بریدههایی از کتاب پیاده روی با نیچه
نویسنده:جان کاگ
مترجم:امیر فخرایی
ویراستار:مهدی خطیبی
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۱از ۱۲ رأی
۳٫۱
(۱۲)
اگر راهی برای فرار از درد و مرگ نیست، شاید بهتر است که این دو را مشتاقانه در آغوش گرفت.
mahdi
بیشتر مردم، عوام، هیچگاه طعم تنهایی را نچشیدهاند. آنها پدر و مادر خود را ترک میکنند تا بهسوی همسر خود بخزند و به صمیمیت و افساری جدید تن دهند. هرگز تنها نیستند و با خود ارتباط برقرار نمیکنند.
nepeta
ژرفترین تمایلات ما به زیبایی و محبت معمولاً از فقر، ناراحتی و درد ریشه میگیرند.
Monil Hp_pars
برای خود اهدافی والا و شرافتمندانه تعیین و در دستیابی به آن خود را فدا کنید! در مسیر مقصود بزرگ و ناممکن، برتر از اضمحلال نمیشناسم. تا انتها دست از حرکت نکشید.
فریدریش نیچه، دستنوشتهها، ۱۸۷۳
Mohammad Ali Zareian
بیشتر مردم، عوام، هیچگاه طعم تنهایی را نچشیدهاند. آنها پدر و مادر خود را ترک میکنند تا بهسوی همسر خود بخزند و به صمیمیت و افساری جدید تن دهند. هرگز تنها نیستند و با خود ارتباط برقرار نمیکنند.
هرمان هسه، بازگشت زرتشت، ۱۹۱۹
Mohammad Ali Zareian
پاسخ آنها به درد، در نظر گرفتن آن بهمنزلهٔ بخشی از زندگی بود.
Monil Hp_pars
«در این جهان برای هر فرد راهی واحد وجود دارد که کسی جز او نمیتواند در آن پا بگذارد. مقصد این راه کجاست؟ نپرس و در عوض در آن قدم بگذار.»
Yas
قدم زدن یکی از آرامشبخشترین فعالیتهای انسانی است. میتوان آن را راهی برای ایجاد تعادل در محیط و البته جایگاهمان در این جهان دانست. پیادهروی مثالی زنده از اهمیت تکرار است؛ اینکه با قرار دادن یک پا در جلوی دیگری میتوان به پیشرفتی پرمعنا رسید. بیدلیل نیست که خانوادهها نخسین قدمهای فرزندانشان را جشن میگیرند و آن را اولین و شاید بزرگترین نشانهٔ استقلال شخصی میدانند.
artemis
یچه به خواننده میگوید: «به تاریخ نیاز داریم، زیرا گذشته به صدها روش در ما جریان دارد. درحقیقت ما جز تجربهای از آن لحظهها در جریانی روبهجلو نیستیم.»
کاربر ۱۳۵۶۷۷۷
شیرجه به اعماق فردگرایی، شکگرایی، ایدئالگرایی و سنتشکنی نیچه مترادف است با رویارویی با بیماریهای روانی و فرار سریع از آرامش همراهان همیشگی، و این از نتایجی است که خواننده پس از مطالعهٔ زرتشت به آنها میرسد.
کاربر ۱۳۵۶۷۷۷
هدف از زندگی تسلط یافتن نیست. باید کمی آن را راحت گرفت.
کاربر ۱۳۵۶۷۷۷
نیچه میگوید: «در این جهان برای هر فرد راهی واحد وجود دارد که کسی جز او نمیتواند در آن پا بگذارد. مقصد این راه کجاست؟ نپرس و در عوض در آن قدم بگذار.»
Monil Hp_pars
برای خود اهدافی والا و شرافتمندانه تعیین و در دستیابی به آن خود را فدا کنید! در مسیر مقصود بزرگ و ناممکن، برتر از اضمحلال نمیشناسم. تا انتها دست از حرکت نکشید.
فریدریش نیچه، دستنوشتهها، ۱۸۷۳
☆Nostalgia☆
نیچه در بیشتر عمر خود بهدنبال والاترین اهداف، به تلاش برای تسلط بر جنبههای متفاوت جسمی و فلسفی پرداخت. او اشاره میکند: «اینک به تو ابرانسان را میآموزم.» ابرانسان، آرمانی فرابشری، بلندترین هدف ممکن برای انسان و آرزوی مطالعهکنندگان بیشمار است. سالها معنی ابرانسان را واضح و مبرهن میدانستم: پیشرفت کن و از خود اکنونیات بالاتر برو. آزاده، مسلط بر ذات خویش و سنتگریز. قهرمان اگزیستانسیال نیچه ترس و امید یکسانی از خود ساطع میکند. ابرانسان چالشی پیشِ روی ماست تا بهواسطهٔ آن خود را متفاوت تجسم کنیم؛ بالاتر از عرف جامعه و محدودیتهایی که خودمان بهتدریج بر زندگی مدرن اعمال کردهایم؛ بالاتر از آهنگ بیتوقف زندگی روزمره؛ بالاتر از افسردگی و اضطرابی که لحظهای رهایمان نمیکند؛ بالاتر از ترس و شک به خود که آزادی را از ما دریغ کرده است.
☆Nostalgia☆
نیچه در ابتدای سیسالگی میگوید: «بگذارید که روحی جوان، به زندگیاش با یک پرسش بنگرد: تاکنون صمیمانه عاشق چه چیزی بودهاید؟ چه چیزی روحتان را به پرواز درمیآورد؟» درنهایت، پرسش صحیح همین است. مفهوم ابرانسان (همانند مفهوم زندگی) رسیدن به مقصدی ثابت یا یافتن محلی دائمی با چشماندازی زیبا نیست.
با قدم برداشتن، پا در کوه میگذارید. گاهی میلغزید و به جلو تلوتلو میخورید و گاهی هم تعادلتان را از دست میدهید و به عقب پرت میشوید. این کتابْ داستان تلاش برای ایستادن و قدم برداشتن به شکلی مناسب است، تا خودِ اکنونی را بهسوی مقصدی دستنخورده، دستیافتنی ولی دور حرکت دهیم. دراینصورت، حتی لیز خوردن هم میتواند آموزنده باشد، زیرا بیشتر وقایع مربوط به مسیر هستند نه قله. در این راه است که به قول نیچه، میتوان «خود را یافت.
☆Nostalgia☆
نوارزیابی ارزشها یکی از بزرگترین میراث نیچه برای تاریخ فلسفه است. او به جای پذیرفتن اصول اخلاقی جامعه نظیر فروتنی، ترحم و فداکاری بهمنزلهٔ اقدام صحیح، به طرح پرسشی ویرانگر پرداخت: منشأ اصلی این ارزشها کجاست؟ پسزمینهٔ آنها چیست؟ تاریخچهٔ فراموششدهشان چطور؟ اشاره به سرمنشأ داشتن اصول اخلاقی و مطلق نبودنشان اظهارنظری بحثبرانگیز است؛ زیرا امکان ارائهٔ تعریف متفاوتی از زندگی اخلاقی، و مشروط بودن اصول اخلاقی و اجتماعی از نتایج این طرز فکر است.
کاربر ۱۳۵۶۷۷۷
وقتی زندگی تحت سلطهٔ قدرتمندان ارباب باشد، تکذیب نفس نوعی اختیار به برده اهدا میکند و به یگانه دارایی واقعی و شخصی او بدل میشود. حال این برده با یک انتخاب روبهروست: میتواند منفعلانه به دستورات ارباب خود تن بدهد یا اختیار خود را در فرایند خودانکاری بالوپر دهد
کاربر ۱۳۵۶۷۷۷
خودیابی دربارهٔ یافتن خودی نیست که فکرش را میکنیم. نباید خود را از باقی جهان جدا بدانیم. حتی نمیتوانیم همیشه خود واقعی باشیم. وجود ما در انتظار کشف شدن بیکار ننشسته است. هویت حقیقی در فرایندی پویا و روبهجلو قرار دارد، چیزی شبیه فعل وِردِن در آلمانی به معنای شدن. ذات پایدار انسانی در تغییر نهفته است و نباید تغییر را با نقل مکان اشتباه بگیریم.
کاربر ۱۳۵۶۷۷۷
«از غم عمیق پنهان در پس خوشحالیام آگاهم.»
Mohadese
چه راحت میتوان در درهها باقی ماند و به متوسطترین شرایط راضی شد، و بهراستی که توجه به زندگی خود چقدر دشوار است
artemis
برای تجربهٔ واقعی زندگی، باید نخست سختی کشید. این نوعی فرار یا عقبنشینی از زندگی نیست و برعکس، هدفی والا را دنبال میکند: درخشندگی، مانند زرتشت که «همچون آفتاب صبحگاهی از میان کوههای تیرهوتار راهش را به بیرون باز میکند.»
artemis
نمادی مناسب برای دوگانگی زرتشت در سفرهایش به بالا و پایین میان کوههای اگزیستانسیالیسم.
sobhan
آدورنو توضیح میدهد که «انسان با تقلید از دیگر انسانها، انسان میشود.»
صروچ
حجم
۲۳۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۲۳۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۳۱,۵۰۰۳۰%
تومان