نقشهای بیرون از خودش میگردد -در ایدئولوژی، سازمان یا جامعهای سراغش را میگیرد و بعد هرچقدر هم که فعال و پرجنبوجوش به نظر برسد، مدام باید منتظر و متکی باشد. منتظر میماند که بقیه چه میکنند، چه نقشهایی را به او میدهند، و او به آنها متکی میشود -و اگر آنها کاری از پیش نبرند یا از عهدهٔ کارها برنیایند، او هم تن به سرخوردگی و افسردگی میدهد و در نهایت از همهچیز دست میکشد. گروهی که عضوش بوده او را دلسرد کرده و حالا او مثل یک بادکنک میترکد.»
زمان
۳۲ دقیقه
حجم
۲۹٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۳۲ دقیقه
حجم
۲۹٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
سلام وقت به خیر . ممنون از گویندگی روان و زیبا. سوالی داشتم،چند آهنگ بی کلام در این اجرا برایم جذاب اومد آیا امکانش هست اسم این آهنگ ها را برایم بفرستید ؟ ممنونم 🙏
حتما که خوبه.
چقدر این مقاله برای شرایط فروبستهای که در کشورمون داریم، برای سلامت روان مردمی که ناراضیاند و برای یک مبارزهی زندگیدوستانه عالیه...
همه باید گوش کنیم