دانلود و خرید کتاب صوتی کمان گیر
معرفی کتاب صوتی کمان گیر
کتاب صوتی کمان گیر نوشتهٔ پائولو کوئلیو و ترجمهٔ سونیا سینگ است. تایماز رضوانی گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و انتشارات مجید آن را منتشر کرده است. این اثر صوتی را نویسندهٔ کتاب مشهور «کیمیاگر» نوشته است. «کمان گیر» روایت جذاب سفر یک پسر با مردی است که راهورسم زندگی را به او میآموزد.
درباره کتاب صوتی کمان گیر
در کتاب صوتی کمان گیر داستان «تتسویا» را دنبال میکنیم؛ مردی که در گذشته بهدلیل استعداد بینظرش در تیراندازی بسیار مشهور بوده، اما حالا از مردم فاصله گرفته است. اکنون پسرکی بهدنبال او میآید. پسر سؤالات بسیاری دارد و تتسویا در پاسخ به این سؤالات، سعی میکند به کودک آموزش دهد، به او تیراندازی و راه زندگیکردن را هم یاد بدهد.
کتاب صوتی کمان گیر پیام مهمی دارد: بدون ارتباط بین اعمال و روحمان نمیتوانیم بهمعنای حقیقی کلمه زندگی کنیم. زندگی در ترس از طردشدن یا شکستخوردن ارزشی ندارد. باید ریسک کنیم، شهامت را در خود پرورش دهیم و تجربیات فراوانی را پشت سر بگذاریم.
کمان گیر داستان صوتی کوتاهی است که در نگاه اول شاید یکنواخت بهنظر برسد، ولی چنین سادگیای در قصهگویی اغلب مضامین و مفاهیم پیچیدهتری بههمراه دارد و درک بالاتری از خود و احترام به چالشها و مراحل زندگی میطلبد. پائولو کوئیلو این داستان را در بستری از تمثیل روایت میکند و مانند تصاویرش با رنگهایی سرد و خنثی و طرحهایی محو و خطوطی مبهم از یکی از بهترین نقاشان، خبر از درسهایی میدهد که قرار است پیش چشممان گشوده شوند.
شنیدن کتاب صوتی کمان گیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
درباره پائولو کوئلیو
پائولو کوئلیو در سال ۱۹۴۷ به دنیا آمد. او نویسندهٔ معاصر برزیلی است. رمانهای او بین مردم در کشورهای مختلف دنیا پرطرفدار است. او از سال ۲۰۰۷ سفیر صلح سازمان ملل در موضوع فقر و گفتوگوی بینفرهنگی است. بسیاری از آثار این نویسنده، داستانهایی هستند که با رویکردها و درونمایههای روانشناسانه طراحی و نوشته شدهاند.
کوئیلو در اغلب کتابهایش به موضوع عشق و ایمان میپردازد. رمان «کیمیاگر» مشهورترین کتاب او و یکی از رمانهای بسیار پرفروش دههٔ پایانی قرن بیستم در جهان است.
بخشی از آثار پائولو کوئیلو عبارتاند از:
تئاتر برای آموزش، بایگانی جهنم، خاطرات یک مغ، کیمیاگر، بریدا، عطیه برتر، والکیریها (دیدار با فرشتگان)، مکتوب، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، کوه پنجم، نامههای عاشقانه یک پیامبر، مبارزان راه روشنایی (راهنمای جنگجوی نور)، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، کلمات اساسی، کمان گیر، شیطان و دوشیزه پریم، داستانهایی برای پدران، فرزندان و نوهها، جن و گلهای رز، سفرها، هستی (زندگی) و... .
بخشهایی از کتاب صوتی کمان گیر
«تتسویا درحالیکه در کارگاهش که پشت خانهاش قرار داشت مشغول کار بود، رویش را برگرداند تا ببیند چه کسی وارد شده است؛ ولی با دیدن کیف بزرگ غریبه لبخند برروی لبانش خشک شد.
تازهوارد گفت: «این دقیقاً همان چیزی است که فکرش را میکنی. به اینجا نیامدهام تا مردی را که تبدیل به یک افسانه شده است عصبانی کنم یا آبرویش را ببرم، فقط میخواهم ثابت کنم بعد از سالها تمرین توانستهام به کمال برسم.»
تتسویا به ادامهٔ کارش پرداخت و مشغول وصلکردن پایههای میزی شد.
غریبه ادامه داد: «مردی که الگوی یک نسل شده است نمیتواند مثل تو ناگهان ناپدید شود. من تعالیم تو را فراگرفتم و سعی کردم به رسم کمان درمورد تمرکز، مراقبه و یکیشدن با هدف احترام بگذارم. حق من است که بخواهم به تیراندازیام نگاه کنی. اگر این کار را برایم انجام بدهی از اینجا میروم و هیچوقت به کسی نمیگویم که چطور بزرگترین استاد جهان را پیدا کنند.»
غریبه از کیفش یک کمان بلند از چوب بامبوی صیقلخورده بیرون آورد که دستهاش کمی پایینتر از مرکزش بود. ابتدا به تتسویا اشاره کرد، بعد وارد باغ شد و بهسمت نقطهٔ خاصی نشانه رفت، سپس تیری را مزینشده به پرهای عقاب از کیفش بیرون آورد و جای پاهایش را روی زمین محکم کرد تا موقع تیراندازی پایش نلغزد. با یک دست کمان را جلوی صورتش آورد و با دست دیگر تیر را تنظیم کرد.
پسرک همهچیز را با هیجان و شادی نگاه میکرد. تتسویا هم کارش را متوقف کرده بود و با کنجکاوی به غریبه نگاه میکرد.
درحالیکه تیر در جای مناسبش روی سیم کمان قرار گرفته بود، غریبه کمان را تا روی قفسهٔ سینهاش بالا آورد. بعد آن را بالاتر از سرش برد و همزمان بااینکه دستش را بهآرامی پایین میآورد سیم کمان را به عقب کشید.
زمانیکه بالاخره تیر همراستا با صورتش قرار گرفت کمان کاملاً کشیده شده بود. برای لحظهای که انگار تا ابد طول کشید کمانگیر و کمان کاملاً بیحرکت بودند. پسرک به جایی نگاه میکرد که کمانگیر هدف گرفته بود، ولی نمیتوانست چیزی ببیند.
ناگهان دستی که سیم کمان را گرفته بود آن را رها کرد، به عقب هل داده شد، کمانی که در دست دیگر بود به شکل قوسی زیبا درآمد و تیر از دیدرس دیدگان پنهان شد و ثانیهای بعد جایی در دوردست ظاهر شد.»
زمان
۱ ساعت و ۱۸ دقیقه
حجم
۷۲٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱ ساعت و ۱۸ دقیقه
حجم
۷۲٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
بسم الله الرحمن الرحیم بی شک یکی از بهترین نویسندگان ایشون هستند. اما به نظر بنده ایشون قلم آنچنان قوی ندارند و داستان هایی که انتخاب میکنند به قدری جالب هستند که این کمبود را جبران میکند. این کتاب هم همانند
کتاب عالی و گوینده بسیار با احساس و حرفه ای
خیلی عالی