دانلود کتاب صوتی کلارا و خورشید با صدای مریم پاک‌ذات + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی کلارا و خورشید

دانلود و خرید کتاب صوتی کلارا و خورشید

انتشارات:آوانامه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۲۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی کلارا و خورشید


کتاب صوتی کلارا و خورشید نوشته کازوئو ایشی‌ گورو برنده جایزه نوبل ادبی است که با ترجمه شیرین شکراللهی با گویندگی مریم پاک‌ذات در آوانامه منتشر شده است. این کتاب داستان ربات دوست‌داشتنی و جذابی است که که به خاطر رفتار متفاوتی که دارد، زندگی متفاوتی را از دیگر ربات‌ها تجربه می‌کند. راوی داستان همین ربات است. وقتی کلارا پشت ویترین می‌آید، با دختری به نام جوزی آشنا می‌شوند. دختر لاغر و رنگ‌پریده‌ای که از داخل یک تاکسی کلارا را دیده است و فهمیده که او را می‌خواهد. هرچند نگاه غمگین او هم توجه کلارا را به خود جلب می‌کند. آشنایی جوزی و کلارا آغازگر ماجراهای زیبایی است که در ادامه رخ می‌دهد.

به اعتبار سخن منتقدان بین‌المللی، این اثر موفق شده تا به سرعت جایگاه خود را در ادبیات جهان پیدا کند و به یکی از کتاب‌های درخشان کازوئو ایشی‌ گورو بدل شود.

درباره کتاب کلارا و خورشید

کلارا و خورشید، داستان زندگی رباتی به نام کلارا است. او زندگی‌اش را مانند ربات‌ها از فروشگاه آغاز می‌کند اما چون خودش از دیگران متفاوت است، ادامه زندگی‌اش هم متفاوت می‌شود. کلارا و همه ربات‌های فروشگاه انرژی و نیرویشان را از نور خورشید می‌گیرند. روزی مدیر فروشگاه او و ربات دیگری به نام رزا را به جلو فروشگاه و جلوی ویترین می‌گذارد تا دیده شوند و زودتر به فروش برسند. کلارا پشت شیشه منتظر است اما از اینکه به منظره نگاه کند، خیابان و آدم‌های توی پیاده‌رو را ببیند، خوشش می‌آید. کلارا دوست دارد آدم‌ها و ربات‌های دیگر را هم ببیند تا بفهمد آن‌ها چه کار می‌کنند. او از پشت شیشه با جوزی آشنا می‌شود و داستان آغاز می‌شود.

 کتاب کلارا و خورشید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب اثری جذاب برای تمام دوست‌داران ادبیات داستانی است. کلارا و خورشید می‌تواند انتخاب بعدی کسانی باشد که آثار دیگر ایشی گورو را خوانده و دوست داشته‌اند.

درباره کازئو ایشی گورو

کازئو ایشی‌ گورو، متولد ۸ نوامبر ۱۹۵۴ در ناگازاکی ژاپن است. در دوران کودکی و در سن پنج سالگی همراه با خانواده به انگلیس مهاجرت کرد و تا سی سالگی هم ژاپن را ندید. به همین دلیل است که فضای داستان‌ها و سبک نوشته‌هایش، با بستر ادبی و فرهنگی ژاپن فاصله دارد. او خود را نویسنده و نمایشنامه‌نویس انگلیسی ژاپنی‌تبار می‌داند. او در دانشگاه ابتدا در رشته فلسفه و بعد نویسندگی خلاق تحصیل کرد.ایشی گورو علاوه بر نوشتن رمان، داستان‌های کوتاه و نمایشنامه، برای موسیقی در سبک جاز، ترانه‌سرایی نیز کرده است. او یکبار جایزه بوکر را برای کتاب «باقیمانده‌های روز» دریافت کرد و یک بار هم برای کتاب «رهایم مکن» نامزد دریافت بوکر شده است. «غول مدفون» جدیدترین رمان او در سال ۲۰۱۵ منتشر شد که با الهام از اسطوره‌های اسکاندیناوی نوشته شده است. کازئو ایشی‌ گورو، در سال ۲۰۱۷، جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. در بیانیه اهدای این جایزه آمده است: «ایشی‌ گورو کسی است که رمان‌هایش نیروی احساسی عظیمی در خود دارد و در آنها پرتگاه‌های آشکار حس توهم‌آمیز ارتباط ما با جهان نشان داده شده است.» از سایر جوایزی که او تا به حال دریافت کرده است می‌توان به جایزه وایت‌برِد، جایزه ادبی من بوکر، نشان امپراتوری بریتانیا، لقب شوالیه ادب و هنر فرانسه و نشان خورشید فروزان اشاره کرد. 

