دانلود کتاب صوتی دلقک خصوصی با صدای احسان چریکی + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی دلقک خصوصی

دانلود و خرید کتاب صوتی دلقک خصوصی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی دلقک خصوصی

کتاب صوتی دلقک خصوصی نوشته جیمز فین گارنر نویسنده و طنز‌پرداز اهل شیکاگو با ترجمه رضا اسکندری آزاد و گویندگی احسان چریکی در نوین کتاب گویا منتشر شده است. این کتاب اقتباسی است از یک فیلم سینمایی به اسم بمیر بمیر عزیزمن. (!Die Die, My Darling)

«دلقک خصوصی» بازتابی طنزآلود و خاکستری از آثار اساتید قدم ژانر نوآر و به نوعی پایه‌گذار ژانر «نوآر دلقکی» است. جیمز فین گارنر  پیش از این، اعجاز طنز سیاه را در یکی از پرفروش‌های نیویورک تایمز به نام «قصه‌های از نظر سیاسی بی‌ضرر» به نمایش گذاشته بود.

درباره کتاب دلقک خصوصی

این کتاب با اسم اصلی Honk Honk, My Darling منتشر شده است. کتاب اقتباسی از یک فیلم سینمایی است اما زاویه دید داستان تغییر کرده است. خود نویسنده از کتابش با عنوان نوآر دلقکی نام می‌برد و آن را سبک خاصی می‌داند که خودش ابداع کرده است. داستان فضایی خاکستری و طنز‌آلود دارد و نویسنده با نگاه دلقک در داستان همراه می‌شود. جیمز فین گارنر نویسنده کتاب دلقک خصوصی در ایران با کتاب «قصه‌های از نظر سیاسی بی‌ضرر» شناخته می‌شود.

درباره جیمز فین گارنر

جیمز فین گارنر متولد ۱۹۶۱ نویسنده و طنزپرداز آمریکایی در شیکاگو زندگی می‌کند. او نویسنده داستان‌های خواب به‌طور سیاسی صحیح، داستان‌های تعطیلات صحیح از نظر سیاسی، آخرالزمان وو، "روزی روشنفکرتر" و مه ۲۰۰۷ "جنون مجدد" است. گارنر از دانشگاه میشیگان فارغ التحصیل شد، جایی که به دلیل یکی از نمایشنامه‌های کوتاه خود موفق به دریافت جایزه هاپوود شد. داستان‌های صحیح از نظر سیاسی، کتاب اول گارنر، بیش از 2.5 میلیون نسخه در ایالات متحده به فروش رسانده است و به 20 زبان ترجمه شده است.

کتاب دلقک خصوصی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

شنیدن این کتاب صوتی برای علاقه‌مندان به سینمای نوآر و وهم‌انگیز و جنایی جذاب است و با روایتی تصویری خواننده را با خودش همراه می‌کند.

بخشی از کتاب دلقک خصوصی

لوتا لباس دلقکی‌ام را به رختکن آورد. لباسم بوی تازهٔ مواد شوینده می‌داد. پالتویم که هیچ؛ مایهٔ ننگ و رسوایی بود. رنگ زردش به خردل خشک‌شده می‌رفت و دایره‌های قرمزش رنگ‌ورورفته و بی‌روح شده بود. بی‌تردید باید خیلی زود عوضش می‌کردم. اما کلاه نمدی‌ام بعد از شسته‌شدن با مسواکی که توی روشویی پیدا کردم وضعیت خوبی پیدا کرد. همان کار را با کفش‌هایم هم کردم و بعد راه افتادم طرف دفتر لوتا. لوتا تشریف نداشت، برای همین با یک فنجان قهوه و چند بیسکویت از داخل گنجهٔ مخفی‌اش شکم‌چرانی کردم و راه افتادم.

زیر آفتاب غبارآلود صبح، راهم را کشیدم و رفتم طرف خیابان ادِلِر. باوجود احساس تمیزی و شکم‌سیری، هنوز قدری به خودم بدگمان بودم. شاید با خودتان فکر کنید، تا آن موقع باید با این احساس جدید خو می‌گرفتم، اما همان احساس قبلی باز به‌سراغم آمده بود. خیابان‌های تاپ‌تان ذره‌ای تغییر نکرده بود، در دل دعا می‌کردم که حداقل طرز فکر مردم درباره‌ام عوض شده باشد. اما در این‌باره کاری از دستم ساخته نبود، مگر اینکه می‌رفتم و آن مردک ابله، آدولف هیتلر را یک‌تنه اسیر می‌کردم و کت‌بسته تحویل می‌دادم. نیمی از صداهای درون سرم می‌گفتند به آخور دِیزی برگردم و تا تاریکی شب همان‌جا کز کنم و نیمی دیگر می‌گفتند: «با کون بخور زمین! با کون بخور زمین! یالا دیگه رکس! یه فیلمی سوار کن، الکی سکندری بخور! آره! مردمو بخندون!»

دیر یا زود لازم می‌شد یک صحبت مفصل با آن صداهای توی سرم داشته باشم. وقتی به سمت چپ پیچیدم و وارد خیابان گریمالدی ـ‌خیابان اصلی تاپ‌تان، البته اگر می‌شد اسمش را خیابان اصلی گذاشت‌ـ شدم، بوی ادویهٔ تند به مشامم رسید و فهمیدم که به هتل میمون‌ها نزدیک شده‌ام. در هوای گرم، وقتی تمامی پنجره‌ها باز بود، هر کس گذرش به این‌جا می‌افتاد، از آن بالا توسط میمون‌ها با آشغال بمباران می‌شد؛ بنابراین در سطل آشغالی را از کنار خیابان برداشته و به‌عنوان سپر ازش بهره گرفتم. پْتَنگ! پْتَنگ! میمون‌ها موفق شدند دو ضربهٔ دقیق روی سپرم وارد کنند، اما هرطور که بود از زیر رگبارشان جان سالم به در بردم.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۰

حجم

۰

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۰

حجم

۰

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۸۸,۰۰۰
۶۱,۶۰۰
۳۰%
تومان