دانلود و خرید کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به آسیا (کتاب سوم) الستر هامفریز ترجمه لیدا هادی
تصویر جلد کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به آسیا (کتاب سوم)

کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به آسیا (کتاب سوم)

معرفی کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به آسیا (کتاب سوم)

کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به آسیا (کتاب سوم) از این مجموعه است. در این کتاب‌ها با تام و دوچرخه‌اش همراه می‌شویم و دور دنیا را می‌گردیم. به شهرها و کشورهای مختلف سر می‌زنیم، غذاهایشان را می‌خوریم و با آداب و رسومشان آشنا می‌شویم.

نشر اطراف این مجموعه را که اثر الستر هامفریز است با ترجمه لیدا هادی منتشر کرده است.

درباره مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد

مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد مجموعه سفرنامه‌ داستانی جذابی از سفر تام و دوچرخه‌اش به دور دنیا است. تام، پسری ماجراجو است که روزی حس می‌کند دنیای واقعی باید بزرگ‌تر از دنیای اطرافش باشد و تصمیم می‌‌گیرد با دوچرخه سفری باورنکردنی برای کشف این دنیای بزرگ آغاز کند. سفری که او را به گوشه گوشه زمین می‌برد و با ماجراهایی روبه‌رو می‌کند که بسیار لذت‌بخش، گاهی خنده‌دار و گاهی هم ترسناک و عجیب هستند.

تام در سفرهایش به کشورهای مختلف، با مردم سرزمین‌های متفاوت دیدار می‌کند، غذاهای آنان را می‌خورد، آداب و رسومشان را به جا می‌آورد و گاهی هم از سختی مسیر گله می‌کند. اما در نهایت، لذت این تجربه را با هیچ چیزی عوض نمی‌کند.

سفر اول تام از اروپا آغاز شد، به آفریقا رسید و در آمریکا ادامه پیدا می‌کند. حالا تام در ادامه مسیرش به آسیا می‌رود و تجربه‌های جذابی هم در این قاره به دست می‌آورد.

خواندن مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد را به تمام نوجوانانی که اهل ماجراجویی هستند و تمام کودکان شجاع و عاشق سفر، پیشنهاد می‌کنیم.

درباره الستر هامفریز

الستر هامفریز (Alastair Humphreys‎) ۲۷ نوامبر ۱۹۷۶ به دنیا آمد. او گردشگر، سخنران انگیزشی، پدیدآور، دوچرخه‌سوار، نویسنده، و وبلاگ‌نویس اهل بریتانیا است.

الستر هامفریز که یکی از مستندسازان شبکه نشنال جئوگرافیک است، در کتاب‌های مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد، از تجربیات واقعی خودش بهره گرفته است و ماجراجویی جذابی از سفر به دور دنیا را برای نوجوانان رقم زده است.

بخشی از کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به آسیا (کتاب سوم)

تام سردش بود، می‌لرزید و ترس وجودش را گرفته بود. آن‌قدر تند رکاب می‌زد که درخت‌های کنار جاده را محو و تار می‌دید. نمی‌توانست توقف کند. قرار بود خوش بگذرد اما ماجرا داشت بدجوری تمام می‌شد! دوچرخه‌سواری در سرازیری کیف دارد. در واقع یکی از کارهای مورد علاقه تام همین بود اما این بار خوش نمی‌گذشت. اصلاً هم خوش نمی‌گذشت.

تام داشت سقوط می‌کرد. با تمام سرعت توی برفی عمیق به سمت پایین یک تپه بزرگ در حال پرواز بود. ترمزهایش نمی‌توانستند او را متوقف کنند. سورتمه‌سواری را دوست داشت اما این یکی واقعاً مسخره بود. تنها کاری که می‌توانست بکند محکم چسبیدن فرمان بود! منتظر تصادف بودن از خود تصادفی که داشت اتفاق می‌افتاد، بدتر بود.

حالا موقع آخرین راه چاره تام بود، فریاد زدن!

- کمک!

هیچ کس نمی‌توانست کمک کند. کسی حتی صدای فریادش را هم نمی‌شنید. تام تنها بود. صدها کیلومتر با نزدیک‌ترین آدمیزاد فاصله داشت. سیبری یکی از خلوت‌ترین مناطق دنیاست و در زمستان هم یکی از سردترین جاها. هیچ کس این‌قدر دیوانه نبود که در این هوا بیرون باشد. هیچ کس غیر از تام.

سیبری منطقهٔ وسیعی در روسیه است که به خاطر زمستان‌های طاقت‌فرسایش معروف شده. تام داشت سعی می‌کرد وسط زمستان در آن‌جا دوچرخه‌سواری کند. همه بهش گفته بودند که فکر احمقانه‌ای است. البته شاید هم راست می‌گفتند.

سقوط!

تالاپ!

با صورت توی یک توده برف افتاد. برای یک یا دو دقیقه تکان نخورد. مطمئن نبود که جایی از بدنش شکسته یا نه. خیلی آرام انگشت‌های پایش را تکان داد. بعد هم انگشت‌های دستش. بعد هم دماغش را. انگار همه چیز سر جایش بود. برف شدت ضربه سقوطش را گرفته بود. تام خوب بود اما با صورت افتادن روی برف یخ‌زده اصلاً حس خوبی ندارد برای همین پسرک آرام خودش را سر پا کرد.

افتادن از روی دوچرخه وحشتناک است. این‌که یک‌عالمه برف هم از توی یقه‌ات پایین برود چیز خوبی نیست. این دفعه را خیلی شانس آورد که آسیبی ندیده بود. وقتی بلند شد روی توده برف یک چاله به شکل یک تام متلاشی‌شده به جا گذاشت که باعث خنده‌اش شد.

به خودش گفت «انگار واقعاً دیوانه‌ام! همه اینو بهم می‌گن. من این‌جام وسط ناکجاآباد، تنهای تنها، با یه دوچرخه وسط چله زمستون. امروز از هر تپه‌ای که پایین اومدم سقوط کردم. مسخره است. مسخره است ولی خب عالیه!»

وقتی دوچرخه سقوط‌ کرده‌اش را توی توده برف هل می‌داد، لبخند می‌زد. داشت تقلا می‌کرد چون دوچرخه واقعاً سنگین بود. هر وسیله‌ای را که برای دوچرخه‌سواری دور دنیا لازم بود با خودش حمل می‌کرد. توی زمستان و سیبری، این یعنی یک‌عالمه بار و بندیل!

دوچرخه‌سوار جوان، پاهایش را به زمین کوبید و دست‌هایش را مثل آسیاب بادی توی هوا چرخاند.

وقتی دست‌هایت دارند از سرما یخ می‌زنند بهترین کار برای گرم کردن‌شان همین است. بعد دوباره سوار دوچرخه‌اش شد. دوچرخه‌سواری با آن چند لایه لباسی که حالا خیس و نم‌دار شده بودند و اندازهٔ یک تُن وزن داشتند، کار سختی بود.

Ali.Dnspr173
۱۴۰۰/۰۷/۰۲

خیلی عالی بود. جلد اول و دوم اش هم همینطور. فقط کاش ایران هم میومد.

A.M
۱۴۰۱/۰۶/۱۵

مثل جلد اول خفن بود ولی یکم جذابیتش کمتر شده بود اولش هم خیلی باحال و بامزه شروع شد ممنون از نویسنده عالیش و طاقچه و مترجم و همه اون کسایی که واسش زحمت کشیدن حتما بخونید 🎄🎄🎄

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۳/۲۸

عالی بود خوشم اومد💜☺

zahra es
۱۴۰۱/۰۲/۳۱

مجموعه قشنگی هست هم برای بچه ها هم بزرگترها، با نثری روان یک سفر دور دنیا را روایت می‌کند و ما را با کشورهای مختلف و آداب و رسومشان از دید یک نوجوان آشنا می‌کند

Taha Shahbazi
۱۴۰۰/۰۳/۲۳

عالی بود

R.SH
۱۴۰۳/۰۳/۰۴

فوق العاده است و من تام رو به خاطر سرسختی تحسین می کنم

کاربر 9108285
۱۴۰۳/۰۹/۰۱

واقعا خیلی کتاب خوبی بود برای من 14 ساله عالی بود دوبار خوندمش خیلی خوشم اومد

کاربر ۴۸۰۸۵۰۲
۱۴۰۳/۰۵/۲۱

عالی

kerm ketab2
۱۴۰۳/۰۴/۰۸

کتاب بدی نیست ولی من خوشم نیومد

کاربر amir
۱۴۰۳/۰۴/۰۱

یک کتاب زیباست که اطلاعات عمومی و جغرافیا ما را قوی می کند

اگر فقط یک گوشه منتظر بمانی و آرزو کنی که توی هر چیزی متخصص شوی هیچ گاه چیز خوبی از کار در نمی‌آیی.
Ailin~a
دلت برای چیزهایی از خانه تنگ می‌شود که در مواقع عادی چندان به آن‌ها توجه نمی‌کردی.
Ailin~a
شروع هر چیزی واقعاً روش خوبی است. این بهترین راه برای خوب شدن در هر کاری است. اگر فقط یک گوشه منتظر بمانی و آرزو کنی که توی هر چیزی متخصص شوی هیچ گاه چیز خوبی از کار در نمی‌آیی. هیچ وقت چیزی را بدون سختی به دست نمی‌آوری. شروع، بهترین راه برای جلو رفتن است. حتی بهتر است دست به کاری بزنی و شکست بخوری تا این‌که به خاطر ترس، نتوانی آن را شروع کنی.
کتاب خوان معرکه
ما همه در جادهٔ رو به آفریقا زندگی می‌کنیم. همین حالا از پنجره به بیرون نگاه کن. می‌توانی جاده را ببینی؟ آن جاده، همان یکی، جادهٔ آفریقاست. همان دو تا راه عبور، تو را به هر جایی می‌رسانند، به آفریقا، به چین، یا به هر جایی که آرزو داری بروی. تنها چیزی که نیاز داری این است که یک برنامه داشته باشی و شروع کنی. شاید حالا وقتش نباشد، حتی تا چند سال دیگر هم ممکن نباشد اما می‌توانی رؤیای ماجراجویی را همین امروز شروع کنی و می‌توانی همین حالا جستجو برای ماجراجویی‌های نزدیک به محل زندگی‌ات را شروع کنی. مجبور نیستی برای داشتن یک ماجراجویی، دور دنیا را رکاب بزنی. همه می‌توانند نزدیک خانه‌هایشان جایی برای اکتشاف پیدا کنند. شاید بتوانی توی حیاط چادر بزنی، روی چوب‌ها هات‌چاکلت درست کنی و حتی از یک درخت جدید بالا بروی. اما اگر یک روز فکر بزرگی کردی و تصمیم گرفتی که از آن خیابان به سمت پایین بروی، همیشه از کاری که کردی، خوشحال خواهی بود.
nastaran zolfaqari
امتحان کردن چیزهایی که نمی‌دانی چطوری پیش می‌روند، هیجان‌انگیز است. پس شروع کرد.
nastaran zolfaqari
دنیا از چیزی که توی تلویزیون به نظر می‌رسد جای بهتر، صمیمی‌تر و شادتری است. فکر کرد این یکی از مهم‌ترین درس‌هایی بوده که در جاده یاد گرفته. و عجب جادهٔ بلندی هم بود! حالا فهمیده بود که می‌تواند تا صد سال، هر روز رکاب بزند و هنوز همه چیز دنیا را ندیده باشد. چطور دنیا می‌تواند برای کسی خسته‌کننده باشد در حالی که در هر گوشه، چیز جدیدی انتظارش را می‌کشد؟
کاربر ۱۳۵۷۹۳۸

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰
۲۰%
تومان