بخشی از کتاب کلارا و خورشید

«صبحی در آغاز هفتهٔ دوممان در ویترین، داشتم درمورد چیزی در سمت ساختمان آرپی‌او با رزا حرف می‌زدم که با دیدن جوزی در پیاده‌رو آن طرف خیابان، حرفم را قطع کردم. مادرش کنارش بود. این‌بار هیچ اثری از تاکسی پشتشان نبود، هرچند امکان داشت چون یک گروه توریست بین ویترین ما و آن‌دو بودند، بدون اینکه من متوجه شده باشم از آن پیدا شده باشند. ولی حالا رهگذران دوباره به‌آرامی در حرکت بودند و جوزی با خوشحالی به من لبخند می‌زد. دوباره به این فکر کردم که چهره‌اش با لبخند، پر از مهربانی می‌شد. ولی هنوز نمی‌توانست کنار ویترین بیاید چون مادرش خم شده و با او حرف می‌زد و یک دستش هم روی شانه‌اش بود. مادر یک کت به تن داشت – نازک، تیره و مخصوص افراد عالی‌رتبه – که با وزش باد دور بدنش حرکت می‌کرد، برای همین من را یاد پرندگان سیاهی انداخت که حتی وقتی باد شدیدی می‌وزید بالای چراغ راهنمایی می‌نشستند. جوزی و مادرش در حین صحبت مستقیم به من نگاه می‌کردند و می‌توانستم ببینم که جوزی بی‌قرار است که پیش من بیاید ولی مادر رهایش نمی‌کرد و به حرف زدن ادامه می‌داد. می‌دانستم که مثل رزا باید به ساختمان آرپی‌او نگاه کنم ولی نمی‌توانستم دزدکی آنها را نپایم، خیلی نگران بودم که بین جمعیت ناپدید شوند.

بالاخره مادر صاف ایستاد و بااینکه همچنان به من زل زده بود هروقت که رهگذری جلوی دیدش را می‌گرفت سرش را کج می‌کرد، دستش را کشید و جوزی با آن راه رفتن محتاطانه‌اش جلو آمد. اینکه مادر اجازه داده بود جوزی خودش جلو بیاید را دلگرم‌کننده یافتم ولی نگاه خیرهٔ مادر که نه نرم شد و نه مردد، همین‌طور نحوهٔ ایستادنش در آنجا، دست‌به‌سینه و انگشت‌های چنگ‌زده در پارچهٔ کتش، باعث شد بفهمم هنوز نشانه‌های بسیاری هستند که معنایشان را نمی‌دانم. بعد جوزی مقابل من آن‌طرف شیشه بود.

«سلام! چطوری؟»

لبخند زدم، سرم را تکان دادم و انگشت شستم را بالا آوردم – حرکتی که در مجلات جذاب دیده بودم.

«ببخشید که نتونستم زودتر بیام. فکر کنم... چند وقت شد؟»

سه انگشت بالا آوردم و بعد نصف یکی از انگشتان دست دیگرم را اضافه کردم.

«خیلی طولانی شد. ببخشید. دلت برام تنگ شده بود؟»

سرم را تکان دادم و چهره‌ای ناراحت به خودم گرفتم، البته مراقب بودم که نشان دهم جدی نمی‌گویم و واقعاً ناراحت نبوده‌ام.

«من هم دلم برات تنگ شده بود. واقعاً فکر می‌کردم زودتر از این برگردم. شاید فکر کردی به کلی یادم رفته. واقعاً معذرت می‌خوام.» وقتی داشت جملهٔ بعدی را می‌گفت لبخندش کمرنگ شد. «فکر کنم بچه‌های زیادی اومدن اینجا که ببیننت.»

سرم را تکان دادم ولی به‌نظر نمی‌رسید که باور کرده باشد. به مادرش نگاهی انداخت، نه برای اطمینان، بلکه برای اینکه بررسی کند جلوتر نیامده باشد. بعد صدایش را پایین آورد و گفت: «می‌دونم که اون‌طوری نگاه کردنش به‌نظر عجیب میاد. به‌خاطر اینه که بهش گفتم تو همونی هستی که می‌خوام. گفتم فقط تو. برای همینه که داره ورندازت می‌کنه. ببخشید.»»

معرفی نویسنده
عکس کازوئو ایشی گورو
کازوئو ایشی گورو

کازوئو ایشی گورو نویسنده و نمایشنامه‌نویس انگلیسی ژاپنی‌تبار است. او ۸ نوامبر ۱۹۵۴ در ناکازاکی ژاپن به‌دنیا آمد و در خانه‌‌‌ای به سبک سنتی ژاپن، پنج سال اول زندگی خود را گذراند. ایشی گورو در مهدکودکی در ناکازاکی «هیراگانا» را که اولین و ساده‌ترین الفبای سه‌گانه ژاپنی است، آموخت. اما در آوریل ۱۹۶۰ با والدین و خواهر بزرگترش ژاپن را ترک کرد تا در بریتانیا زندگی کند. اگرچه خانواده ایشی گورو مرتباً به بازگشت به ژاپن فکر می‌کردند، اما تحقیقات پدرش در زمینه‌ی اقیانوس‌شناسی مورد حمایت دولت بریتانیا قرار گرفت و خانواده هرگز بازنگشت.‌

Delara Vafadar
۱۴۰۰/۱۱/۲۴

شروع خیلی جذابی داشت. وسطش کم کم جذابیتش رو از دست داد و به نظرم یکی از بدترین پایان‌بندی‌ها رو داشت. ایده اصلی خیلی خوب بود ولی هرچی به آخر کتاب رسید قلمش ضعیف‌تر شد. راستش به نظرم ارزش این

- بیشتر
BLACK
۱۴۰۰/۰۸/۲۸

ریتم خوب جستجو و کشف اعماق قلب انسان به تصویر کشیدن رابطه ها دیگه دنبال چی هستید تو یه رمان واقعا لذت بردم...هرچند آخرش قلب آدمو بدرد میاره

دکتر علي رستمي ابيوردي
۱۴۰۰/۱۱/۱۲

در نوع خود کتاب بسیار خوبیست و داشتان یکنواخت و مستحکم نویسنده با صدای نوشتالژی خانم پاک ذات که بار اول کتابهای جوجو مویز با صدای گرم این خانم گوینده آشنا شدم./ر

نسترن الهی
۱۴۰۱/۰۷/۱۹

عالی....عالی💙

s.sh
۱۴۰۱/۰۵/۱۸

فقط و فقط صدای دلنشین و خوانش بینظیر خانم پاک ذات داستان رو قابل شنیدن میکنه...وگرنه داستان بسیار کسل کننده و معمولی که عجیبه چرا باید جایزه بگیره!!!

aysan
۱۴۰۰/۱۲/۱۶

رمان علمی تخیلی و خوب

MajidNik
۱۴۰۰/۱۲/۱۵

رمانی زیبا، با وجود علمی تخیلی بودن اما بسیار نزدیک به واقعیت، سبکی از زندگی که بشریت به زودی تجربه خواهد کرد. گوینده بسیار عالی است. ترجمه روان و جذاب.

s.h
۱۴۰۰/۱۰/۲۳

کتاب بدی نبود ارزش یکیار خوندن داره. البته شایدم خیلی خوب باشه من خیلی با سبک نوشتاری این نویسنده نمیتونم ارتباط بگیرم

زمان

۱۱ ساعت و ۳۳ دقیقه

حجم

۹۵۵٫۲ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۱۱ ساعت و ۳۳ دقیقه

حجم

۹۵۵٫۲ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۱۱۲,۰۰۰
۷۸,۴۰۰
۳۰%
تومان