دانلود کتاب صوتی تاراس بولبا با صدای تایماز رضوانی + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی تاراس بولبا

دانلود و خرید کتاب صوتی تاراس بولبا

انتشارات:انتشارات مجید
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی تاراس بولبا

کتاب صوتی تاراس بولبا نوشتهٔ نیکلای گوگول و ترجمهٔ پرویز شهدی است. تایماز رضوانی گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و انتشارات مجید آن را منتشر کرده است. این رمان تاریخی صوتی را نویسنده‌ای نوشته که او را پدر داستان کوتاه جهان دانسته‌اند؛ فردی که اعتقاد دارند همهٔ داستان‌نویس‌ها از زیر «شنل» او بیرون آمده‌اند.

درباره کتاب صوتی تاراس بولبا

قصهٔ کتاب صوتی تاراس بولبا در میانهٔ قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم رخ می‌دهد. «تاراس بولیا» (Taras Bulba) قزاق قدرتمند ۵۰ساله‌ای است که همیشه آمادهٔ جنگیدن و کشتار در راه اعتقاداتش است.او با ۲ پسرش «اوستاپ» و «آندری» به‌سوی اردوگاه قزاق‌ها می‌روند. آن‌ها شب و روز اسب می‌تازند و درست هنگامی به آنجا می‌رسند که درگیر جنگی خونین با لهستانی‌ها می‌شوند؛ جنگی که مرگ را برای تاراس بولبا همراه دارد. هر ۲ پسر او در این خون سرنوشت‌های وحشتناکی در انتظارشان است. این داستان تصویری از طنز تلخ و هولناک است و شجاعت و خون‌ریزی را در تقابلی کنار هم قرار داده است.

این اثر که در سال ۱۸۳۵ منتشر شده بود،به‌وضوح هوشمندی و تیزبینی نیکلای گوگول را نشان می‌داد. او برای خلق شخصیت اصلی از چندین شخصیت تاریخی واقعی وام گرفته و تلاش کرده تا تاراس بولیا تماماً پرداختهٔ ذهن خودش نباشد. رشادت، خیانت، عشق و ایمان از جمله درون‌مایه هایی است که این نویسندهٔ مشهور روس در ضمن این رمان تاریخی به آن‌ها می‌پردازد.

در سال ۱۹۶۲ فیلمی به‌کارگردانی «جان لی تامپسون» با اقتباس از این کتاب ساخته شد. «تونی کرتیس» و «یول براینر» در این فیلم به ایفای نقش پرداختند. همچنین «ولادیمیر بورتکا»، کارگردان روسی، در سال ۲۰۰۹ نیز فیلم دیگری بر اساس این کتاب ساخت.

شنیدن کتاب صوتی تاراس بولبا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره نیکلای گوگول

نیکلای واسیلیویچ گوگول (۱۸۵۲ ـ ۱۸۰۹) در خانواده‌ای از طبقهٔ متوسط و علاقه‌مند به ادبیات در اوکراین متولد شد. تحصیلات متوسطهٔ خویش را در شهر نژین به پایان رساند. گوگول حتی هنگامی که محصل بود، مهارتش را در نویسندگی نشان داده بود. او پس از ترک مدرسه در آرزوی به‌دست‌آوردن کاری آموزشی و یا دولتی و کسب وجهه‌ای ادبی به پترزبورگ رفت. در سال ۱۸۲۹ با نام مستعار «و. آلوف» منظومه‌ای رمانتیک به نام «هانس کوچلگارتن» منتشر کرد، اما این منظومه توفیق چندانی نیافت و حتی از سوی افراد اهل مطالعه و منتقدان نیز مورد استهزا قرار گرفت.

سرانجام گوگول در پایان سال ۱۸۲۹ موفق به یافتن پستی رسمی در یک ادارهٔ دولتی شد. او به نوشتن ادامه داد. در ۱۸۲۹ منظومهٔ «هانس کوشِل‌گارتِن» را منتشر کرد. این کتاب با موفقیتی روبه‌رو نشد و همهٔ نسخه‌های آن را خود گوگول خرید و آتش زد. این شکست، نویسندهٔ تازه‌کار را نسبت به ادبیات دلسرد کرد، ولی سرخوردگی او طولانی نبود. در سال‌های ۱۸۳۱ – ۱۸۳۲ داستان‌های منثور «شب‌هایی در قصبهٔ نزدیک دیانکا» منتشر شد و تحسین الکساندر پوشکین را به همراه داشت. او به نوشتن ادامه داد و با کتاب «نفوس مرده» جایگاه خودش را میان نویسندگان پیدا کرد. آن چیزی که او را در جهان مشهور کرده است، داستان «شنل» است که آن را آغازگر داستان کوتاه روسی می‌دانند. 

بخش‌هایی از کتاب صوتی تاراس بولبا

«مادر ضمن این‌که پسر کوچک‌ترش را در آغوش می‌فشرد گفت: «دیگر همین را کم داشتیم. حالا این یکی پسر باید با پدرش درگیر شود و به جان هم بیفتند: چه کسی تا به حال چنین چیزی را دیده؟ تو هم وقت پیدا کردی تاراس. طفلکی هنوز خیلی جوان است، راهی طولانی را طی کرده و خسته است... (این طفلکی بیست‌سال سنش بود و صدوهشتاد سانتی‌متر قدش.) احتیاج دارد چیزی بخورد و استراحت کند، آن‌وقت تو می‌خواهی مجبورش کنی با تو دست به‌یقه شود!

بولبا خطاب به پسر کوچک‌ترش گفت: این‌طور که می‌بینم خیلی نازک‌نارنجی بار آمده‌ای. به حرف‌های مادرت گوش نده، کوچولو. او زن است و از هیچ‌چیز سردرنمی‌آورد. انگار می‌خواهد شما را توی پر قو بار بیاورد. پر قوی شما دشت‌های پهناور و اسبی پرتوان و قوی‌هیکل است: این است آن ملایمتی که در حق شما باید اِعمال کرد. و این شمشیر، می‌بینیدش؟ مادرتان جز دری‌وری چیزی بلد نیست بگوید. آن‌چه در مغز شما چپانده‌اند، مدرسه است و این کتاب‌ها، یادگرفتن الفبا، فلسفه و خدا می‌داند دیگر چه چیزهایی... گور پدر همهٔ این‌ها!»

این‌جا بولبا حرفی زد که حتا چاپچی‌ها هم نمی‌دانند چه مورد مصرفی دارد. سپس افزود: «هفتهٔ آینده شما را می‌فرستم به زاپروگ۱. اگرمی‌خواهید دانش بیاموزید، آن‌جا همه‌نوعش را خواهید یافت. مدرسه‌ای که شما لازم دارید آن‌جاست. درس‌های واقعی زندگی را آن‌جا می‌توانید یاد بگیرید.

مادر لاغر و نزارشان، با چشمانی پراشک شکوه‌کنان گفت: «یعنی می‌خواهی بگویی آن‌ها فقط یک هفته می‌توانند در خانه بمانند؟ طفلکی‌ها حتا فرصت نمی‌کنند کمی تفریح و استراحت کنند؟ حتا از بودن در خانه هم نمی‌توانند لذت ببرند و من هم نخواهم توانست یک دل سیر آن‌ها را ببینم و کنارم داشته باشم‌شان؟

ــ آه و ناله کافی است، پیرزن! آدم وقتی قزاق است نمی‌تواند وقتش را کنار زن‌ها تلف کند. تو اگر می‌توانستی، آن‌ها را مانند مرغی که روی تخم‌هایش می‌خوابد، زیر دامنت پنهان‌شان می‌کردی. برو، زود باش، هرچه زودتر میز را برای‌مان بچین و چیزی را هم از قلم نینداز. نه نان روغن‌جوشی، نه نان عسلی و نه نان شیرینی کنجددار. برای‌مان گوسفند یا بز بریان‌شدهٔ درسته‌ای بیاور، آب عسل تخمیرشدهٔ چهل‌ساله و ودکا به‌اندازهٔ کافی، نه از آن عرق‌های کشمش تفننی و آبکی که به درد بچه‌ها می‌خورد، از آن عرق‌های ناب که مانند آدم هاری رقص‌کنان می‌جوشد و کف می‌کند.»

Saeid
۱۴۰۱/۰۵/۲۸

عالی‌ست

Πυρια
۱۴۰۲/۰۸/۱۲

کتاب اونقدرها برای من جذابیت نداشت، سرگذشت کوتاهی از قوم قزاق‌، نویسنده گاهی وحشی‌گری‌های اون دوران رو نکوهش میکنه گاهی با افتخار از جنایت‌ها حرف میزنه تکلیف داستان مشخص نیست خود داستان‌ هم برای من کشش زیادی ایجاد نکرد. اجرای صوتی

- بیشتر

زمان

۷ ساعت و ۴۳ دقیقه

حجم

۴۲۴٫۲ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۷ ساعت و ۴۳ دقیقه

حجم

۴۲۴٫۲ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان