
دانلود و خرید کتاب صوتی تمام آنچه هرگز به تو نگفتم
برای خرید و دانلود کتاب صوتی تمام آنچه هرگز به تو نگفتم نوشته سلست اینگ و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
این کتاب صوتی عضو بینهایت است.
با نصب اپلیکیشن طاقچه میتوانی به این کتاب و هزاران کتاب صوتی و متنی دیگر در اشتراک بینهایت دسترسی داشته باشی.
این کتاب صوتی عضو بینهایت است.
با نصب اپلیکیشن طاقچه میتوانی به این کتاب و هزاران کتاب صوتی و متنی دیگر در اشتراک بینهایت دسترسی داشته باشی.
معرفی کتاب صوتی تمام آنچه هرگز به تو نگفتم
کتاب صوتی تمام آنچه هرگز به تو نگفتم نوشته سلست اینگ است و با ترجمه مرضیه خسروی و صدای مریم جمالی منتشر شده است. این کتاب اولین رمان این نویسنده است که در ۲۰۱۴هم کتاب سال آمازون بود و هم در رأس فهرست صد کتاب برتر گودریدز قرار گرفته است.
درباره کتاب تمام آنچه هرگز به تو نگفتم
در یک روز لیدیا لی، فرزند خانواده لی، گم میشود. پلیس تحقیقاتش را برای پیدا کردن دختر شروع میکند و این باعث شروع معماهایی ميشود که کسی فکر آن را نکرده است. بعد از چند روز جسد لیدیا را در حالی که در دریاچه شهر غرق شده است پیدا میکنند.
خانواده فکر میکردند دخترشان در مدرسه محبوب بوده و درسش خوب بوده اما کمکم میفهمد که اشتباه میکردند. دخترشان نهتنها محبوب نبوده بلکه به شدت گوشهگیر و منزوی بوده و به کسی نزدیک نمیشده. ما کمکم با داستان پیش میرویم و شخصیت خانم و آقای لی را بیشتر میشناسیم. جیمز که فرزند مهاجران چینی بود، تمام زندگیاش را وقف این آرزو کرد که روزی استاد دانشگاه شود. مارلین هم از مادر خانهدارش بیزار بود و آرزو داشت پزشک شود. اما نه پدر میتواند مسیری را که میخواهد برود و نه مادر خانواده چیزی جز یک زن خانهدار شده است. چیزی که همیشه از آن متنفر بوده است.
داستان با مرگ شروع میشود و کمکم معماهای دیگری را مطرح میکند که ما را با خود همراه میکند و اتفاقات دیگری برایمان میسازد.
شنیدن تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات معمایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم
وقتی بچهها میروند، ماریلین لیوانی از کابینت برمیدارد، در حالی که سعی دارد دستهایش نلرزد. سالها قبل، وقتی لیدیا بچه بود، ماریلین یک بار او را که داشت روی لحاف بازی میکرد، در اتاق نشیمن تنها گذاشته و رفته بود آشپزخانه تا یک فنجان چای بخورد. آن وقتها لیدیا فقط یازده ماهش بود. ماریلین کتری را از روی اجاق برداشت و به محض اینکه سر برگرداند، لیدیا را دید که در آستانهی در آشپزخانه ایستاده. لیدیا راه افتاده و دستش را روی اجاق داغ گذاشته بود. در دَم یک گل سرخ و مارپیچ کف دستش نقش بست. ماریلین دست او را روی لبهایش گذاشت و با چشمهای خیس به دخترش نگاه کرد. لیدیا بهنظر مضطرب میرسید؛ انگار اولین باری بود که قدم توی آشپزخانه میگذاشت. ماریلین به اولین قدمهایی که از دست داده بود فکر نکرد و یا اینکه دخترش چقدر بزرگ شده. افکاری که از ذهنش گذشت این بود که چطور متوجه نشدم؟ دیگر چه چیزهایی را مخفی کردهای؟ او سینهخیز رفتن، چهار دستوپا رفتن، تلوتلوخوردن و تاتیتاتی کردن نات را با چشمهای خودش دیده بود؛ اما حتی اولین سرپا ایستادن لیدیا را یادش نمیآمد. با این حال لیدیا روی آن پاهای برهنه، انگشتهای کوچکی که از پاچههای تاخوردهی لباس سرهمیاش بیرون زده بود، قرص و محکم بهنظر میآمد. ماریلین اغلب برای باز کردن یخچال یا روشن کردن ماشین لباسشویی پشت به او میایستاد. احتمال داشت لیدیا از چند هفتهی قبل شروع به راه رفتن کرده باشد؛ زمانی که ماریلین مشغول پختوپز بوده و متوجه این موضوع نشده بود.
ماریلین او را در آغوش گرفته بود، موهایش را مرتب کرده و به او گفته بود که چقدر باهوش است و وقتی پدرش به خانه برگردد چقدر به او افتخار خواهد کرد. اما احساسش طوری بود که انگار دری مخفی در اتاقی آشنا پیدا کرده است: لیدیای کوچولو که باید هنوز توی گهواره میخوابید، رازهایی داشت. ماریلین باید به او غذا میداد و حمامش میبرد و پاهایش را توی پاچه شلوارش میکرد، اما با این حال بخشهایی از زندگی او در پس پرده بود. گونهی لیدیا را بوسید، او را در آغوش فشرد و میخواست خودش را با بدن کوچک دخترش گرم کند.
اکنون ماریلین چای مینوشید و به آن غافلگیری فکر میکرد.
برگه شماره تلفن دبیرستان به تختهی کنار یخچال سنجاق شده. ماریلین کارت را برمیدارد و شماره را میگیرد و در مدتی که تلفن بوق میزند، سیم تلفن را دور انگشتش میپیچد.
دیگران دریافت کردهاند
با صدای مریم جمالی
مشاهده همهسایر کتابهای آوانامه
مشاهده همهاطلاعات تکمیلی
دستهبندی | |
شابک | undefined |
زمان | ۱۱ ساعت و ۴۷ دقیقه |
قابلیت انتقال | ندارد |
حجم | ۹۸۰٫۳ مگابایت |
نظرات کاربران
کاش گوینده سعی نمیکرد لحنهای مختلفی رو برای شخصیتهای مختلف تقلید کنه. در این کارش اصلا موفق نبود و باعث شده بود لذت شنیدن اثر ذایل بشه.
کتاب در مورد خانواده لی بود، شروعش با حادثه ای بود که برای دختر نوجوان خانواده اتفاق افتاده بود و منجر به فوت شده بود، در طی داستان با اعضای خانواده و حتی دوران زندگی پدر و مادر آشنا میشیم
با سلام من خیلی این کتاب رودوست داشتم ولی من از اوانانه نخریدم ، اما نمیدونم چرا کتابها به صورت تکرار خوانده میشوند در صورتیکه خیلی کتابهای زیبا هنوز شانس صوتی نشدن ، امیدوارمبه کتابهای دیگر هم اهمیت داده بشه
حتما متوجه شدید که این داستان از مرگ دختر یک خانواده شروع میشه... مهم ترین چیزی که میتونم درمورد کتاب بگم اینه که باید حواستون باشه دارید شرایط یه خانواده ی ایده آل یا حتی نرمال رو نمیخونید!! بلکه دارید یه
تو این کتاب با صدمههایی که انسانها با ناآگاهی به هم وارد میکنن، مواجه میشین و اثراتش رو ملموس میبینید. برای من جالب بود
داستان به نظرم درازگویی کرده بود.. میتونست خلاصهتر باشه تا کمتر حوصلهسربر بشه. تغییر لحن و صدای گوینده رو اصلا دوست نداشتم. ضمن اینکه زمانی که با صدای واقعی خودشون بدون اینکه بخوان تغییری توش بدن متن رو میخوندن برای
داستان برام نامفهوم بود احساس میکردم آخرش به نتیجه برسم ولی نرسیدم
اصلا با داستان و گویندگی متن نتونستم ارتباط بگیرم😟
توی خلاصه ذکر شده لیدیا بعد ۱۱ سال برمیگرده که اصلا توی متن نیست کتاب فوقالعاده دیر پیش میره و حوصله سر بره
داستان قشنگی بود . نشون میده چطور افکار ، احساسات و تصمیمهای ما ، روی زندگی اطرافیانمون تاثیر داره 💔