دانلود و خرید کتاب افسانه‌ی قاجار؛ شاهزاده خانم ناکامی که همیشه ناشناس ماند حمزه سردادور
تصویر جلد کتاب افسانه‌ی قاجار؛ شاهزاده خانم ناکامی که همیشه ناشناس ماند

کتاب افسانه‌ی قاجار؛ شاهزاده خانم ناکامی که همیشه ناشناس ماند

انتشارات:انتشارات پر
امتیاز:
۴.۳از ۵۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب افسانه‌ی قاجار؛ شاهزاده خانم ناکامی که همیشه ناشناس ماند

حمزه سردادور (۱۲۷۵-۱۳۴۹)، از پاورقی‌نویسان قدیمی ایرانی است که رمان‌های تاریخی فراوانی از وی در چند دهه اخیر به بازار کتاب آمده است. بازچاپ‌های چندگانه این کتاب‌ها، نشانگر محبوبیت و عامه‌پسندی آن‌ها است. سردادور در سال ۱۲۷۵ خورشیدی در تبریز زاده شد. او از دهه بیست تا اواخر دهه چهل در مجله «اطلاعات هفتگی» پاورقی نوشت. از عوامل جذابیت و فروش آن مجله، داستان‌های پرآب‌و‌تاب سردادور بود که پس از پایان چاپ آن‌ها در مجله، به شکل کتاب نیز منتشر شد. برخی از این آثار عبارتند از: زندانی قلعه قهقه، از صید ماهی تا پادشاهی، در پس پرده، مه‌لقا، آزاد زنان، کیمیاگران، دختر قهرمان، افسانه‌ی قاجار، بانوی سربدار و.. کتاب «افسانه‌ی قاجار» رمانی تاریخی از «حمزه سردادور» است که در آن ماجرای زندگی دختری با نام «افسانه»، شاهدختی در دوره‌ی قاجاریه که همیشه ناشناس ماند، روایت می‌شود. در دل این داستان، وقایع تاریخی آن دوره، چون مرگ فتحعلی‌شاه قاجار؛ انتخاب ولیعهد؛ عشق ولیعهد به افسانه؛ چگونگی و علل ملاقات امیرکبیر با افسانه؛ ازدواج افسانه با «امیراصلان خان»، پسر «سالارخان» حاکم شهر خراسان در آن دوره؛ توطئه علیه امیرکبیر؛ چگونگی سقوط شهر مشهد و مرگ افسانه، مورد توجه قرار گرفته و خواننده علاوه بر خواندن رمانی جذاب و واقعی، تکه‌ای از تاریخ این مرز و بوم را نیز از دیدگان می‌گذراند.
Ali_1995
۱۳۹۹/۰۱/۰۷

داستان دختر محمد شاه که من هر جا گشتم مطلبی راجع به اون پیدا نکردم ولی داستان زیبایی بود و خواندنی.

elnaaz
۱۳۹۷/۰۴/۰۸

عالی فقط میشه گفت عالی نه فقط این کتاب بلکه تمام نوشته های مرحوم سرداور عالیه رمان افسانه قاجر اصلاً نگاشته تاریخ وار نیست اما ما رو با دوره قاجار خوب آشنا می کنه و با درباریان و مردم دوره

- بیشتر
mehregan
۱۳۹۵/۱۱/۱۶

تاریخ بر دوش خود از این دست حوادث زیاد حمل کرده چه افسانه چه غیر افسانه تا افسانه و واقعیت بعد از ما چه باشد ، جالب بود

Hs Miramini
۱۴۰۱/۰۸/۱۳

داستان واقعیت تاریخی ندارد و رمان هست و مثل یک فیلم نامه هست که وقایع تاریخی را در زمان ناصرالدین شاه نقل می کند

Kiana
۱۳۹۹/۰۵/۰۴

خیلی جذاب و مهیجه این کتاب ، اینکه بر اساس تاریخه جذابترش میکنه. نویسنده همه چیو توضیح میده که به درک کامل فضا و حال و هوا کمک میکنه. من هنوز بعد از چند ماه گاهی یاد حس و حالش میوفتم.

- بیشتر
پریناز
۱۳۹۷/۱۰/۲۷

کتاب فوف العاده ای هست هم موضوع داستان وهم صحنه نگاری ها

ساجده
۱۳۹۵/۰۹/۱۳

واقعا داستان جالب وعجیبی است که در دل خود داستانهای زیادی دارد.پراز فراز ونشیب که قلب ادم رو به تپش میندازد.توصیه میکنم که حتما بخونیدش.بهترین داستانی بود که خوندم.وهرچی که درموردش بگم کم گفتم

مرتضى تيمورى
۱۴۰۱/۰۴/۲۷

عالی بود من کلاً علاقه زیادی به دوران قاجار دارم واسه همین برام لذت بخش بود نثر روان و توصیف جزییات داستان رو قابل تصور میکرد برام❤️

کاربر ۵۸۱۶۳۴۹
۱۴۰۳/۰۴/۰۴

داستان جالبی بود و از آن جایی که من عاشق کتاب های تاریخی هستم، خیلی پسندیدمش، فقط پایان داستان زیادی بداهه بود و از واقعیت دورش کرده بود ولی در کل عالی بود ❤

کاربر 8589485
۱۴۰۳/۰۲/۱۰

من این کتاب رو چندسال پیش خوندم هنوزم گاها میگم که حقیقته، توصیه میکنم کتاب خانوم رو هم بخونید

روزگار است آن‌که گه عزت ‌دهد گه خوار دارد چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد قائم‌مقام فراهانی
پ. و.
یکی از سخت‌ترین لحظه‌های عمر این است که یکی غمگین ‌باشد و از روی اجبار بخواهد خود را شادمان نشان بدهد.
🍃Anee shirley🍃
رفتار روزگار با همه مردمان یکسان نیست و چون نیک بنگرید، می‌بینید که این دنیا برای جمعی روضه رضوان و بهشت برین و برای خلقی جهنم سوزان و دوزخ آتشین است. گروهی هم در این برزخ حیران و سرگردان و شب و روز نگران که آیا روزگار هوسباز چه سازی برای آنان خواهد نواخت و که را کجا خواهد انداخت.
🍃Anee shirley🍃
روزگار است آن‌که گه عزت ‌دهد گه خوار دارد چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد قائم‌مقام فراهانی
Elamor Ili
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم
مکروبه
محبت ‌بی شایبه از شما به دل دارم که «با شیر اندرون شد و با جان بدرود».
مکروبه
روزگار هم که به حق «بازیگر و کج رفتارش» خوانده‌اند، مدار درستی در کار خود ندارد. معلوم نیست چرا یکی را بی‌دلیل از فقر و ذلت به دولت و عزت می‌رساند و دیگری را بی‌حساب و کتاب از بلندی به پستی می‌کشاند و خوار و ذلیل می‌گرداند. از چیست که یکی را از گرسنگی در تب و تاب انداخته و دیگری را از ثقل معده دچار التهاب ساخته. چرا عاشق بی‌مهر و وفا از عشق دلارام برخوردار و دست در گردن یار دارد ولی دلباخته با صدق و صفا از جفای دلدار بی‌قرار است و اشک غم از دیده می‌بارد؟
afsanwh
راستی عجب عالمی است که آدمی با تمام قدرت تسلطی که بر موجودات ـ از جاندار و بی‌جان دارد، خود و سر نوشتش بازیچه دست روزگار است. روزگار هم که به حق «بازیگر و کج رفتارش» خوانده‌اند، مدار درستی در کار خود ندارد. معلوم نیست چرا یکی را بی‌دلیل از فقر و ذلت به دولت و عزت می‌رساند و دیگری را بی‌حساب و کتاب از بلندی به پستی می‌کشاند و خوار و ذلیل می‌گرداند.
پ. و.
ولی شجاعت در جایی‌که بخت یار نباشد به چه کار می‌آید؟
دریا
وقتی به شهر ‌برمی‌گشتند امیر برای افسانه تعریف می‌کرد که ترکمن وقتی زن جوانی را اسیر کرد چند ‌شب نگاه می‌دارد و به دیگری واگذار می‌کند، خریدار هم پس از چند روز به کس دیگری ‌می‌فروشد. زن بدبخت دست به دست می‌گردد و یکی از تفریحات ترکمن‌ها این است ‌که زایمان زن اسیر را تماشا کنند و این از بهترین تفریحاتی است که میزبان صاحب اسیر ‌می‌تواند برای میهمانان خود فراهم آورد. ‫گاهی هم مالک طماعی در مقابل پول یا تحفه دیگری که می‌گیرد اجازه تماشا می‌دهد.
دریا
یک مثقال مهر و محبت را با ‌خروارها طلا برابر نمی‌کنم. جلال و شکوه این مجلس عشق است و وفاداری. یک موی ‌امیر خودم را با خزانه پادشاهی عوض نمی‌کنم.
دریا
شاهزادگان و درباریان، صدراعظمی میرزاتقی‌خان ‌را با نهایت اکراه تلقی کردند خاصه که آن مرد برای تعدیل بودجه مواجب بیشتر ‌درباریان را بدون ارفاق کم می‌کرد و نالایق‌ها را بدون توجه به اصل و نسب از کار برکنار ‌و لایق‌ها را اعم از هر طبقه که بودند به کار می‌گماشت. هنوز خشم و غضب شاهزادگان ‌و اشراف از صدراعظمی میزاتقی‌خان تسکین نیافته بود که خبر عروسی او با عزت‌الدوله ‌خواهر شاه در شهر منتشر شد و همه را متحیر کرد.
دریا
در همان شب میرزاتقی‌خان فراهانی به صدارت عظمی و لقب ‌اتابکی ملقب شد. شاه تاج چهار منی کیانی را بر سر گذاشت و صدراعظم هم جامه ‌سنگین وزن مروارید دوز را که خلعت مخصوص صدارت عظمی بود، پوشید.
دریا
ناصرالدین‌شاه پس از ورود به تهران بر حسب اشاره میرزاتقی‌خان امیرکبیر دست ‌مادر را از تمام کارها کوتاه کرد و حتی به بعضی از اوامر و دستورهایی که داده بود ایراد ‌گرفت این کار برای مهد علیا سخت ناگوار بود. ‫از آن به بعد هر وقت مهد علیا به دیدن افسانه می‌رفت از ناصرالدین‌شاه شکایت ‌می‌کرد و تأسف می‌خورد از این‌که در کارها با او مشورت نمی‌کند و تمام اختیارات را به ‌دست پسر آشپزی سپرده است. مقصودش میرزاتقی‌خان امیرکبیر بود.
دریا
در دوره فترت یعنی از روز مرگ محمد شاه (۶ شوال) تا ورود ناصرالدین‌شاه به ‌تهران که نزدیک به یک ماه و نیم طول کشید، مهد علیا در تهران فرمانروایی داشت. عزل ‌و نصب می‌کرد و خلعت و انعام می‌داد.
دریا
یکی از بزرگ‌ترین مصائب ملت ایران در قرون گذشته مرگ پادشاه بود این‌که ‌می‌گوییم «مصیبت» نه از نظر تأثیر و تألم مردم است، بلکه مصیبت مردم در این بود که ‌به مجرد انتشار فوت شاه، مملکت از قصر شاهی گرفته تا دورترین نقاط مرزی دچار هرج ‌و مرج می‌شد. بزرگان قوم به جان هم می‌افتادند
دریا
این روش در تاریخ هم سوابقی دارد. بعضی از پادشاهان بی‌تجربه که به دشمنان بیش ‌از دوستان توجه و محبت داشته‌اند دیری نپایید که دوستان را هم از دست داده‌اند،
دریا
نایب‌السلطنه و لشکریانش شوق و ذوق بسیاری ‌برای تسخیر سرخس داشتند زیرا از یک طرف ثروت هنگفتی در این شهر خوابیده بود ‌که لشکریان را از مال دنیا بی‌نیاز می‌کرد، از طرف دیگر چهارصد و پنجاه نفر تاجر ‌برده‌فروش ترکمن در این شهر بودند که سه هزار غلام و کنیز ایرانی را نگاهداری ‌می‌کردند تا برای فروش به خیوه و ترکستان ببرند.
دریا
شاید هیچ یک از ولیعهدهای قاجار مانند ناصرالدین میرزا مخالف و مدعی نداشت.
دریا
روزها می‌گذشت و شاهزاده خانم افسانه قاجار، دختر ولیعهد ایران در آغوش معصومه، زن سید باقر بنا و سیدناصرالدین، پسر سید باقر بنا در آغوش ملک جهان خانم، زوجه ولیعهد بزرگ می‌شدند.
دریا

حجم

۶۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۷۶ صفحه

حجم

۶۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۷۶ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰
۵۰%
تومان