کتاب پیاده روی با نیچه
معرفی کتاب پیاده روی با نیچه
کتاب پیاده روی با نیچه در مسیر خودیابی اثری از جان کاگ است که با ترجمه امیر فخرایی منتشر شده است. این کتاب، ماجرای خیالی دو سفر فلسفی است که هر دو برای یافتن خودیابی خودشناسی انجام میشود.
درباره کتاب پیاده روی با نیچه
جان کاگ در کتاب پیاده روی با نیچه داستان دو سفر فلسفی را نوشته است. سفرهای یک جوان درونگرای نوزده ساله و سفر بعدی که همان جوان درونگرا، که حالا همسر و پدر شده است، انجام میدهد. او تصمیم گرفته است تا برای شناختن خودش، به قله های سوئیس و بالاتر از سیلز ماریا برود؛ همانجایی که نیچه در آن اثر برجستهاش، چنین گفت زرتشت را نوشت. هر دو سفر را مردی انجام میدهد که در جستجوی خرد در هسته فلسفه نیچه است. اما هر بار سفرش، معنی متفاوتی به خود میگیرد و تفسیرهای عمیق و جدیدی از وضعیت انسانها میگوید.
پیاده روی با نیچه نه تنها از ایدهآلها صحبت میکند، بلکه از زندگی ما به عنوان انسانی قرن بیستمی حرف میزند. جان گاک با بیانی شجاعانه از تعادل عقل و جنون میگوید و مخاطبانش را ترغیب میکند تا خودشان را بشناسند و خودشان باشند.
کتاب پیاده روی با نیچه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه علاقهمندان به مطالعات فلسفی و همچنین دوستداران کتابهای خودشناسی را به خواندن کتاب پیاده روی با نیچه دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب پیاده روی با نیچه
پس از آن شب دیگر ترس از وجودم رفته بود و مشتاق اعماق و ارتفاعات بودم. یک هفته بعد به جای سیویک مایل، مسیر پنجاهمایلی از اشپلوگن تا سیلسماریا را طی کردم و در نیچههاوس، محل زندگی نیچه در تابستان دهه ۱۸۸۰، ساکن شدم. نیچههاوس در دلِ استطالههای صنوبری کهن ایستاده در دامنه کوه بنا شده است. در چنین گفت زرتشت، نیچه داستان مردی گوشهگیر و کوهنشین را روایت میکند. «زرتشت پس از سیسالگی خانه و رودخانه مجاورش را ترک گفت و به ارتفاعات گریخت.» در زمان به قلم بردن این عبارتها، نیچه خودش هم به خطر انزوای مطلق فکر کرده و تقریباً تسلیم آن شده بود. درست است که زرتشت انسانی منزوی و گوشهگیر است، اما او نیز در کنج ذهنش مخفیانه چیزی جز همنشینی با دیگران نمیخواهد. در جریان کتاب، او میان تنهایی غارهای مرتفع و زندگی منظم شهرهای دامنهای در حرکت است. نکته این داستان نه در فرار دائمی، بلکه در تجدید ذات خویش بر قله بهمنظور تجربه زندگی حقیقی میان همنشینان شهرهای پایین است. به عمل رساندن این سخن اصلاً امر آسانی نیست، زیرا برای دستیابی به آن باید قدرت حفظ استقلال شخصی در میان جامعه را کسب کرد و بدون جذب توده شدن، به ارتباط با دیگران پرداخت.
امروزه اولین طبقه نیچههاوس تبدیل به موزه شده است و مجموعهای از هنر معاصر و آثار نیچهای را در معرض عموم میگذارد: ماسکی از قالب صورت او هنگام مرگ، تصویرها و نامههایی که در آنجا نوشت. بالای موزه سه اتاقخواب قرار دارد که معمولاً محققان و هنرمندانی که برای ایجاد انگیزه به سیلسماریا میروند، آن را اجاره میکنند. کارگاه پژوهشی کوچکی درباره نیچه و نقاشیهای گرهارد ریشتر به پایان رسیده بود و شرکتکنندگان خانه را ترک کرده بودند. به همین دلیل موفق شدم اتاق مورد پسندم را انتخاب کنم. مسلماً اتاق انتخابی من، نزدیکترین به اتاقخواب نیچه بود که زمین چوبیاش را یک تخت، میز و چراغ مطالعهای تکوتنها پر کرده بود. پس از غروب آفتاب، تمام خانه بهاستثنای همان چراغ در تاریکی فرورفت. اوایل عصر را در راهروهای نیچههاوس گذراندم و توجهم را معطوف آثار بهجامانده از ریشتر کردم: سوسوی نور روی تصاویر جمجمههای آغشته به رنگ. «در مسیر مقصود بزرگ و ناممکن، برتر از اضمحلال نمیشناسم.» کلمهبهکلمه این عبارت از نقاشیهای ریشتر میبارید، زیرا او هم به تبعیت از نیچه سیلسماریا را خانهٔ جدید خود قرار داد و همین آثار ثمره سفرش بود.
سیویک روز کش آمد، فشرده و از روبهروی چشمانم ناپدید شد. از غذا خوردن و خوابیدن دست کشیدم. موهایم بلند شده بود و دیگر شلوار به پاهایم زار میزد. در تماسی که با مادرم داشتم متوجه شد که کمی ناخوش بهنظر میرسم؛ کلمهای که در آموزههای جان کلوین مترادف با کاملاً دیوانه است. البته تا حدی هم حق با او بود، زیرا چنین اثراتی از زندگی با نیچه چندان بعید نیست. وقتی بدن خود را گرسنگی داده باشید یا بیش از توان خود از آن کار بکشید، غدد آدرنال برای جلوگیری از سرانجامی چنین تلخ، برای آخرینبار قدرتی فراطبیعی به انسان میبخشد. در آخرین هفتهٔ حضورم در سیلسماریا، بیش از هر زمان دیگری به درک این عبارت نیچه رسیدم که «من انسان نیستم، من دینامیت هستم!» دیگر عصرها نمیخوابیدم و بدون احساس گرسنگی بهسمت میز مطالعه و زرتشت برمیگشتم. با مشاهدهٔ نخستین باریکهٔ نور صبحگاهی، پا در مسیر پشت خانهٔ نیچه میگذاشتم و سعی میکردم وجود او را در خود متبلور کنم.
حجم
۲۳۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۲۳۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
نظرات کاربران
چند ترجمه ازش دیدم. نسخه کولهپشتی بهتر بود.
این کتاب بهترین کتاب هست برای خودارزیابی و زندگی کردن انسان درحال را بیشتر از مخاطب میخواد
بسیار پیچیده است ولی میشه ازش نکات مفیدی برداشت کزد.
کالایی کردن اندیشه ها برای فروش در جهان سرمایه