دانلود و خرید کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به آمریکا (کتاب دوم) الستر هامفریز ترجمه لیدا هادی
تصویر جلد کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به آمریکا (کتاب دوم)

کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به آمریکا (کتاب دوم)

معرفی کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به آمریکا (کتاب دوم)

کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به آمریکا (کتاب دوم) از این مجموعه است. در این کتاب‌ها با تام و دوچرخه‌اش همراه می‌شویم و دور دنیا را می‌گردیم. به شهرها و کشورهای مختلف سر می‌زنیم، غذاهایشان را می‌خوریم و با آداب و رسومشان آشنا می‌شویم.

نشر اطراف این مجموعه را که اثر الستر هامفریز است با ترجمه لیدا هادی منتشر کرده است.

درباره مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد

مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد مجموعه سفرنامه‌ داستانی جذابی از سفر تام و دوچرخه‌اش به دور دنیا است. تام، پسری ماجراجو است که روزی حس می‌کند دنیای واقعی باید بزرگ‌تر از دنیای اطرافش باشد و تصمیم می‌‌گیرد با دوچرخه سفری باورنکردنی برای کشف این دنیای بزرگ آغاز کند. سفری که او را به گوشه گوشه زمین می‌برد و با ماجراهایی روبه‌رو می‌کند که بسیار لذت‌بخش، گاهی خنده‌دار و گاهی هم ترسناک و عجیب هستند.

تام در سفرهایش به کشورهای مختلف، با مردم سرزمین‌های متفاوت دیدار می‌کند، غذاهای آنان را می‌خورد، آداب و رسومشان را به جا می‌آورد و گاهی هم از سختی مسیر گله می‌کند. اما در نهایت، لذت این تجربه را با هیچ چیزی عوض نمی‌کند.

سفر اول تام از اروپا آغاز شده بود، به آفریقا رسیده بود و حالا در آمریکا ادامه پیدا می‌کند.

خواندن مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد را به تمام نوجوانانی که اهل ماجراجویی هستند و تمام کودکان شجاع و عاشق سفر، پیشنهاد می‌کنیم.

درباره الستر هامفریز

الستر هامفریز (Alastair Humphreys‎) ۲۷ نوامبر ۱۹۷۶ به دنیا آمد. او گردشگر، سخنران انگیزشی، پدیدآور، دوچرخه‌سوار، نویسنده، و وبلاگ‌نویس اهل بریتانیا است.

الستر هامفریز که یکی از مستندسازان شبکه نشنال جئوگرافیک است، در کتاب‌های مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد، از تجربیات واقعی خودش بهره گرفته است و ماجراجویی جذابی از سفر به دور دنیا را برای نوجوانان رقم زده است.

بخشی از کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به آمریکا (کتاب دوم)

تام داشت از قایق جا می‌ماند.

«جا نمونی پسر جون! ما نمی‌تونیم منتظرت بمونیم‌ها. رأس ساعت حرکت می‌کنیم.» این‌ها آخرین حرف‌های ناخدا هوراکس بود. او قرار بود با کشتی کوچک تفریحی‌اش، به نام دوشیزه، از اقیانوس اطلس بگذرد و دوستانه از تام خواسته بود که در سفر ماجراجویانه آن‌ها از آفریقا به آمریکای جنوبی، کنارشان باشد. تام مدت‌ها پیش، خانه را به هوای سفر به دور دنیا با دوچرخه ترک کرده بود. از انگلستان تا آفریقای جنوبی رکاب زده بود و حالا برای ادامه سفر باید از اقیانوس اطلس می‌گذشت تا بتواند با دوچرخه‌اش از قاره آمریکا عبور کند. دلش نمی‌خواست با هواپیما هم سفر کند، چون نه تنها هیجان نداشت بلکه غذاهایی هم که می‌دادند آبکی بودند و نمایشگرهای تلویزیون به شکل آزاردهنده‌ای کوچک. برای همین پیشنهاد کاپیتان هوراکس برای سفر به آمریکای جنوبی با کشتی تفریحی، یک فرصت هیجان‌انگیز بود. شاید دیگر هیچ وقت چنین شانسی بهش رو نمی‌آورد.

کاپیتان هوراکس و خدمه‌اش سخت مشغول کار بودند تا کشتی را برای سفر آماده کنند. برای گذشتن از اقیانوس باید همه چیز، قبل از سفر حاضر و آماده باشد. قطعه‌های شکسته تعمیر شدند. بادبان‌ها دو سه بار برای اطمینان بالا و پایین رفتند و حتی دستگاه تصفیه که آب دریا را به آب شیرین تبدیل می‌کرد هم ردیف شد. به اندازهٔ کافی هم غذا توی کشتی جاسازی کردند. همه چیز آماده بود تا این‌که یک‌دفعه ناخدا هوراکس فهمید یادشان رفته موز بخرند!

ناخدا که از گفتن یک سری ناسزا و فحش لذت می‌برد، داد زد «خاک عالم تو سر همه‌تون! تنبل‌های بی خاصیت. بدون موز که نمی‌شه رفت وسط دریا.»

صورتِ پوشیده از ریش‌های سفیدش از عصبانیت سرخ شده بود. ادامه داد:

- کدوم احمقی مسئول خرید بوده؟ هان؟

یکی از ملوان‌ها به اسم سام که نزدیک بود به خاطر عصبانیت ناخدا زهره‌ترک شود، آهسته جواب داد «اممم... خودتون مسئول خرید بودید.»

ناخدا هوراکس از تعجب واماند. تقصیر خودش بود که توی کشتی موز نداشتند. یک‌دفعه به‌جای عصبانیت، خجالت‌زده شد. دست‌هایش را کمی بیشتر به اطراف تکان داد و به خدمه کشتی نگاه کرد تا با یکی چشم تو چشم شود و سرش داد و بیداد راه بیندازد اما ملوان‌ها یا به زمین نگاه می‌کردند یا به ناخن‌های دست‌شان. اصلاً از کِی تا حالا ناخن دست این‌قدر جالب شده بود؟! بعد از سال‌ها سفر با ناخدا هوراکس دیگر می‌دانستند که موقع عصبانیت نباید به چشم‌های او زل بزنند.

ناخدا هر چه نگاه کرد نتوانست کسی را پیدا کند تا عصبانیتش را سر او خالی کند برای همین خیلی آرام و مؤدبانه رو کرد سمت تام و گفت «پسرم تام، می‌شه یه لطفی کنی و بری برامون موز بخری؟ خیلی موز لازم داریم.»

تام خوشحال شد. او هم نگران نبودن موز در قایق بود. آخر موز غذای مورد علاقه‌اش هنگام سفر بود.

- حتماً. خودم هم خیلی موز دوست دارم.

- آفرین اما فقط زود برو و برگرد. ما یه ساعت دیگه حرکت می‌کنیم. دیر نکنی ها، نمی‌تونیم منتظرت بمونیم. باشه؟

و برای همین بود که تام داشت توی صف صندوق فروشگاه بال‌بال می‌زد و مدام این‌پا و آن‌پا می‌کرد. یک چرخ‌دستی (از آن خیلی بزرگ‌ها!) را پر از موز کرده بود. به اندازه‌ای که جا می‌گرفت توی چرخ‌دستی موز گذاشته بود، یک کپه پر از موزهای زرد قدکشیده و رسیده. توی صف فروشگاه منتظر حساب کردن مانده بود در حالی که پیرزن لاغر داشت با صبر و حوصلهٔ تمام توی کیفش دنبال پول می‌گشت. بعد از مدتی طولانی بالأخره انگار خنجرهای نامرئی و اشعه لیزری‌ای که تام از چشم‌هایش شلیک می‌کرد کار خودشان را کردند. پیرزن بعد از کلی جست‌وجو سکه‌ای که می‌خواست را پیدا کرد و بعد از حساب کردن سبد کوچک خریدهایش از فروشگاه بیرون رفت. تام باقی‌مانده پول رایج آفریقای جنوبی که داشت را از توی جیبش درآورد، در عرض چند ثانیه حساب کرد و به سرعت برق و باد به طرف کشتی راه افتاد. البته وقتی بیشتر از صد تا موز همراهت باشد آن‌وقت دیگر سرعت برق و باد معنی نمی‌دهد اما تام آن روز این کار را کرد.

وقتی رسید ملوان سام داشت گره طناب‌هایی که کشتی را به اسکله بند کرده بود باز می‌کرد.

ghazal
۱۴۰۰/۰۳/۱۲

بسیار عالییییه

B🤍🤍K
۱۴۰۱/۰۳/۰۷

کتاب جالبی و خوبی است من هر ۳ جلد رو خوندم و همه جلد هایش جالب بود👍👌

khorramrh
۱۴۰۱/۰۱/۱۱

کتابی بود که ادم رو با خودش می بره☺️من سه جلدی کاغذی رو خوندم.برای کسایی که ژانر ماجراجویی دوست دارن پیشنهاد میکنم.

ف.ن
۱۴۰۰/۱۰/۲۷

فکر می‌کنم متن کتاب دوبار تکرار شده در این نسخه. اما به‌طور کل؛ ماجراجویی‌های تام رو دوست دارم و همراهش هستم. بریم بیینیم در سفر به آسیا و برگشت به خانه چه‌چیزهایی رو تجربه می‌کنه.

.
۱۴۰۱/۰۳/۰۵

باحال بود

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۳/۲۹

بازم قراره بریم سفر ! سوار دوچرخه ی تام میشیم و حرکت میکنیم بعد از افریقا و اسیا نوبت قاره ی امریکا هست . کلی چیز میز میبینیم میخندیم تعجب میکنیم جاهای جدید میبینیم. فقط ما و تام که با سوار

- بیشتر
طاها قاضی زاده
۱۴۰۲/۰۱/۲۶

بسیار کتاب زیبایی است

آیسان
۱۴۰۰/۰۵/۱۷

عالی عالی عالی عالی

گل رز طلایی
۱۴۰۲/۰۹/۰۸

کتابی زیبا و تاثیر گذار در زندگی شاید بچه گانه باشه ولی مطالبش بسیار مفید هست که به ما یاد می دهد چگونه هدف خود را انجام دهیم

سحر
۱۴۰۲/۰۳/۳۱

سلام. من مجموعه این کتاب رو دارم و به نظرم خیلی خوبه و در واقعیت اتفاق افتاده. داخلش کلمه‌هایی از زبان های مختلف رو یاد میده و در کل خیلی کتاب های خوبی هستند.

وقتی انجام کاری سخت به نظر می‌رسد فقط کافی است قدم کوچک اول را برداری.
کلاشینکف
این‌که فقیر باشد یا پولدار برایش مهم نبود. احساس می‌کرد پولدارترین آدم روی زمین است چون یک ماجراجویی ناب را تجربه می‌کرد و روزهایش را به انجام دادن کاری که از دل و جان دوست داشت می‌گذراند.
nastaran zolfaqari
اگر فکر می‌کنی نمی‌توانی یک کار بزرگ و سخت را انجام بدهی، بهتر است به‌جایش یک کار کوچک و آسان بکنی. یک مرحلهٔ کوچک را انجام بده. یک بار رکاب بزن. از پس آن بر می‌آیی. حالا یکی بیشتر. بیشتر و بیشتر. همیشه می‌توانی یکی بیشتر هم انجام بدهی.
nastaran zolfaqari
دوباره سوار دوچرخه‌اش شد که جایزهٔ رکاب زدن تا بالای کوه را بگیرد. جایزهٔ تام، پایین آمدن از آن سرازیری و کیف کردن بود.
nastaran zolfaqari
اما از همه سخت‌تر هم همین است: به فکر کارهای کوچک باشی تا مأیوس نشوی و کارهای کوچک را شوع کنی اما مطمئن باشی که واقعاً شروع کرده‌ای. بقیهٔ کارها خودش آرام‌آرام درست می‌شود. بزرگ فکر کن اما قدم‌های کوچک بردار.
کلاشینکف
تام از پشه‌ها متنفر بود.
ن. عادل
و اما راز تام، رازی که می‌تواند هر پسر یا دختر معمولی را وادار به انجام کاری بسیار خارق‌العاده کند. او یک رؤیای بزرگ داشت؛ این‌که بتواند قارهٔ آمریکا را در مسیر سفرش به دور دنیا رکاب بزند. داشتن یک رؤیای بزرگ، مهم است اما فقط داشتن یک رؤیا کافی نیست. تام مهم‌ترین کار را هم انجام داده بود. او شروع کرد. با یک کار کوچک شروع کرد. فقط سوار دوچرخه‌اش شد و به سمت شمال رکاب زد. کاری که هم ساده بود هم آن‌قدر کوچک که هر کسی می‌تواند آن را انجام دهد اما از همه سخت‌تر هم همین است: به فکر کارهای کوچک باشی تا مأیوس نشوی و کارهای کوچک را شوع کنی اما مطمئن باشی که واقعاً شروع کرده‌ای. بقیهٔ کارها خودش آرام‌آرام درست می‌شود. بزرگ فکر کن اما قدم‌های کوچک بردار.
nastaran zolfaqari
اگر می‌خواهی در زندگی کارهای سخت و هیجان‌انگیز انجام بدهی، باید خیلی با دقت و منظم کارهایی که واقعاً توانایی انجام دادن‌شان را داری امتحان کنی. باید یاد بگیری که فکر کنی آیا کار مورد نظرت اصلاً ارزش خطر کردن دارد؟ یا این‌که احمقانه است؟ لازم است بدانی چطور خطر کنی که بهت لطمه نخورد. باید شجاع باشی و جرئت امتحان کارهایی را داشته باشی که قبلاً فکر می‌کردی انجام‌شان سخت است. اگر این کارها را انجام بدهی تازه می‌فهمی خیلی بیشتر از چیزی که تصور می‌کردی توانایی داری. تو می‌توانی. همهٔ ما می‌توانیم.
nastaran zolfaqari
بزرگ فکر کن اما قدم‌های کوچک بردار.
k.mehrabi
کوه میز از قدیمی‌ترین کوه‌های دنیاست، با بیشتر از ۶۰۰‌ میلیون سال قدمت.
𝐹..

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۹ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۹ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان