دانلود و خرید کتاب زنی پشت پنجره ای.جی فین ترجمه ساره خسروی
تصویر جلد کتاب زنی پشت پنجره

کتاب زنی پشت پنجره

نویسنده:ای.جی فین
امتیاز:
۴.۳از ۲۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب زنی پشت پنجره

کتاب زنی پشت پنجره به قلم ای. جی. فین، رمانی مهیج و پر از تعلیق و دلهره‌آور است که با سبک هیچکاکی‌اش شما را مجذوب خود خواهد کرد. بسیاری از منتقدان از این اثر به عنوان بهترین داستان دلهره‌آور سال ۲۰۱۸ یاد کرده‌اند.

اِستیون کینگ در مورد کتاب زنی پشت پنجره می‌گوید: یکی از معدود کتاب‌هایی که نمی‌توان آن را زمین گذاشت. همچنین استقبال از این کتاب، باعث شد که شرکت فیلم‌سازی فاکس ۲۰۰۰ امتیاز ساخت فیلمی بر اساس این رمان را خریداری کند. همچنین امتیاز انتشار این کتاب در سی و ‌پنج کشور جهان هم خریداری شده است.

 رمان زنی پشت پنجره که در سال ۲۰۱۷ در لیست پرفروش‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفت، کتابی است که در چهل کشور بزرگ دنیا فروش زیادی داشته و این نشان‌گر کار برجسته نویسنده‌ کتاب است.

درباره کتاب زنی پشت پنجره

ای. جی. فین در این کتاب با بیانی قوی و تاثیرگذار قصه زنی را روایت می‌کند که تصور می‌کند شاهد جنایتی در خانه همسایه خود بوده‌ است. زن که آنا نام دارد، خانه‌اش در نیویورک است، او که در پی اتفاقی تلخ و یک بحران روحی، منزوی و افسرده شده است، علاقه‌ چندانی به ارتباط با دنیای بیرون و آدم‌های پیرامونش ندارد. او بیشتر وقت خود را به تماشای فیلم و به یاد خاطراتش می‌گذراند و گاهی هم همسایه‌هایش را زیر نظر می‌گیرد. زندگی آنا تنها از طریق پنجره‌اش به دنیای واقعی بیرون راه دارد. روزها پشت پنجره می‌نشیند و همسایگانش را تماشا می‌کند. یکی از آن‌ها تصویری کامل از خانواده‌ای سه نفره است که بازتابی از زندگی گذشته خود آنا را به تصویر می‌کشد..

یک شب که آنا مثل همیشه مشغول تماشا کردن است، ناگهان جیغ وحشتناکی سکوت خیابان را در هم می‌شکند و آنا فاکس شاهد قتلی می‌شود که به نظر می‌آید کس دیگری متوجه آن نشده است. حالا او باید کاری کند تا پرده از حقیقت ماجرا بردارد....

این کتاب در نگاه اول به زندگی زنی افسرده می‌پردازد اما در ادامه‌، داستانی معمایی و دلهر‌ه‌آور می گوید که یادآور فیلم‌های آلفرد هیچکاک است. درهمه جای داستان این سؤال پیش می‌آید که آیا در فضایی واقعی و جنایی قدم گذاشته‌ایم؟

با خواندن این داستان از حس ابهامی که برایتان به وجود می‌آورد لذت خواهید برد و مشتاقانه آن را دنبال خواهید کرد.

از ‌ویژگی‌های سبک نویسنده در این کتاب، تعلیق در تمام داستان، جریان سیال ذهن و نبودن مرزبندی مشخص بین واقعیت و خیال است. انگار در فضایی مه‌آلود قدم گذاشته‌اید که هر از گاهی نشانی کوچک از مسیر، شما را به ادامه‌ حرکت وا می‌دارد. همچنین، استفاده‌ راوی از توصیف‌های ناآشنا از محیط و نگاه خاصش به رفتارهای اطرافیان و خود، ابتدا ممکن است برای مخاطب کمی عجیب باشد اما با پیش رفتن داستان به تدریج با نوع زبان او  آشنا خواهد شد.

نظر دیگران درباره رمان زنی پشت پنجره

- داستانی بسیار پیچیده. «وال مک‌درمید»

- یکی از آن رمان‌های نادری که واقعاً مسحور کننده و خواندنی است. «استفن کینگ»

- سرشار از تردید، شگفتی، حیرت و دلدادگی. «جین هارپر»

بخشی از کتاب زنی پشت پنجره

ساعات آخر بعدازظهر است. وقتی دارم نوشیدنی را در لیوانم می‌ریزم، صدای زنگ به گوش می‌رسد. لیوان از دستم می‌افتد و خرد و خاکشیر می‌شود و شراب سرخ همچون یک زبانِ دراز کف سفید زمین را لیس می‌زند. من با صدای بلند داد می‌کشم: «لعنتی» (متوجه شده‌ام که از وقتی تنها هستم بیشتر و به صدای بلندتری فحش می‌دهم. اگر اِد صدایم را می‌شنید حتماً وحشت‌زده می‌شد. خودم هم وحشت می‌کنم.)

تازه یک‌مشت دستمال حوله‌ای برداشته‌ام که زنگ دوباره به صدا درمی‌آید. با خود فکر می‌کنم که یعنی کدوم مرده‌شور برده‌ای است؟ شاید هم این را به صدای بلند می‌گویم.

دیوید که همین یک ساعت پیش برای انجام کاری به هارلم شرقی رفت. خودم از اتاق مطالعه او را دیدم. هیچ محمولهٔ اینترنتی هم سفارش نداده بودم و منتظر کسی نبودم. خم می‌شوم و دستمال لولی‌ها را روی گندی که زده بودم می‌گذارم و فشار می‌دهم. آنگاه به سمت در می‌روم.

در آیفون، تصویر پسر بلندبالایی را می‌بینم که ژاکت چسبانی پوشیده و یک جعبهٔ سفید هم در دست دارد. پسر خانوادهٔ راسل است.

من گوشی را برمی‌دارم و می‌گویم: «بله؟» هرچند که کلمهٔ بله به‌اندازهٔ سلام مجذوب‌کننده نیست اما هرچه باشد از کدوم مرده‌شور برده‌ای هستی بهتر است.

او تقریباً فریاد می‌کشد: «من روبه‌روی پارک زندگی می‌کنم» صدایش به طرز عجیبی دل‌نشین است. «مامانم خواست این جعبه رو بدم به شما» الآن دارم می‌بینم که جعبه را تا نزدیکی بلندگو بالا آورده است اما ازآنجایی‌که مطمئن نیست دوربین کجاست، به‌آرامی دستانش را بالای سرش می‌گرداند.

من می‌گویم: «می‌تونی....» آیا باید از او بخواهم که جعبه را در راهرو بگذارد و برود؟ این رفتار به‌هیچ‌وجه مهمان‌نوازانه نیست. اما دو روز است که دوش نگرفته‌ام و گربه هم احتمال دارد به او حمله کند. او همچنان روی پلهٔ در ایستاده و جعبه را هم بالا نگاه داشته.

من این‌گونه جملهٔ خود را به پایان می‌رسانم «می‌تونی بیای تو.» آنگاه در را باز می‌کنم.

صدای باز شدن قفل در را می‌شنوم و بااحتیاط به سمت درمی‌روم. نحوهٔ راه رفتنم درست به همان شکلی است که پانچ به افراد ناآشنا نزدیک می‌شود یا قبلاً که افراد ناآشنا به خانه می‌آمدند، این‌چنین به آنان نزدیک می‌شد.

سایهٔ تیره و لاغری که شبیه به یک درخت نونهال است، روی شیشهٔ یخ‌زده می‌افتد. من دستگیره را می‌چرخانم.

او واقعاً قدبلند است. صورتی بچگانه و چشمانی آبی دارد. موهایش به رنگ حنایی است و یک زخم قدیمی از ابرو تا پیشانی‌اش را شکافته. به نظر پانزده‌ساله می‌آید. شبیه به پسری است که زمانی او را ملاقات کرده بودم. حدود بیست‌وپنج سال از آن ماجرا می‌گذرد. از این پسر خوشم می‌آید.

می‌گوید: «من اِتان۹۶ هستم.»

من یک بار دیگر تکرار می‌کنم: «بیا تو»

او داخل می‌شود و می‌گوید: «اینجا تاریکه.»

من کلید برق روی دیوار را می‌زنم.

در همان حال که او مشغول وارسی اتاق است، من مشغول دید زدن او هستم. او به نقاشی‌های روی دیوار، گربه‌ای که روی مبل لم داده و دستمال حوله‌ای‌های خیسی که وسط کف آشپزخانه روی‌هم انباشته شده‌اند، نگاه می‌اندازد و می‌گوید: «چی شده؟»

من می‌گویم: «فقط یه اتفاق بود. من آنا هستم.» چنانچه بخواهد مرا به‌صورت رسمی صدا کند، نام فامیلی «فاکس۹۷» را هم اضافه می‌کنم. آن‌قدری سن دارم که جای مادر (جوان) او باشم.

باهم دست می‌دهیم و بعد او آن جعبهٔ رنگ روشن و ربان‌زده را به من می‌دهد. با خجالت می‌گوید: «تقدیم به شما»

«بذارش همونجا روی زمین. نوشیدنی میل داری؟»

او به سمت کاناپه می‌رود و می‌گوید: «ممکنه یکم آب به من بدین؟»

soroosh7561
۱۴۰۰/۰۶/۲۹

شاید در صفحات اول کتاب، رمان کمی خسته کننده و کسالت آور به نظر برسد ولی با ادامه مطالعه با راوی داستان و سبک زندگی او خو گرفته و پا به پای زندگی اش زندگی می کنید. سبک نوشتار داستان

- بیشتر
نگار
۱۴۰۱/۱۰/۲۷

صادقانه میتوانم بگم که این کتاب یکی از بهترین کتاب هایی بود که خوانده ام ، قبل از این‌کتاب ، کتاب سنگ کاغذ قیچی بسیار مرا شوکه کرده بود ، ولی ۳۰۰ صفحه اخر این کتاب سراسر غافل گیری بود

- بیشتر
کاربر ۳۵۱۰۹۴۵
۱۴۰۲/۱۱/۰۲

کتاب در مورد زنی تنها و احتمالا افسرده و که دوران نقاهت رو در منزل سپری میکنه. کم و بیش از اواسط کتاب میشد روند داستان رو پیدا کرد.اما کش و قوس خوبی داشت.شاید بعضی جاها زیادی کشدار میشد ولی هیجانش

- بیشتر
لیلا
۱۴۰۱/۰۳/۱۷

کمی طولانی بود ولی غافلگیری های مناسبی داشت

تِرسِمونین
۱۴۰۳/۰۵/۱۶

کتاب ( زنی پشت پنجره ) کتابی نبود ک منو از خودم بی خود کنه یا بگم شاهکاریه ک شاید خیلی طول بکشه دوباره شبیهش رو مطالعه کنم یه کتابه جمع و جور ، کتابی ک کشش لازم رو داره

- بیشتر
خودِ خودِ سوروس اسنیپ
۱۴۰۳/۰۷/۱۸

یک داستان بی نظیر شاید چند فصل اول خسته کننده به نطر بیاد ولی ادامه بدین و شگفت زده بشین ترجمه ی روان و قابل قبولی داشت در کل عالی بود

مسعود
۱۴۰۱/۰۶/۲۰

حتما بخونید

کاربر ۳۵۶۶۰۹۳
۱۴۰۱/۰۶/۰۹

داستان طولانی بود ولی کشش خوبی داشت

کاربر ۱۷۹۹۲۰۲
۱۴۰۰/۰۵/۰۴

واقعااااا جذاب و مهیج و ترجمه عالی

کاربر ۱۱۵۸۰۱۳
۱۴۰۰/۰۵/۱۰

من ۱۵ صفحه خوندم جذبم نکرد

دیوونگی اینه که بارها و بارها یک کار رو تکرار کنی و انتظار داشته باشی به نتایج متفاوت برسی.
تِرسِمونین
راز آن خانه چیست؟ آن خانه جایی است که عشق در آن می‌میرد.
کاربر ۳۷۸۲۶۳۸

حجم

۳۸۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۲۷ صفحه

حجم

۳۸۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۲۷ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان