دانلود کتاب صوتی آدم کجا بودی با صدای تایماز رضوانی + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی آدم کجا بودی

دانلود و خرید کتاب صوتی آدم کجا بودی

نویسنده:هاینریش بل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی آدم کجا بودی

کتاب صوتی آدم کجا بودی؟ رمانی از هاینریش بل نویسنده ضدجنگ آلمانی و برنده نوبل ادبی ۱۹۷۲ است که با ترجمهٔ سارنگ ملکوتی و گویندگی تایماز رضوانی در انتشارات ماه‌آوا به چاپ رسیده است. آدم کجا بودی روایتی از جنگ است. روایتی از اواخر جنگ جهانی دوم که از همان ابتدا موجی از انزجار و نفرت از چنین رویدادی را منتقل می‌کند. سربازانی خسته، ژنرالی دل مرده و مردمی که در فلاکت فرورفته‌اند. داستان بل قهرمان خاصی ندارد و تنها روایتگر جنگ و ناکامی‌های آن است. هاینریش بل براساس تجربه‌ی زیسته‌اش در دوران جنگ جهانی کتاب آدم کجا بودی؟ را به نگارش درآورده است

درباره کتاب صوتی آدم کجا بودی

سربازی به نام فاین هالس در کتاب صوتی آدم کجا بودی؟ وجود دارد که می‌تواند یکی از شخصیت‌های اصلی باشد اما تمام داستان درباره او نیست. درواقع فاین هالس کلید ورود به ماجراهای داستان است. سرگذشت فرماندهی که هالس به گروهان او می‌رود، سربازی که در کافه ملاقات می‌کند و... درواقع او یک شاهد است. شاهدی بر مصیبت‌های جنگ و شکست و نابودی انسان‌های اطرافش. هالس که از جنگ خسته است هر روز از پایگاهی به پایگاه دیگر منتقل می‌شود تا بیشتر و بیشتر ببیند:»

بل نام رمانش را ازباب سوم سفر پیدایش در کتاب مقدس گرفته است. آنجا که آدم از میوه ممنوعه می‌خورد و گناه خود را پنهان می‌کند اما در جواب خداوند که می‌پرسد: «آدم کجا بودی؟» ناگزیر از پذیرش گناه بزرگ خود است. گناهی که سرچشمه گناهان بعدی است. بل شرکت در جنگ را همپای گناه نخستین شمرده است گویا خدا با همین پرسش را از انسان قرن بیستم خواهد کرد که کجا بوده است و این جا است که باید با شرمندگی پاسخ دهد: در جنگ جهانی دوم.

بل در کتاب صوتی آدم کجا بودی؟ بیشتر از آنکه نویسنده باشد، تصویرگر است. تصویرگر لحظه های عقب نشینی و شکست‌ آلمانی‌ها در جنگ، سربازانی که خسته و دلمرده از جبهه ها بازمی‌گشتند. زندگی‌ها و شهرهایی که چیزی جز خاکستر از آنها باقی نمانده بود.

شنیدن کتاب صوتی آدم کجا بودی؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کتاب صوتی آدم کجا بودی؟ را به علاقه‌مندان به داستان‌های ضدجنگ و دوست‌داران آثار هاینریش بل پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آدم کجا بودی؟

صدای ورق‌زدن کاغذها را شنید و متوجه شد که آنها پروندهٔ پزشکی‌اش را مرور می‌کنند. برسن به گردن چوپان می‌نگریست و فکر می‌کرد که چوپان قدیم‌ها در رستوران مجلل یک هتل سرپیشخدمت بوده است. ظهرها که آقایان محترم برای صرف غذا می‌آمدند، او کشیده قامت و باوقار در سالن این‌طرف و آن‌طرف می‌رفت و تعظیم می‌کرد، این عجیب بود که چقدر او سریع فرم و گونهٔ تعظیم‌کردن را با فراز و فرودهایی که در آن به کار می‌برد آموخته است، آیا او تعظیم کوتاه و عمیقی می‌کرد، یا فقط سرش را پایین می‌آورد، چگونه سرش را پایین می‌آورد و گاهی فقط حرکت سرکوتاهی می‌کرد که در واقع مژه برهم نهادن و گشودنی بود ولی این حرکت هم تاثیرگذار بود. تشخیص اختلاف طبقاتی برای او بسیار آسان بود. این درست همانند درجات ارتشی است، این سلسله مراتب سردوشی‌های ستاره‌دار و بی ستاره و برآمده و برجسته که بخش اعظمی از افراد بدون سردوشی از آن پیروی می‌کردند. در این رستوران هم ترتیب درجات تعظیم نسبتاً آسان بود، اینجا جایگاه کیف پول و مقدار انعام تعیین می‌شد. او حتی رفتاری بیش از حد صمیمانه نداشت و تقریباً هرگز لبخندی نمی‌زد و چهره‌اش، هرچند هم سعی می‌کرد تا حد ممکن بی‌حالتی خود را درآن آشکار کند، ولی چهره‌اش هرگز حالت سختگیری و هوشیاری‌اش را از دست نمی‌داد. کسی که هدف نگاه او قرار می‌گرفت بیشتر احساس گناه می‌کرد تا احترام، همه حس می‌کردند که زیرنظر قرار گرفته‌اند، او به سرعت این را دریافته بود که کسانی هستند که از نگاه او گیج می‌شوند، چنان گیج می‌شوند که وقتی نگاهشان با او تلاقی می‌کرد با چاقو به جان سیب‌زمینی‌ها می‌افتادند و با هراس وقتی او از کنارشان می‌گذشت دست به کیف پولشان می‌بردند. او فقط در تعجب بود که مشتریان دوباره می‌آمدند حتی این‌گونه مشتریان. آنها دوباره می‌آمدند تا سری جلویشان خم شود و همین نگاه‌های ناخوشایند انگشت‌نمایشان کند، همهٔ این چیزهایی که جزیی از رستوران شیک و سطح بالا بود. او چهره‌ای اصیل و ظریف یافته بود، توانایی پوشیدن کت و شلوارهای آبرومندانه را داشت و نسبتاً پول خوبی هم می‌گرفت و علاوه بر این مجانی غذا می‌خورد. اما درحالی که سعی در نشان دادن ظاهر مغرورانه می‌کرد، در نهایت غالباً دچار ترس و اضطراب بود. روزهایی بودند که احساس می‌کرد عرق تمام بدنش جمع و سنگین شده و حالت خفقان در او ایجاد کرده است. صاحب رستوران مرد زحمتکش و خوش‌قلبی بود که از موفقیت پیشخدمت متکبرش خوشحال بود و برای ابراز خوشحالیش روش چندان خوبی نداشت، آخر شب‌ها وقتی رستوران تقریباً خالی می‌شد در فکر خانه‌رفتن بود صاحب رستوران با انگشتان کلفتش دستی در جعبهٔ سیگار برگ می‌برد و علی‌رغم مخالفت‌های او سه یا چهارسیگار برگ در جیب کت او می‌گذاشت و با لبخند می‌گفت:

- خدای من، این‌را بگیرید، سیگار برگ‌های خوبی هستند.

سیگار برگها را می‌گرفت و شب آنها را با فلتن که به صورت مشارکتی با او در آپارتمانی مبله زندگی می‌کرد، دود کرده و فلتن هر بار از کیفیت سیگار برگها متعجب می‌شد. فلتن می‌گفت:

- برسن، دست مریزاد عجب توتون خوبی می‌کشید.

در این مورد سکوت اختیار می‌کرد و هرگاه هم فلتن مشروب خوبی می‌آورد او هم خودش را عقب نمی‌کشید. فلتن فروشنده کارخانهٔ مشروب‌سازی بود و هرگاه فروش خوبی داشت یک بطری شامپاین با خودش می‌آورد.

معرفی نویسنده
عکس هاینریش بل
هاینریش بل

هاینریش بل با نام کامل هاینریش تئودور بل (زاده‌ی ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷، کلن، آلمان - درگذشته در ۱۶ جولای ۱۹۸۵، بورنهایم-مرتن، نزدیکی کلن، آلمان غربی)، نویسنده‌ی آلمانی و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۲ است. رمان‌های کنایه‌آمیز بل در باب رنج‌های زندگی آلمانی‌ها در طول جنگ جهانی دوم و پس از آن، روان‌شناسی ملت در حال تغییر آلمان را به تصویر می‌کشد.

اسفندیار
۱۴۰۲/۰۲/۲۰

این کتاب مث یه سریال میمونه که هر قسمت یسری اتفاق ها میوفته و درکنار شخصیت اصلی، چندین شخصیت فرعی وجود داره . یکی دوتا از شخصیت های فرعی داستان اصلا خط داستانی جالب توجهی نداشتن، بی محتوا و خسته کننده بودن،

- بیشتر

زمان

۸ ساعت و ۳ دقیقه

حجم

۴۵۶٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۸ ساعت و ۳ دقیقه

حجم

۴۵۶٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۴۶,۸۰۰
۳۲,۷۶۰
۳۰%
تومان