کتاب فلسفه های پست مدرن غربی و گریز و گذر از مدرنیته
معرفی کتاب فلسفه های پست مدرن غربی و گریز و گذر از مدرنیته
کتاب فلسفه های پست مدرن غربی و گریز و گذر از مدرنیته نوشته محمد مددپور است که در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
درباره کتاب فلسفه های پست مدرن غربی و گریز و گذر از مدرنیته
این کتاب در دو فصل جداگانه گذار با نامهای آغاز گذار پس از پایان تاریخ غرب و گذر از مدرنیته از طریق پُست مدرنیته تدوین شده است. نویسنده در فصل اول به وضعیت پُست مدرن پرداخته و برای بیان مفاهیم اصلی کتاب به نظریات مارتین هایدگر هم اشاراتی کرده است.
فصل دوم کتاب گذر از مدرنیته از طریق پُستمدرنیته در چند بخش تقسیم بندی شده است که در این بخش نویسنده با به کارگیری و شناخت نظریههای فیلسوفان و نظریه پردازانی مانند والتر بنیامین، تئودور آدورنو، هابرماس و میشل فوکو به تشریح انسان غربی پرداخته که از مدرنیته در حال گذر به پُست مدرنیته است.
دکتر محمد مددپور فلسفه مدرنیته در غرب را گرفتار بحران اندیشه میداند و عقیده دارد که گذشتن از مدرنیته اتفاق افتاده و سستی و بیاساسی همه فلسفه غرب را در گذر از مدرنیته به خوبی میتوان مشاهده کرد.
خواندن کتاب فلسفه های پست مدرن غربی و گریز و گذر از مدرنیته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به مباحث فلسفه غرب مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب فلسفه های پست مدرن غربی و گریز و گذر از مدرنیته
در نیمه دوم قرن نوزدهم، برههٔ تازهای در سیر هنر غرب پیدا شد. ماهیت این مرحله از سیر هنر را میتوان در «هنر ترکیبی» جستوجو کرد. اما برای اینکه ماهیت این مرحله به خوبی درک شود، به سخن جیمز پروتی باید به روشی که جیانی واتیمو «تذکار سنّت و فرادهش قوم» Andenkern با تأمل در مبادی فرهنگ در عهد ادیان نامیده است، تکیه کرد. بدیهی است که تذکار و تذکر سنّت، خود مستلزم نوعی فرا رفتن از حجاب سنّت غالب در فرهنگ و گذار از استیلای آن محسوب میشود.
وقتی واتیمو سخن از گذار از سنّت به میان آورد، در حقیقت فرا رفتن از مابعدالطبیعه را نیز مدّ نظر داشت. حال مراد از مابعدالطبیعه چیست؟ باید در پاسخ گفت مراد از مابعدالطبیعه افادهٔ تقریر و بیان و انباشتگی لوگوس (Logos) دربارهٔ وجود موجودات (Ontos) است. یعنی غور و تعمق در موجودات به ماهو موجود. به عبارت دیگر مابعدالطبیعه با این روش همواره موجودات را به ماهو موجود به طور کلی نشان میدهد.
هیدگر همهٔ نحلههای مابعدالطبیعی و متافیزیکی از افلاطون تا نیچه را در این موضوع مشترک میداند. یعنی همهٔ فلسفهها از یک منطق بهرهمندند. ارسطو مدعی بود که فلسفهٔ اولی در مقام کسب علم نسبت به موجودات است؛ و این امر خود مستلزم نوعی غفلت از وجود موجودات بود. از اینجا گذر از مابعدالطبیعه و متافیزیک به تعبیری مراد، تذکر نسبت به «حقیقت وجود» است، یعنی برگشتن از غفلت نسبت به وجود در عرف هیدگر.
در عرف هیدگر، متافیزیک به جای وجود موجودات و حقیقت وجود، به جوهر و صورت و عینیت و دهها مفاهیمی بسنده میکند که خود وجود آنها را آشکار کرده است. فلسفهٔ کانت به عنوان مبدأ تفکر انقلابی مدرن و ویرانگر هر اندیشهای که ناخودبسنده و نامکتفی به ذات است، نیز تنها متوجه آن شأن از وجود شد که خود مظهر وجود بود، یعنی سوژه و افق استعلایی و شبهمتعالی (Transcendental). بدین معنی متافیزیک و مابعدالطبیعه خود را تنها به یک شأن از شئون تجلی حقیقت و انکشاف وجود محدود میکند و انکشاف به استناد حقیقت وجود تحویل میگردد و این ظهور و انکشاف وجود در حجاب موجودات پوشیده میشود.
مابعدالطبیعه تنها با حضور آنچه حاضر است، یعنی موجودیت موجودات و جوهر موجودات طبیعی شروع شده است. هیدگر اضافه میکند که متافیزیک همانا عنوان و نام و تاریخ تفکر فلسفی از افلاطون تا نیچه است، که در راه یافتن به حقیقت موجود به کلی از ماهیت وجود غافل مانده است.
در روزگار ما مظهر این گریز و غفلت از وجود را، از نظر هیدگر، باید در استیلای سوبژکتیویتهٔ مدرن جستوجو کرد. پرسش از وجود در قلمرو متافیزیک مدرن همواره در سایه دوگانگی سوژه و ابژه مطرح میشود، یعنی وقتی وجود به ابژه یعنی متعلق شناسایی نفسانی تقلیل یافت، انسان نیز ناگزیر به سوژه یعنی موضوع شناسایی نفسانی تحویل میشود.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه